درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 46
بازدید ماه : 33
بازدید کل : 52240
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









الف ) آموزش معارف مهدوی

1 - هرگونه آموزش و کار تربیتی باید متناسب با سن، درک و توان کودک انجام شود
2 - کودکان با محدودیتهای خاصی از نظر شناختی روبرو هستند و پذیرش پاره ای از مفاهیم مرتبط با مهدویت مانند طول عمر، پنهان بودن و انتظار طولانی، برای آنها دشوار است
3 - یکی از مهمترین نمونه ها در سیره پیامبران ، امامان و بزرگان، نمونه هایی است که در آنها برخوردی صمیمی مهربان و دلنشین با کودکان داشته اند و نیز سفارش هایی که در جهت احترام، مهربانی و هم زبانی با کودکان بیان کرده اند یا نمونه هایی که خصوصیات ممتاز آنان در کودکی مطرح می کند
4 - داستان های مرتبط با کودکی حضرت را تعریف کنید
5 - به زبانی ساده درباره فلسفه غیبت ضرت از سوی خداوند توضیح دهید
6 - فلسفه، نحوه و شکل غیبت را به روشی قابل فهم برای فرزند خود شرح دهید (مثال : خداوند ایشان را به صورت انسانی ناشناس در میان مردم قرار داد تا دشمنان نتوانند مزاحمتی برای ایشان داشته باشند )
7 - به نیازهای کودک خود توجه داشته باشد و گاهی سفرهای معنوی خود را با تفریحاتی مانند: صرف غذا در فضای مسجد جمکران، بازی با کودک در آن فضا و تهیه هدیه های مناسب در این سفر فراهم کنید
8 - می توانید از همان دوران کودکی و خردسالی، با تهیه کتاب های شعر، رنگ آمیزی ، قصه و نز تهیه نرم افزارهای مهدوی، کودک خود را غیر مستقیم با حضرت آشنا کنید
ب ) پرورش احساسات مهدوی در کودکان

1 - کودک زمانی از امام خود پیروی می کند که نسبت به آن حضرت علاقه داشته باشد و ایجاد این علاقه از همان دوران کودکی آغاز می شود
2 - جشن تولد امام زمان را با شکوه بیشتری برگزار کنید
3 - سفارش های امام زمان عج را در برای فزند خود در برنامه ای ساده بگنجانید و او را تشویق به ایجاد یک رابطه معنوی و دوستانه با حضرت کنید
4 - کودک را به فضاهایی ببرید که در آنجا می تواند درباره امام زمان عج بیشتر فکر کند
5 - فرزند خود را در فعالیتهایی که برای حضرا انجام می شود ، مشارکت دهید
6 - مراسم مهدوی مانند دعای ندبه، حضور در مسجد جمکران و دیگر کارها را برای کودک لذت بخش کنید ( توجه به میزان خستگی و ظرفیت کودک در این مراسمات را هم داشته باشد که با خستگی از آنها دلزده نشود)
7 - خود شما میزبان چنین برنامه هایی باشید تا کودک شما فرصت بیشتری برای فعالیت داشته باشد
8 - به کودکتان، دعا برای امام زمان عج را آموزش بدهید
9 - صدقه ای که هر روز می دهید میتواند به نیت سلامتی آقا و به دست کودکتان انجام شود
10 - خودتان محبت قلبی و واقعی خود را نسبت به امام زمان عج نشان داده و بر زبان بیاورید ، کودکان به خاطر علاقه به شما، به علاقه های شما هم دل می بندند
ج ) مراقبت های لازم
1 - نباید تنها به جنبه قدسی و احترام معنوی امام زمان عج بسنده کرد، بلکه به جنبه هایی از رفتارهای آن بزرگوار که برای کودک قابل احترام باشد مانند احترام، مهربانی، کمک به دیگران و... توجه کافی داشته باشید
2 - از طولانی بودن مراسم مهدوی که سبب اذیت کودک شود، بپرهیزید
3 - اصرارا نداشته باشید که کودک هم به اندازه شما درباره امام زمان بداند و به همه برنامه های مربوط به حضرت مقید باشد
4 - تربیت مهدوی، امری تدریجی است و نباید با شتاب و تندی همراه شود
5 - دوست واقعی امام زمان عج باید فردی قابل اعتماد و مهربان باشد بنابراین سعی کنید بهترین همراه برای کودکتان باشید
6- کودکان خود را از پرسش درباره ابعاد گوناگون زندگی حضرت منع نکنید بلکه تلاش کنید علاوه بر برخورد مشوقانه با پرسش های آنها، از قبل آمادگی لازم برای پاسخ گویی را در خود ایجاد کنید
7 - نسبت به برداشت های خام کودکان از این موضوع نگران نباشید
8 - رابطه کودک با امام خود را منفعت گرایانه نکنید بلکه آن را بر عشق و علاقه پایه ریزی کنید
9 - از ترساندن کودک با گفتگوی زیاد درباره جنگهای هنگامه ظهور پرهیز نمایید
10 - مراقب ذهنی شدن برداشت کودک از امام زمان عج باشید و آن حضرت را در ارتباط با دوستانش و کارهایی که برای دیگران انجام می دهد معرفی کنید




برچسب ها :

در روايت آمده بيشترين افرادي كه به جهنم مي روند به خاطر زبانشان است. هفتاد گناه پاي زبان مي نويسند. اين هفتاد گناه را نام ببريد؟

 

خداوند در قرآن كريم به نعمت زبان اشاره فرموده و مي فرمايد: ؛الرَّحْمنُ ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ ، خَلَقَ الْإِنْسانَ ، عَلَّمَهُ الْبَيانَ[1] زبان عمده ترين وسيله اي است كه مردم به كمك آن با يكديگر ارتباط فكري برقرار مي كنند و ايجاد تفاهم و انتقال مفاهيم از طريق زبان صورت مي گيرد. در يك جمله زبان ملاك ارزش و معرف شخصيت انسان و ترازوي عقل اوست. حضرت علي ـ عليه السلام ـ مي فرمايد: «المرءُ مخبوء تحت لسانه؛ شخصيت هر کس در پي زبان اوست» زبان با تمام فوائدي كه برايش ذكر مي شود مفاسد و آفاتي نيز دارد كه بايد آنها را شناخت تا با كنترل زبان، از ابتلاء به آن آفات پيشگيري و اجتناب ورزيد.

در قرآن كريم آمده است: اي كساني كه ايمان آورده ايد نبايد قومي قوم ديگر را مسخره كند، شايد آنها از اينها بهتر باشند، و نبايد زناني زنان ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند.از يكديگر عيب مگيريد، و به همديگر لقبهاي زشت مدهيد، چه ناپسنديده است نام زشت پس از ايمان. و هر كه توبه نكرد آنان خود ستمكارند.»
خداوند در آيه ديگر مي فرمايد: واي بر هر بدگوي عيبجويي ،وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَة.
در روايتي داريم كه حضرت رسول ـ صلي الله عليه و آله ـ فرمود: «هر كه متعهد شود محافظت آنچه ميان دو فك اوست كه زبان باشد، و آنچه ميان دو پاي اوست، من از براي او بهشت را متعهد مي شوم.»
شخصي به آن حضرت عرض كرد كه: راه نجات چيست؟ فرمود: زبان خود را نگاه دار. و ديگري عرض كرد كه: از چه چيز بيشتر بر من ترسيده شود؟ زبان او را گرفت و فرمود: اين و فرمود بيشتر چيزي كه مردمان را داخل جهنم مي كند زبان است و شهوت.حضرت علي ـ عليه‎ السلام ـ مي فرمايد:
«به خدا سوگند، باور نمي كنم بنده اي زبانش را حفظ نكند تقوائي سودمند به دست آورد.»
پيامبر اكرم مي فرمايد: «بيشترين مردم به خاطر گناه و آفت زبان به جهنم مي روند.» كه در اينجا به بعضي از آنها اشاره مي كنيم.
1. غيبت. 2. نميمه. 3. دروغ. 4. دو زباني. 5. بهتان و افتراء. 6. قذف. 7. افشاء اسرار مؤمن. 8. دشنام 9. لعن و نفرين. 10. طعن و شماتت. 11. سُخريه و استهزاء. 12. مدح. 13. اظهار غضب. 14. غنا. 15. كثرت مزاح و خنده. 16. مراء و جدال. 17. خصومت.18. سؤال عوام از امور مشكله. 19. تكلم بدون علم. 20. تكلم بي فايده. 21. منكر خدا شدن. 22. غير خدا را پرستش كردن. 23. دروغ بستن به خدا. 24. تكذيب آيات خدا. 25. كفران نعمت. 26. از خدا شكوه كردن. 27. اظهار نااميدي كردن از خداوند. 28. به خداوند دشنام دادن. 29. نسبت فرزند به خدا دادن. 30. نسبت بي عدالتي به خدا. 31. ادعاي خدائي كردن. 32. از خدا درخواست بيجا كردن. 33. دعاي خير براي ستمگران. 34. نفرين كردن. 35. چون و چرا كردن در كار خدا. 36. خدا را متهم كردن كه به قتل امام حسين راضي بوده. 37. با دشمنان خدا اظهار دوستي كردن. 38. منكر رسالت پيامبر شدن. 39. پيامبر را مجنون خواندن. 40. اسرار امامان معصوم را فاش كردن. 41. از سخن امام عيب گرفتن. 42. براي ظهور امام زمان وقت تعيين كردن. 43. ادعاي امامت كردن. 44. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال دانستن. 45. احكام را با قياس سنجيدن. 46. به ناحق شهادت دادن. 47. تفسير به رأي كردن قرآن. 48. مؤمن را خوار كردن. 49. فاسق را عزيز شمردن. 50. مؤمن را ترساندن. 51. اظهار فقر و تنگدستي كردن. 52. راز خود را به ديگران گفتن. 53. به پدر و مادر اُف گفتن. 54. عيبجوئي كردن. 55. نسبت زنا به كسي دادن. 56. خلافكار را تشويق كردن. 57. مؤمنان را با القاب زشت خواندن. 59. به مال و منال ديگران غبطه خوردن. 60. وعدة دروغ دادن. 61. صفات نيك زنان را به نامحرمان گفتن. 62. با زن نامحرم شوخي كردن. 63. فال بد زدن. 64. عذرتراشي براي ظلم ظالمان. 65. سخن برادر مسلمان خود را قطع كردن. 66. پيشگويي و كهانت. 67. منّت كشيدن. 68. با خواندن قرآن كسب روزي كردن. 69. امر سلاطين را امر خدا دانستن. 70. در كيفيت خدا سخن گفتن.




برچسب ها :


1) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: اسلام بر پنج یز استوار شده 1- شهادت به خدایی جز خدای یگانه نیست و محمد صلی الله علیه و اله وسلم پیغمبر خداست. 2- بپا داشتن نماز 3- ادای زکات 4- زیارت خانه خدا 5- روزه رمضان (نهج الفصاحه، ح1095)
2) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: همانا ماه رمضان ماه مبارکی است که خداوند واجب فرموده است که در این ماه روزه بگیرید؛ پس در این ماه، تمام درهای بهشت گشوده و تمام شیاطین در بند و زنجیر کشیده شده و در این ماه ؛ شب قدری است که از هزار ماه بهتر است پس هر کس از (فیض های) آن بی بهره بماند به راستی که بی بهره و محروم مانده است و این سخن را حضرت سه بار تکرار فرمود.(بحار، ج93، ص366)
3) امام صادق علیه السلام فرمودند: که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: خداوند از میان روزها روز جمعه را و از میان ماهها ، مه رمضان و از میان شب ها، شب قدر را و از میان انبیاء مرا انتخاب فرموده و علی را از بنده انتخاب کرد و بر همه اوصیاء برتری دارد. (وسائل الشیعه، ج5، ص67)
4) امام صادق علیه السلام فرمودند: اولین چیزی که در روز قیامت سوال می شود از نمازها ، روزه ها و حج واجب و از ولایت ما اهل بیت است.
5) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: پنج چیز بر امت من در ماه رمضان عطا شده است که به امت هیچ پیغمبری پیش از من عطا نشده است.
1- چون شب اول ماه رمضان شود خدای عز و جل به آنان نظر کند و هر کس مورد توجه خدای شد هرگز او را عذاب نخواهد فرمود.
2- آنکه بوی دهانشان به هنگام عصر نزد خدای عز و جل از مشک خوشبوتر باشد.
3- انکه فرشتگان شبانه روز برای آنان طلب آمرزش کنند.
4- آنکه خدای عز و جل بهشت را مامور فرماید که برای بندگانم آمرزش بطلب و خود را برای آنان بیارای؛ تا خستگی و آزار دنیا از جانشان بدر آید و به بهشت و پذیرایی من درآیند.
5- آنکه چون شب آخر فرا رسد همگی آنان آمرزیده شوند مردی عرض کرد یا رسول الله در شب قدر آمرزیده شوند؟ فرمود: کارگران را نمی بینی که چون از کار فارغ شوند مزد خویش دریافت کنند.(خصال صدوق، ج1، ص353)
6) رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هیچ مومنی نیست که ماه رمضان را فقط بحساب خدا روزه بگیرد مگر آنکه خداوند تبارک و تعالی هفت صفت را برای او ثاببت و لازم فرماید:
1- آنکه هر چه حرام در پیکرش باشد گداخته شود.
2- به رحمت خدای عز و جل نزدیک می شود.
3- کفاره گناه پدرش آدم را پرداخت نموده است.
4- خداوند لحظات جان کندن را بر وی آسان گرداند.
5- از گرسنگی و تشنگی روز قیامت در امان خواهد بود.
6- خدای عز و جل از خوراکیهای لذیذ بهشتی او را نصیب دهد.
7- خدای عز و جل بیزار ی از آتش دوزخ به او عطا فرماید: علی علیه السلام فرمود ای محمد راست فرمودی. (خصال صدوق، ج1، ص 3563 )
7) امام باقر علیه السلام فرمودند: خداوند ملائکه ای دارد که موکل به روزه داران هستند و برای آنان در هر روز ماه رمضان تا اخر ماه رمضان طلب آمرزش می کنند و هر شب ، وقت افطار روزه داران را ندا می کنند که ای بندگان خدا بشارت باد شما را که گرسنگی کمی تحمل کردید و سیری بسیار در پیش دارید و چون شب آخر ماه رمضان فرا رسد، روزه داران را ندا می کنند که ای بندگان بشارت باد شما را که خداوند گناهان شما را امرزید و توبه شما را قبول کرد: ببینید در آینده چگونه عمل خواهید کرد.(وسایل الشیعه،ج7، ص176)
8) رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بدانید ماه رمضان ماه بزرگی است خداوند حسنات و نیکی ها را در این ماه مضاعف می کند، گناهان و بدیها را محو می فرماید، و درجات روزه داران را بالا می برد، هر کس در این ماه رمضان صدقه ا ی بدهد خداوند او را می آمرزد و هر کس به مملوکان و کارگران خود احسان کند پروردگارش او را می آمرزد، هر کس خوش رفتاری و خوش اخلاقی کند خداوند او را می آمرزد، هر کس خشم خود را فرو برد خداوند او را می آمرزد، هر کس صله رحم کند خدا او را می آمرزد. سپس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: این ماه شما مانند ماههای دیگر نیست زیرا چون به شما رو آورد با برکت و رحمت رو کند و چون بر شما پشت کند و برود، با آمرزش گناهان می رود... بدبخت واقعی کسی است که این ماه تمام بگذرد از او، و گناهانش آمرزیده نشود و موقعی که نیکوکاران به دریافت پاداش پروردگار کریم موفق شوند او زیانکار و متاسف باشد. (امالی شیخ صدوق، م 13)
9) رسول خدا صلی الله علیه و آْله وسلم فرمود: اگر بنده خدا می دانست که در ماه رمضان چیست(چه برکتی وجود دارد) دوست می داشت که تمام سال ، رمضان باشد. (بحار، ج93، ص346)
10) رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: رمضان ماهی است که ابتدایش رحمت است و میانه اش مغفرت و پایانش آزادی از آتش جهنم. (بحار، ج93، ص342)




برچسب ها :

احکام روزه ماه رمضان خلال آیاتی در سوره بقره به اجمال تعیین شده و در چند آیه از سوره های دیگر ، به اقسام روزه اشاره ای رفته است.
 
آیات دال بر روزه ماه رمضان همه در سوره بقره نزدیک به یکدیگر تربیت یافته است که عبارتند از:
 
آیه اول) «یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون» (سوره بقره، 183)
 
«ای افرادی که ایمان آورده اید روزه بر شما واجب شده است همانگونه که بر کسانی که قبل از شما بودند نوشته شده بود تا پرهیزگار شوید.»
 
به نظر مفسران و دانشمندان علوم قرآنی ، آیاتی که با خطاب «یا ایها الذین آمنوا» هستند در مدینه نازل شده اند و جز آیات و سوره های مدنی می باشند. فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات، در سال دوم هجری صادر شد. (تفسیر نور،ج1، ص364)
 
در آیه مورد بحث، به بیان یکی دیگر از احکام الهی که از مهمترین عبادات محسوب می شود می شود می پردازد و آن روزه است. برای اینکه احساسات مومنان را به نفع این حکم تحریک کند و انها را آماده پذیرش آن قرار دهد در آغاز مومنان را با این خطاب مفتخر می سازد.«ای کسانی که ایمان آورده اید»
 
و به تعبیر امام صادق علیه السلام لذت این خطاب، سختی روزه گرفتن را از بین می برد سپس تشریح حکم روزه را اعلام می دارد انگاه جهت کاستن از سختی ان، اظهار می دارد که روزه گرفتن بر امت های پیشین هم واجب بود.
 
طبق تحقیق، روزه در میان تمام امت های گذشته به نحوی وجود داشته و حتی بت پرستان نیز برای تقرب به بت های خود گاهی روزه می گرفتند و هم اکنون در میان بت پرستان هندوستانی روزه گرفتن در مواقع خاصی موسوم است.
 
یهود و نصاری و صائبین نیز برای خود نوعی روزه داشته اند در تورات و انجیل کنونی در مواردی روزه داری تحسین شده و از روزه گرفتن موسی و عیسی سخن به میان امده است و در قرآن داستان نذر حضرت مریم آمده که نذر کرده روزه بگیرد:
 
«فقولی انّی نذرت للرحمن صوماً فلن اکلم صوما الیوم انسیاً»
 
پس بگو من برای خدا روزه نذر کرده ام پس امروز با هیچ کس حرف نمی زنم.»
 
البته روزه مریم روزه «صمت» یعنی روزه سکوت بود که از حرف زدن با مردم امساک کرده بود ولی به هر حال، ان هم نوعی روزه داری است ولی آنچه در تورات و انجیل آمده روزه داری به معنای امساک از خوردن و آشامیدن است.
 
در پایان آیه با یک عبارت کوتاه فلسفه مهم روزه داری را بیان می کند و آن اینکه روزه باعث ایجاد تقوا در انسان می شود انسان روزه دار با امساک از لذت های جسمی که به خاطر خدا خود را از آن ها محروم می کند نوعی تمرین برای تسلط بر نفس و خواهشهای آن انجام می دهد و چون یک ماه این تمرین ها را تکرار کرد و در وجودش ملکه تقوا و خویشتن داری ایجاد می شود و او دیگر به آسانی می تواند از ارتکاب گناه و خوردن مال دیگران و تجاوز به حقوق مردم هر چند که به نفع او باشد پرهیز کند و بر نفس خود تسلط یابد و در جهت حفظ خود از معصیت اراده ی نیرومند داشته باشد.
 
آیه دوم) «ایاما معدودات فمن کان منکم مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر و علی الذین یطیقونه فدیه طعام مسکین فمن تطوع خیرا فهو خیر له و ان تصوموا خیر لکم ان کنتم تعلمون.» (سوره بقره، 184)
 
چند روز معدودی را (باید روزه بدارید) و کسانی که از شما بیمار یا در سفر باشد پس (به همان تعدا) از روزه های دیگر (ی را بجای آن روزه بگیرد) و بر کسانی که قدرت انجام آن را ندارند (همچون بیماران مزمن و پیرمردان و پیرزنان) لازم است کفاره بدهندع مسکینی را اطعام کنند، و کسی که کار خیر کند، (بیش از مقدار، طعام مسکین بدهد) برای او بهتر است روزه گرفتن برایتان بهتر است اگر بدانید.
 
توضیح:
 
پس از بیان حکم و فلسفه روزه در آیه قبل، برای کاستن از سنگینی روزه چند دستور دیگر را در این زمینه بیان می فرماید:
 
1- چنان نیست که مجبور باشید تمام سال یا قسمت مهمی از آن را روزه بگیرید بلکه چند روز معدودی را باید روزه بدارید.
 
2- هر کس از شا مریض یا مسافر بود از این حکم معاف است و روزه بر او نیست و باید بعد از ماه رمضان به تعداد ایامی که روزه نبوده قضا کند.
 
3- کسانی که توانایی و طاقت روزه گرفتن را ندارند مانند بیماران و سالمندان و زنان باردار و شیردهع چنین افرادی روزه خود را بخورند ولی در مقابل آن فدیه و کفاره بدهند میزان فدیه ای که باید بدهند سیر کردن یک فقیر به جای یک روز است اما اگر کسی بخواهد در عوض یک روز، عده ای بیش از یک نفر گرسنه را سیر کند بهتر است.
 
4- در پایان آیه باز یادآوری می شود که روزه گرفتن بای شما بهتر است و اگر میزان و اندازه این خیر و خوبی دانسته شود هیچ کس آرزو نمی کند که ای کاش من هم سالمند بودم و به جای روزه گرسنه ای را سیر می کردم.
 
آیه سوم) «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فلیصمه و من کان مریضا او علی سفر فعده من ایام اخر یدید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر و لتکلموا العده و لتکبرو الله علی ما هدکم و لعلکم تشکرون.»(بقره، 185)
 
(آن چند روز معدود) ماه رمضان است ، ماهی است که قرآن برای راهنمایی مردم، همراه با دلائل روشن از هدایت و جدا کننده حق از باطل در آن نازل شده است پس هر کس این ماه را دریابد باید روزه بگیرد و ان کس که مریض و یا مسافر باشد روزهای دیگری را به جای ان روزه بگیردع خداوند راحتی برای شما می خواهد نه زحمت و سختی راع هدف این است که شما، تعداد این روزها را تکمیل کنید و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده بزرگ بدارید شاید شکر گذاری کنید.
 
توضیح:
 
پس از بیان حکم و فلسفه روزه و اینکه روزه گرفتن در چند روز معین استع اینک آن روزها را تعیین می کند و می فرماید: ان روزهای معدود عبارتند از ایام ماه رمضان که دارای امتیاز ویژه ای است. ماه رمضان ماه خداست و دارای فضیلتی است که ماههای دیگر،آن فضیلت را ندارند.
 
زمان وو مکان به خودی خود، دارای هیچ فضیلتی نیست بلکه این حوادث مهم است که به زمان و مکان امتیاز می دهد در این آیه خداوند علت فضیلت ماه رمضان را بیان می کند و ان اینکه قران کریم در این ماه نازل شده است و ضمنا چند صفت از اوصاف برجسته قرآن را بیان می کند.
 
یکی اینکه قران هدایتگر است و انسانها را، به راه راست و درست رهنمون می شود و دیگر اینکه نشانه های روشنی از هدایت و فرمان در ان است یعنی قرآن ضمن اینکه بشر را هدایت می کند به او قدرت تشخیص هم می دهد و انسان بوسیله قرآن می تواند حق را از باطل و راه را از چاه تشخیص بدهد و به حقیقت دست یابد.
 
در پایان آیه شریفه به سه مطلب اشاره می کند و اشعار می دارد که خداوند احکام روزه را برای شما بیان نمود تا شما چند کار را انجام دهید:
 
1- اینکه تعداد روزهای روزه داری را تکمیل کنید و اگر به علت بیماری و سفر، روزه خود را خورده اید به تعداد آن روزها در ایام دیگر، روزه بگیرید.
 
2- خدا را به خاطر هدایتی که کرد تکبیر بگویید و بزرگ بدارید و شاید این اشاره به تکبیرهای نماز عید فطر باشد که پس از پایان ماه رمضان خوانده می شود و نیز تکبیرهایی که مستحب است بعد از نمازهای واجب در روز عید فطر گفته شود.
3- اینکه خدا را سپاسگزار باشید که این حکم مهم را به شما بیان کرد و شما از این نعمت استفاده خواهید نمود.




برچسب ها :

 

 
رمضان در مکتب پیامبر خدا صلی الله علیه وآله وسلم ماه ضیافت خداست، در این مهمانی بزرگ الهی میزبان خداوند است و بندگان مومن او مهمان این دعوت الهی و ریاضت و زهد و مجاهده نفسانی و تقوا، وسائل پذیرایی آن.
 
 
 
و این سخن از پیام آور مکتب الهی است: «دعیتم الی ضیافة الله» رمضان ماهی است که شما را در آن به سوی ضیافت خدا خوانده اند.
 
 
 
یکی از تفاوتهای عمده ضیافت الهی با ضیافت مردمی در این است که در ضیافتی که از جانب مردم صورت می گیرد محور؛ دعوت بسوی طعام است و بهره بردن از آنچه هست. اما در ضیافت الهی محور، تقوی و ریاضت و مبارزه نفسانی با شهوات و امیال شیطانی است که از جمله ویژگیهای ان، بودن و نخوردن و قدرت داشتن و گناه نکردن و بر خواهشای دل «نه» گفتن است که تسلط بر نفس را تقویت می کند و بدون این هم نمی توان به وارستگی از خود و رسیدن به قرب الی الله رسید.
 
 
 
آری رمضان، ماه قرب است ماه گریز از خویشتن خویش و التجاء به پروردگار.
 
 
 
این مقام قرب حق تعالی است که تمامی انبیاء الهی و هم بندگان مخلص خداوند آرزوی رسیدن به آن را داشتند:
 
 
 
«وَ اَنِر اَبْصارَ قُلُوبِنا بِضیاء نَظَرِها اِلیکَ حتی تَخْرَقَ اَبْصارُ القلوب حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ الی مَعْدِنِ الَظَمَة...»
 
 
 
«و چشمان دلمان را جلوه ای از عنایت خود روشن فرمای تا پرده های نور را بدرد و به سرچشمه عظمت برسد»
 
 
 
این فرازی از مناجات تمامی ائمه معصومین سلام الله علیهم اجمعین است که با آن پروردگار خود را می خواندند و در مقام معرفة الله فانی می گشتند لذا وارد شدن در وادی فیض الهی لیاقت و شایستگی می خواهد.
 
 
 
رمضان، هجرت درونی است برای سیر در دنیای باطن. برای مرور نفسانیات و اخلاقیات.
 
 
 
اگر دل را در اختیار صالحات گذاشتی اگر مشوق به خیر و تقوا و عشق به الله را، در دل مشعل ساختی، دیگر حسنات و صالحات جریان زلالی می شود که خود به خود از ان چشمه می جوشد و از درون به بیرون سرایت می کند و از قلب به اندام می رسد و از دل بر دیده تاثیر می گذارد اگر به دیدار رمضان می روی که لقاء خداوند نیز می باشد باید چهره جان را هم بیارایی و جمال باطن را هم داشته باشی.
 
 
 
رمضان، دوره تزکیه و تهذیب و تربیت و ساختن و مقاومت کردن و تحمل نمودن و چشیدن است ایام عفاف و کنترل و امساک و توجه به خدا و تقرب به پروردگار است.
 
 
 
دریغ... که این فرصت بگذرد و کاری نکنی که خدا را از خویش راضی کنی.
 
 
 
بنابراین محور ضیافت خدای تبارک و تعالی دعوت و لذات معنوی و روحانی و وارستگی کامل از بتهای درونی می باشد که رسیدن به این مقامات عالیه مقدمه ورود به معدن عظمت الهی است.
 
 
 
لذا باید تمامی حجابهای ظلمانی به حجابهای نورانی تبدیل گردد تا لیاقت ورود به بهشت الهی نصیب سالک الی الله شود اما کسی که هنوز نتوانسته است زنجیرهای وابستگی درونی و این حجابهای تاریک نفسانی را کنار بزند و توجهش را از عالم طبیعت به عالم روحانیت منعطف گرداند و حتی هیچ گاه توان خود را در جهت تهذیب نس بکار نینداخته است در اسفل السافلین که اخرین درجه حجب ظلمانیست قرار می گیرد؛ در حال که خداوند انسان را در عالیترین مقام آفریده است.«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»
 
 
 
رمضان دعوتی است معنوی و تو مهمان عرش خدایی. مگر نه اینکه مهمان باید به دلخواه صاحبخانه رفتار کند؟
 
 
 
مگر نه اینکه هر چه میزبان آورد باید تناول کرد و هر جا که او گفت آرمید؟
 
 
 
آثار و برکات روزه داری در دنیا، قبرو قیامت، محمد جواد مهری
 
 
 
برای رسیدن به مقام قرب الهی، توجه به این نکته ضروری است که تنها اجتناب از مبطلات فقهی کافی نیست انچه در رساله های عملیه مراجع معظم تقلید آمده، شرایط صحت روزه است و روزه صحیح با روزه مقبول فاصله زیادی دارد . روزه صحیح ان است که قضا و کفاره را ساقط می کند اما روزه مقبول علاوه بر شرایط صحت روزه، به امور دیگری نیز نیازمند است. از جمله اینکه تمامی اعضا و جوارح انسان باید روزه باشند چشم او به نامحرم نگاه نکند. گوش او شنونده غنا و غیبت نباشند. زبان او گوینده غیبت و تهمت نباشد. روزه داری که با این امور همراه است اگر چه قضا و کفاره ندارد اما روزه ای نیست که پروردگار عالم آن را بپذیرد روزه نیست که که وقتی روزه دار هنگام افطار می گوید: اللهم لک صمت. ملائکه گفته او را تصدیق کنند.
 
 
 
علاوه برا ین انسان باید به جایی برسد که دل او نیز روزه باشد؛ یعنی غیر خدا را وارد آن نکند و تمام توجه انسان به ذات باری تعالی باشد.
 
 
 
بهشت برای چنین روزه ای کم است؛ پاداش این روزه ذات خداوند متعال است و چه سعادتی بالاتر از این که چنین پاداشی نتیجه عمل انسان باشد و در تمام عالم وجود، تنها قلب انسان مومن است که ظرفیت چنین پاداشی را دارد.
 
 
 
در حدیث قدسی چنین آمده: «زمین و آسمان وسعت مرا ندارند تنها قلب بنده مومنم است که می تواند مرا در خود جای دهد.»
 
 
 
و معنای میهمانی خداوند تبارک و تعالی همین است انسان نباید در این میهمانی به  کمتر از این راضی شود وگرنه باخته است.

روزه سلوک پرهیزگاران، آیت الله مظاهری مدظله العالی




برچسب ها :

 
در کلمه ای قدسی نقل است که خداوند تعالی فرمود :
 
« محبوب ترین بندگان نزد من ، کسانی هستند که حق مرا برپا داشته اند ، و برترین و گرامی ترین این افراد ، محمد است که سید و آقای خلائق است و بعد از او علی مرتضی برادر محمد مصطفی است و پس از علی دیگر امامان راستین ، که حق را به پا می دارند . در رتبه بعد از ایشان کسانی قرار دارند که آنان ( یعنی پیامبر و جانشینان او ) را برای دستیابی به حقشان یاری می کنند و در درجه بعد کسانی هستند که آنان ( یعنی پیامبر و اهل بیتش ) را دوست دارن و از دشمنان بیزارند ، اگر چه اهل بیت را یاری و نصرت نکرده باشند . »
 
از این گفتار خدای بلند مرتبه در می یابیم که بالاترین درجه ای که یک شیعه می تواند بدان دست یابد « رتبه یاری اهل بیت علیم السلام » است و رتبه « محبت اهل بیت و بغض دشمنان ایشان » رتبه ای پایین تر از مرتبه « نصرت و یاری گری » است .
 
عموم شیعیان در دل خود محبت امام زمانشان را دارند و از دشمنان ایشان بیزارند ، لیکن عموم آن ها توفیق یاری آن حضرت را ندارند . خیلی از ما اصلا نمی دانیم که بالاتر از مقام محبت مرتبه دیگری هم به نام « مقام نصرت » یعنی « مقام یاری امام عصر » وجود دارد . چه بسا اگر بدانیم که علاوه بر محبت ورزیدن به امام عصر باید به یاری او نیز اقدام کنیم ، به این کار توفیق یابیم .پس یکی از رسالت های افراد آگاه این است که شیعیان و دوستداران امام عصر را به یاری و هواداری از ایشان دعوت نمایند و به آنها گوشزد کنند که : « مقام یاوران امام بالاتر از مقام دوستداران امام است و ثواب و ارزش آنها نزد خدا بالاتر و محبت خدا نسبت به آنها بیشتر است . پس سزاست که ما به محبت قلبی به حضرتش اکتفا نکنیم ، بلکه در عمل به جمع یاوران حضرتش بپیوندیم .»
 
پس از اینکه اهمیت و ارزش « یاری امام عصر » را دانستیم و خواستیم که به ابن کار اقدام کنیم این سؤال پیش می اید که چگونه می توان امام زمان عليه السلام را یاری کرد ، باری از دوش ایشان برداشت و غمی از غم های ایشان زائل ساخت.
 
این سؤالی است که ها با آن مواجه اند ، اما چون پاسخش را نمی دانند نمی توانند به اقدامی عملی در این راه دست بزنند . در مسیر دستیابی به مقام نصرت گردنه ها و گلوگاه هایی وجود دارد که بسیاری ، از گذر کردن از آنها باز می مانند و در عمل موفق به این کار نمی شوند . اولین گلوه گاه ، جهل و بی خبری از این است که نصرت و یاری امام عصر در دین اسلام جایگاهرسمی دارد و دومین گلوه گاه ، این است که شخص بداند چگونه می تواند امام را یاری کند .
 
در این گفتار قصد بر این است که به پنج راه فراگیر و عمومی برای یاری امام عصر – ارواحنا فداه – اشاره کنیم . خصوصیت این شیوه ها قابلیت فرا گیر شدن آنهاست ، به این معنی که همه شیعیان اعم از متخصصان و غیر متخصصان می توانند به آنها عمل کنند و به عنایت الهی نشان یاری امام عصر را نصیب خود سازند .
 
این پنج شیوه در یاری امام عصر علیه السلام از این قرارند :
 
دعوت از دیگران جهت بهره مند شدن از برکات امام زمان عليه السلام
 
هرشیعه که نعمت وجود امام عصر را درک کرده و حلاوت عنایات او را چشیده باشد ، می تواند وجود این نعمت را به دیگران خبر دهد و از آنها دعوت کند که با توسل به امام زمان عليه السلام از عنایات او بهره مند گردند . ارجاع دیگران به امام زمان عليه السلام برای رفع نیازهای مادی و معنویشان کاری بسیار ساده است . این کار زمینه قدرشناسی امت از امام عليه السلام را فراهم می آورد و در غربت زدایی از این مولای کریم بسیار مؤثر است ، از این رو به نوبه خور نوعی یاری امام عصر به شمار می آید .
 
تجلیل از امام زمان عليه السلام در جامعه
 
هر شیعه ای می تواند در تجلیل و بزگداشت از امام زمان خود در جامه بکوشد . این کار ( یعنی گرامیداشت امام عصر در جامعه ) ، از غربت آن مولا می کاهد و توجه همگانی را به ایشان بیشتر می کند .
 
همه ما می توانیم تابلویی از نام امام جود را به جهت ابراز ارادت به امام عصر و تجلیل از ایشان در خانه یا محل کار نصب کنیم .
 
همه ما می توانیم به هنگام ذکر نام ایشان با احترام از آن حضرت یاد نماییم و بر او درود و صلوات بفرستیم .
 
همه می توانیم به هنگام بردن نام خاص ایشان یعنی لقب « قائم » برخیزیم ، دست بر سر نهیم ، ادای احترام کنیم و برای فرج ایشان دعا کنیم .
 
همه می توانیم در روزهای منسوب به ایشان همچون نیمه شعبان ، روز های جمعه و عید غدیر با برگزاری مراسم ویژه برای آن حضرت ولایت و امامت او را به یکدیگر یادآور شویم . حتی اگر نتوانیم برگزار کننده چنین مراسمی باشیم می توانیم در آن خدمت کنیم یا لااقل با حضور خالصانه خود به آن رونق بخشیم .
 
همه این کارها ، تجلیل و بزرگداشت از امام عصر عليه السلام به شمار می آید و شیوه ای از شیوه های یاری آن حضرت است .
 
یاری شیعیان امام زمان عليه السلام
 
بخش مهمی از دغدغه های امام زمان عليه السلام به گرفتاری شیعیان ایشان مربوط می شود . شیعیان ، خانواده امام زمان عليه السلام به شمار می آیند . آن حضرت ایشان را مانند فرزندان خود دوست می دارد ، به واسطه گرفتاری آنها اندوهگین می شود و از بابت پیروزی و نجات آنان شاد می گردد .
 
در تعالیم اهل بیت بیان شده که خوشحال کردن شیعیان ائمه در حکم خوشحال کردن خود آنهاست ، دیدار و عیادت از شیعیان در حکم دیدار و عیادت از خود اهل بیت است و کمک مالی به شیعیان گرفتار به منزله کمک مالی به خود امام زمان عليه السلام است .
 
بر این مبنا اگر کسی نسبت به شیعیان امام عصر – که جان هایمان فدایش باد – احساس غیرت و وظیفه کند ، گویی نسبت به پاسداشت حریم خود امام عصر غیرت ورزیده و به شخص ایشان یاری رسانده است .
 
بیایید به نیت یاری امام زمان عليه السلام ، به یاری شیعیان گرفتار آن حضرت بشتابیم و به نیت خدمت به امام زمان در عزت بخشیدن به جامعه ی شیعه کوشاتر از پیش گام نهیم .
 
زینت بودن برای صاحب الزمان به وسیله جدیت در درستکاری و پرهیز از رفتارهای زشت .
 
گناهان به خصوص گناهان بزرگ و زشت کاری های فاحش اگر از ناحیه کسانی سر بزند که منتسب به امام زمان هستند و شیعه آن حضرت به شمار می روند ، آبروی آن بزرگوار را در نزد بیگانگان به مخاطره می افکند و دل آن عزیز را آزرده می سازد . در مقابل ، درستکاری ، خویشتنداری و پرهیزگاری شیعیان به عزت امام عصر در جامعه می افزاید و قلب آن مولا را شاد می سازد . همه ما می توانیم برای حفظ آبروی امام عصر و مکتب تربیتی ایشان نسبت به درستکاری و پرهیز از کارهای زشت ، دقت و تلاش دو چندان داشته باشیم و بدین گونه ، امام وقت خود را یاری کنیم ، چنانکه امیرالمؤمنان به یاران خویش فرمود : « مرا با خویشتنداری ( نسبت به زشتی ها ) و تلاش ( در راه خوبی ها ) یاری کنید . »
 
جلب یاری های آسمانی برای امام زمان عليه السلام
 
همه ما می دانیم که کمک به فقرا ( یا همان صدقه ) رفع بلا می کند ، پس می توانیم با دادن صدقه از طرف امام عصر در رفع بلا از وجود شریفش گام برداریم .
 
نیز همه ی ما می دانیم که دعا ، در تعجیل فرج امام عصر و ایجاد گشایش در کار ایشان مؤثر است ، پس می توانیم به دعا و نیایش در درگاه الهی روی آوریم و مرتبا از خدا بخواهیم که فرج ایشان را به پیش اندازد و همّ و غمّ و گرفتاری را از وجود شریفش به کلی زایل سازد .
جذب یاران و جلب یاری برای امام عصر ، خود از بهترین شیوه های یاری امام عصر به شمار می آید ، به خصوص اگر بتوانیم این یاری را از فضل خدا تمنا کنیم .




برچسب ها :

شَهرُ رَمَضانَ الَّذي اُنزِلَ فيهِ القُرآنُ هُدىً لِلنّاسِ و بَيِّناتٍ مِنَ الهُدى و الفُرقانِ 

 

قال الله تعالي : رمضان ، ماهى است كه در آن قرآن فرو فرستاده شده است ؛ [كتابى] كه مردم را راهنما و [در بردارنده] نشانه‏هاى آشكار هدايت و ميزان تشخيص حق از باطل است .




برچسب ها :

روزه از نظر بهداشت جسم و سلامت‏بدن و ابعاد ديگر داراى فوايد فراوانى است، روزه در سلامت معده و پاكسازى آن از انواع غذاها كه موجب انواع بيمارى‏هاست اثرات فوق العاده‏اى دارد.
مركز بيماريها معده است

پيامبر خدا فرمود: «المعدة بيت كل داء، و الحمئة راس كل دواء» (1)
معده مركز و خانه هر دردى است، و پرهيز و اجتناب (از غذاهاى نامناسب و زياد خورى) اساس و راس هرداروى شفابخش است.
پيامبر(ص) سه باب از علوم بروى ما گشود

پيامبر عظيم الشان اسلام در يك بيانيه كوتاه، اثرات و فوائد سه چيز را به اين شرح بيان مى‏فرمايد: «اغزوا تغنموا، و صوموا تصحوا، و سافروا تستغنوا» اول، جنگ و جهاد كنيد تا مستغنى شويد، كه غنائم جنگى باعث استغنا مى‏باشد، دوم، روزه بگيريد تا صحت و سلامتى خويش را تضمين كنيد، سوم، سفر كنيد تا مالدار شويد، زيرا مسافرت و حمل كالاى تجارتى از شهرى به شهر ديگر يا از كشورى به كشور ديگر باعث رفع نيازمندى‏هاى جامعه و عمران كشورها مى‏گردد، در اين سه جمله پيامبر(صلى الله عليه و آله) سه باب از درهاى علم: جهاد (كه خود باعث تمكن و امكانات مالى مى‏شود)، بهداشت جسم و اقتصاد جامعه را بر روى ما مى‏گشايد.
امام على(ع) در فلسفه روزه چه مى‏فرمايد؟
ما اگر پوياى فلسفه روزه و حكمت تشريع آن باشيم و از خواص و فوائد آن بخواهيم اطلاعات بيشترى پيدا كنيم و به اشكال تراشيهاى منتقدين پاسخ اقناع كننده بدهيم به سخنان حكيمانه و درربار حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام در نهج البلاغه گوش فرا مى‏دهيم در قسمتى از اين خطبه امام مى‏فرمايد: «و مجاهدة الصيام فى الايام المفروضات، تسكينا لاطرافهم، و تخشيعا لابصارهم، و تذليلا لنفوسهم و تخفيضا لقلوبهم، و اذهابا للخيلاء عنهم لما فى ذلك من تعفير عتاق الوجوه بالتراب تواضعا و التصاق كرائم الجوارح بالارض تصاغرا و لحقوق البطون بالمتون من الصيام تذللا» (2) اميرمؤمنان عليه السلام به دنباله مطالب ارزشمندى مى‏فرمايد: از خدا بترسيد و از كيفر تباهكارى در دنيا، و از زيان ستمگرى در آخرت ... و خداوند بندگان مؤمنش را حفظ مى‏فرمايد، به وسيله نمازها و زكاتها، ( و سپس فوائد و پاره‏اى از علل و فلسفه روزه را بيان مى‏فرمايد) و كوشش در گرفتن روزه در روزهاى واجب، براى آرام ماندن دست و پا و اندام و ديگر ايشان (از معصيت و نافرمانى) و چشم به زير انداختنشان و فروتنى جانهاشان، و زبونى دلهاشان، و بيرون كردن كبر و خودپسندى از آنان، چون در نماز است ماليدن رخسارهاى نيكو براى فروتنى، و (هنگام سجده نمودن) چسبانيدن اعضاء شريفه (هفت موضع) را به زمين براى اظهار كوچكى و «ذلت‏به پيشگاه با عظمتش‏» و در روزه رسيدن شكمها به پشتها براى خضوع و ناچيز دانستن خويش كه روزه و نماز و زكات فلسفه‏اش سازندگى و تزكيه، و تذلل و تقلل به پيشگاه حضرت حق است، و از چيزهائى است كه مى‏تواند آدمى را از چنگ شيطان نجات بخشد، و از انواع بيماريهاى ظاهرى و باطنى برهاند، و مخصوصا درس مقاومت و مبارزه را عملا ياد آدمى دهد، مخصوصا روزه است كه از امتيازات بخصوص برخوردار است، كه پاداش آن فقط به خداوند بزرگ برگزار شده است. كه اميرالمؤمنين(عليه السلام) درجائى ديگر مى‏فرمايد:«و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (3)
روزه براى آزمايش اخلاص مردم است

خداوند روزه را براى آزمايش اخلاص مردم واجب فرموده است، كه روزه در اخلاص عمل بسيار مؤثر است، يعنى كسى كه روزه مى‏گيرد و تمامى روز را با همه امكان بخوردنيها و آشاميدنى‏هايى كه در اختيار دارد، در عين حال امساك مى‏نمايد، جز اخلاص به پيشگاه حضرت حق مفهومى ديگر ندارد، و در قسمتى از نهج البلاغه مى‏فرمايد: «و صوم شهر رمضان فانه جنة من العقاب‏» (4) و يكى از دلائل وجوب روزه اين است كه روزه ماه رمضان سپر است از عقاب الهى، يعنى روزه موجب غفران و آمرزش گناهان و معاصى انسان است، كه به وسيله روزه نجات از آتش جهنم و عقوبت پروردگار به دست مى‏آيد.
خدايا از گرسنگى بتو پناه مى‏آوريم

فوائد كم خورى از نظر بهداشت و تندرستى جسم و روح، درست است كه آدمى تاب گرسنگى زياد را ندارد، و اسلام هم نخواسته است كه انسان خود را در زحمت تحمل گرسنگى زياد قرار دهد، بلكه در بعضى روايات رسيده است: «اللهم اعوذبك من الجوع‏» (5) خدايا از گرسنگى به تو پناه مى‏برم، ولى در عين حال بايد متوجه بود، كه مقدارى از گرسنگى براى انسان لازم است! و فوائد بسيارى در بردارد، و بر عكس پورخورى و سير بيمارى زيادى به همراه مى‏آورد.
از نظر بهداشت و تندرستى، بايد غذا كمتر مصرف شود، و هنوز اشتهاء تمام نشده، دست از غذا خوردن بكشد، به تجربه ثابت‏شده است. افرادى كه كم مى‏خورند، از كسانى كه هميشه سير مى‏خورند سالم‏تر مى‏باشند، و تن درست‏ترند.
ابعادى در فلسفه روزه از بيان امام صادق(ع)
هشام بن حكم از رئيس مذهب تشيع حضرت جعفر بن محمد (عليهما السلام) مى‏پرسد از علت و فلسفه روزه، امام مى‏فرمايد: «انما فرض الله الصيام ليستوى به الغنى و القير و ذلك ان الغنى لم يكن ليجد مس الجوع، فيرحم الفقير، لان الغنى كلما اراد شيئا قدر عليه، فاراد الله تعالى ان يسوى بين خلقه، و ان يذيق الغنى مس الجوع و الالم ليرق على الضعيف و يرحم الجائع‏» (6)
حضرت صادق(عليه السلام): براستى خداوند روزه را واجب كرد، تا به وسيله او بين اغنياء و فقراء مساوات و برابرى به وجود آيد، و اين براى آن است كه ثروتمندانى كه هرگز درد گرسنگى را احساس نكرده‏اند، به فقراء ترحم نمايند، زيرا اغنياء هرگاه (خوردنى و آشاميدنى را) اراده نمودند (و هوس هر نوع ماكولات و مشروبات كردند) برايشان ميسر است، پس خداوند متعال «روزه را واجب نموده‏» كه تا بين بندگانش از فقير و غنى، برابرى به وجود آورد، و اينكه سرمايه داران مسلمان الم جوع و گرسنگى را لمس نمايند، تا بر ضعفاء رقت آوردند، و بر گرسنگان عالم ترحم نمايند، (و اين تنها شعار اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان عالم ترحم نمايند، (و اين تنها شعار اسلام است، آرى تنها مكتبى كه به حال گرسنگان و محرومان مى‏انديشد اسلام است.
خصال هفتگانه مخصوص روزه‏داران

در حديثى طويل حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام) از پيامبر خدا (صلى الله عليه و آله) چنين نقل مى‏فرمايد كه پيامبر (صلى الله عليه و آله) فرمود: «ما من مؤمن يصوم شهر رمضان احتسابا الا اوجب الله تبارك و تعالى له سبع خصال: اولها يذوب الحرام من جسده، و الثانية يقرب من رحمة الله عزوجل، و الثالثة قد كفر خطيئة ابيه آدم، و الرابعة يهون الله عليه سكرات الموت و الخامسة امان من الجوع و العطش يوم القيمة و السادسة يطعمه الله عزوجل من طيبات الجنة، و السابعة يعطيه الله عزوجل برائة من النار، قال: صدقت‏يا محمد» (7) .
هيچ مؤمنى نيست كه ماه رمضان را فقط به حساب خدا روزه بگيرد، مگر آنكه خداى تبارك و تعالى فت‏خصلت را براى او واجب و لازم گرداند: 1- هر چه حرام در پيگرش باشد محو و ذوب گرداند، 2- به حمت‏خداى عزوجل نزديك مى‏شود، 3- (با روزه خويش) خطاى پدرش حضرت آدم را مى‏پوشاند، 4- خداوند لحظات جان كندن را بر وى آسان گرداند، 5- از گرسنگى و تشنگى روز قيامت در امان خواهد بود، 6- خداى عزوجل از خوراكيهاى لذيذ بهشتى او را نصيب دهد، 7- خداى و عزوجل برائت و بيزارى از آتش دوزخ را به او عطا فرمايد. (پرسش كننده در اين حديث مفصل، عالم يهودى بود) كه عرض كرد راست گفتى اى محمد.
فلسفه و دلائل وجوب روزه از امام رضا(ع)
امام رضا(عليه السلام) در فلسفه و دلائل وجوب روزه مى‏فرمايد: «انما امروا بالصوم لكى يعرفوا الم الجوع و العطش، فيستدلوا على فقر الآخرة، و ليكون الصائم خاشعا ذليلا مستكينا ماجورا و محتسبا عارفا، صابرا على ما اصابه من الجوع و العطش، فيستوجب الثواب مع ما فيه من الامساك عن الشهوات و يكون ذلك واعظا لهم فى العاجل و رائضا لهم على اداء ما كلفهم و دليلا لهم فى الآجل و ليعرفوا شدة مبلغ ذلك على اهل الفقر و المسكنة فى الدنيا فيؤدوا اليهم ما افترض الله لهم فى اموالهم‏» (8)
وقتى از حضرت درباره فلسفه روزه مى‏پرسند، مى‏فرمايد: همانا (مردم) مامور به روزه شدند تا بشناسند درد و ناگواريهاى گرسنگى و تشنگى را، و آنگاه استدلال كنند بر سختيهاى گرسنگى و تشنگى و فقر آخرت، (كه پيامبر صلى الله عليه و آله در خطبه شعبانيه مى‏فرمود: و اذكروا بجوعكم و عطشكم جوع يوم القيمة و عطشة، ياد آوريد از گرسنگى و تشنگى روزه داريتان گرسنگيها و تشنگيهاى روز قيامت را، كه اين يادآورى انسان را به فكر تدارك قيامت مى‏اندازد كه تا سعى كند، جد و جهد بيشترى در كسب رضاى خداوند و كمك به مخلوق ضعيفش بنمايد و آنان را از امكانات مادى و غير مادى خويش بهره‏مند سازد).
(آنگاه امام عليه السلام خصوصيات صائم را اين چنين توصيف مى‏فرمايد) و هر آينه روزه‏دار بايد (به پيشگاه خداوند) بنده‏اى خاشع و ذليل و داراى استكانت و وقار باشد، (و خود و عمل خويش را) ماجور و مثاب دانسته، (و بداند كه اعمال و زحماتش) به حساب مى‏آيد، (و ناديده گرفته نمى‏شود) و در همه حال به آنچه كه انجام مى‏دهد از عبادات عارف باشد، و بر آنچه كه از گرسنگى و تشنگى به او مى‏رسد صبر كند، و در آن هنگام با امساك از شهوات (و پيروى نكردن از نفس اماره بسوء) مستوجب ثواب فراوانى مى‏شود، (و خداوند اجر و ثواب عبادت روزه‏داريش را به او مرحمت‏خواهد فرمود) و اين اوصاف حميده (كه براى صائم ذكر شد) واعظ خوبى براى روزه‏داران در دنيا خواهد شد، (كه اثرات وضعى اين اوصاف كاملا در چهره و اعمال و رفتار آنان مشهود خواهد گشت) و رائض و راغب است‏بر روزه‏داران بر اداء آنچه كه مكلف به آنند و راهنماى خوبى براى آنان است در عالم عقبى، و آنان بايد بشناسند شدت و اهميت مشكلات فقرا و بيچارگان را كه تا رحمت آورند بر فقراء و مساكين در دنيا، سپس اداء نمايند حقوق آنان را كه خداوند در اموالشان مقرر فرموده است. (يعنى اينطور نباشد كه خود خوب بخورند و بپوشند و ديگران گرسنه باشند).
شاعر عرب «حاتم بن عبد الله طائى‏» مى‏گويد:
و حسبك داء ان تبيت‏ببطنة و حولك اكباد تحن الى القد! (9)
يعنى: اين درد براى تو بس است كه شب با شكم پر بخوابى و در گردت جگرها باشد كه قدح پوستى را آرزو كنند (و براى آنان فراهم نشود چه جاى آنكه طعام داشته باشند.
بحثى ديگر در فلسفه روزه از امام رضا(ع)
امام رضا (عليه السلام) در يك پرسش ديگر از فلسفه روزه چنين مى‏فرمايد: «علة الصوم لعرفان مس الجوع و العطش ليكون العبد ذليلا مستكينا ماجورا محتسبا صابرا فيكون ذلك دليلا على شدائد الآخرة، علت روزه از براى فهميدن الم و درد گرسنگى و تشنگى است، تا بنده ذليل و متضرع و ماجور و صابر باشد و بفهمد شدائد آخرت را، مع ما فيه من الانكسار له عن الشهوات و اعظاله فى العاجل دليلا على الآجل ليعلم مبلغ ذلك من اهل الفقر و المسكنة فى الدنيا و الآخرة‏» (10) علاوه بر اين كه در روزه انكسار شهوات و موعظه هست از براى امر آخرت تا بداند حال اهل فقر و فاقه را در دنيا و عقبى. بلى اين است قسمتى از فلسفه روزه از بيان حضرت رضا عليه آلاف التحية و الثناء.
بلى روزه از افضل طاعات است، زيرا كه روزه مشتمل بر انكسار شهوات بهيميه است كه شريعت آسمانى و احكام الهى نيامده مگر براى تعديل شهوات و توقيف و مهار آنها كه در حد اعتدال انجام گرفته، و براى تزكيه و طهارت نفس و تصفيه آن از اخلاقيات رذيله، زيرا مقصود از صوم مجرد امساك از اكل و شرب و مباشرت با نسوان نيست، بلكه غرض نهائى آن كف نفس و نگهدارى آن از شهوترانى‏هاى حيوانى است، چنان كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود: الصوم جنة فاذا صام احدكم فلا يرفث و لا يجهل و ان امرء جادله او شاتمه فليقل انى صائم: كه روزه سپرى است از براى شخص، زيرا يكى از شما اگر روزه گرفت‏سخن زشت نگويد، و كارهاى بيهوده نكند، و اگر كسى با وى مجادله كند يا او را شماتت نمايد، او بگويد من روزه هستم، مراد از اين حديث‏شريف نبوى (صلى الله عليه و آله) اين است: كه روزه وقايه‏اى است كه نگه مى‏دارد آدمى را از انحرافات و لغزشها، كه به واسطه آن از دشمنانى بزرگ چون شيطان نفس، دشمن درونى، خلاصى مى‏جويد، پس نفس را كنترل مى‏نمايد از شهوات نابجا، و شيطان را از خود دور مى‏نمايد.
مجراى نفوذ شيطان را با روزه ضيق نمائيد

بر اين مبنا رسول الله (صلى الله عليه و آله) فرمود: «ان الشيطان ليجرى من ابن آدم مجرى الدم فضيقوا مجاريه بالجوع‏»، كه شيطان جريان مى‏يابد و نفوذ مى‏كند در فرزندان آدم، مانند جريان خون در بدن پس مجارى شيطان را در وجود خود به واسطه گرسنگى يعنى روزه تنگ نمائيد، (11) و الحق، كه روزه بدون اثر چه فايده و ثمرى دارد؟ آرى فائده و اثرى ندارد كه آدمى غذاى ناهار خويش را به افطار تاخير اندازد، و از امساك و اجتناب از يك سرى مبطلات روزه، انواع تهمتها و دروغها و غيبتها و شهوترانى‏ها و هتك حرمت‏خلق الله و حفظ نكردن ناموس خويش از نامحرمان و سوء تربيت فرزندان و سرعت غضب به حادثه كوچكى و ايجاد ضرب و شتم و صدها گناه ديگر مرتكب شود و بگويد من روزه هستم خير؟ اين نوع روزه اثرى و فايده‏اى ندارد، بايد روزه قدرت ساختن و اصلاح نفس داشته باشد و روزه اين قدرت را دارد، لكن اين مائيم ارزش و اهمت او را تشخيص نداديم، و از اين نوع روزه‏هاى بى اثر ثمرى جز گرسنگى و تحمل تشنگى عايد ما نمى‏شود، و چه فايده‏اى است از براى روزه‏دار كه فريضه‏اى اداء كند و كبيره‏اى مرتكب گردد، و با خيانت‏بر بندگان خدا در مال و عرض ايشان تجاوز نمايد
روزه رابطه مستقيم با اخلاص دارد

خلاصه كنم و اين بخش را «فلسفه روزه و حكمت مشروعيت‏» به سخن مولاى متقيان (عليه السلام) مزين نمايم كه امام عليه السلام در آنجا كه فلسفه پاره‏اى از احكام را تشريح مى‏فرمايد: «و الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق‏» (12)
خداوند، روزه را براى آزمايش اخلاص مردم مقرر و فرض فرموده است، و كسى كه به پيشگاه حضرت حق اخلاص ورزد، تمامى اوصافى كه در فلسفه روزه بيان شده است‏شامل حالش مى‏شود، و روزه كاملا با اخلاص روزه‏دار، در رابطه است.




برچسب ها :




برچسب ها :


با توجه به اینکه داشتن استاد اخلاق و مربی برای فرد سالک، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است حال که ما از داشتن چنین استادی محروم هستیم چه کنیم؟

- اگر کسی طالب معرفت و قرب به حق تعالی باشد و در این راه، خلوص و جدیت (طلب حقیقی و واقعی) داشته باشد در و دیوار به اذن خداوند معلم او خواهد بود وگرنه سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله هم (چه برسد به استاد و مربی اخلاق) در او اثر نخواهد داشت چنانچه در ابوجهل اثر ن
کرد.




برچسب ها :

دیروز در مسجد مقدس جمکران بودم ،شب ولادت امام زمان دلم خیلی گرفته بود،معمولا رسمه شبهای ولادت باید خوشحال باشند،اما من خیلی غمگین بودم،با خودم می گفتم چرا آقای ما حدود1170سال است که غایب شدند ،در میان ما هستند ولی ایشان را نمی بینیم،غصه از این بیشتر که گناهان ما باعث شده امام زمان غایب بشند،حالا به جای اینکه خودمان را اصلاح بکنیم اومدیم داریم خوشحالی می کنیم.!!!!!!

نماز مغرب را در مسجد جمکران به جماعت خواندیم، بعد از نماز بنده خدایی چند جمله سخنرانی کرد گفت:هر کس ادعا کند که امام زمان را دیده فهو کذاب(دروغ گو است).با خودم بیشتر به فکر رفتم که چرا نتونیم امام زمان را ببینیم مگه امام زمان حاضر نیست،مگه امام زمان در بین ما نیست،پس چرا نتونیم ایشان را ببینیم،حتما می تونیم ببینیم،همانطور که خیلی ها آقا امام زمان را دیدند ومی بینند،فقط یه ذره همت می خواهد،چرا همت نمی کنیم،چرا فقط امام زمان یه خاطره شده برای ما!!!!

بعد از سخنرانی مردم صلوات می فرستادند وبلند وبلندتر می گفتند«اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم»عجل فرجهم رو با یک تاکیدی بلندتر می گفتند اما گویا فقط لقلقه زبان بود،اگه لقلقه زبان نبود که آقا می یومدند،چرا ما فقط امام زمان را زبانی دوست داریم!!چرا فقط وقتی که برای ما مشکلی به وجود می یاد می گیم خدایا امام زمان رو برسون،آیا واقعا این خودپرستی نیست که امام زمان رو برای خودمون می خواهیم نه به خاطر خودش. واقعا چرا!!!چرا حاضر نیستیم از دل وجانمان برای امام زمان مایه بذاریم،

همیشه تکرار می کنیم که شیعه هستیم ولی دروغ می گیم، کم کاری ، بی حجابی،خیانت،رشوه، وهزار گناه دیگه انجام می دهیم ،بعد هم می گیم «اللهم عجل لولیک الفرج» ،آقا جان خیلی مظلوم هستی واقعا مظلوم ترین فرد تاریخ هستی،آقا جان به خدا شرمنده ام، از این همه گناه شرمنده ام..................




برچسب ها :

مهمترین نمو ادب ، ادب در برابر خدای متعال است. انسان باید بکوشد

که در محضر پروردگار سبحان کمال ادب را رعایت و ادب حـضـور حضرت

رب العالمین را حفظ کند.[1] 

اگرچه مراعـات کـردن دستورات الهی در شئون زنـدگی ، پـیـاده کردن

ادب در برابر اوست امـا عـلاوه بر آن ، عظمت الهی اقتضا می کند که

انسان در مقام ذکر او و اسـمـای مقدسش، آن ها را با ادب یاد کند و

تا می تواند اسمای الهی را بدون پـسـوند جل جلاله یا عز و جل یا

سبحان و تبارک و تعالی ذکر نـکند؛ چنان که ائـمه علیهم السلام

و عالمان ربانی این گونه بوده اند.[2]

 

سیدبن طاووس (قدس سره) که از بزرگترین علمای شیعه اسـت در

تألیف هایـش هـرگز لـفـظ مـقدس الله را بـدون پسوند جل جلاله ذکر

نکرده است. امام خمینی (قدس سره) نیز نام خداوند را همراه متعال

و سبحان و سایر صفات می آورد.[3]

 

خلاصـه جـایگاه ویـژه ای در تـوجه به حق تعالی و محبت به او و اظهار

خضوع در برابرش قـائل بـاشد و آن را مـراعات نـمـاید، در روایـتی آمده 

است: جوانی به پیامبر اکرم(ص) سلام کرد و از دیدار آن حضرت اظهار

خوش حالی نمود. حضرت به او فرمود: آیا مرا دوست داری؟

عرض کرد: آری، به خـدا سـوگـنـد یا رسـول الله، حضرت فرمود: آیا به

اندازه مادرت؟ عـرض کـرد: افزون تر، حضرت فرمود: به انـدازه خودت؟

عرض کرد: به خدا سوگند یا رسول الله شما را بیشتر دوسـت دارم.

حـضرت فرمود: به اندازه خدا؟ عرض کرد: الله ، الله ، الله ، ای پیامبر،

این مقام نه برای شماست و نه برای دیگری؛ زیرا من شما را برای

دوسـتی خدا دوست دارم. رسول خـدا (ص) به اصـحاب خـویـش رو 

کرد و فرمود: خدا را به جهت احسانش به شما و نعمت و دانش بر

شما و مرا به خاطر دوستی خدا دوست بدارید.


بنابر این ادب عبودی در برابر خداوند متعال اقتضا می کند که انسان 

هیچ گاه مرتبه و اندازه وجودی خویش را در برابر او فراموش نکند و در

مقام خطاب به او و دعا و خواستن از او ، حالت ذلتخویش را در نظر

بگیرد و تا می تواند خواسته اش را به صورت امر و نـهـی اظهار نکند؛

چنان که قرآن کریم بعضی از تقاضاهای پیامبران الهی از حضرت حق

را این گونه نقل می کند، مثلا حضرت ابراهیم (ع) نسبت به آمرزش

گنهکاران به خداوند عرض می کند:

وَ مَن عَصانی فَإنّک غَفُورٌ رَّحیم (ابراهیم ۳۶)،

و هرکه مرا نافرمانی کند، به یقین تو آمرزنده و مهربانی.[4]

 

از جمله شـئـون ادب در برابر خـداوند ، ادب در مـقـام دعا و نیایش

است؛ گاهی بی ادبی و جرأت و جسارت دعا کننده در برابر خداوند

کاملا محـسـوس است و احیانا دیده شده است که خدای تعالی را

تهدید می کند که اگر دعایم را مـسـتجاب نکنی چنین و چـنـان می 

کنم. هر بنده ای که محبت الهی در دل او  راسخ تر باشد اهتمام او 

به مراعات آداب محضر پروردگار و آراستن ظاهر و باطن بیشتر است 

و خود را همواره به گونه ای قرار می دهد که محبوب بر وی با چشم

نظر بنگرد و هر اندازه که قُـرب انسان به خداوند بیشتر باشد، رعایت

جزیی ترین آداب در نهاد او قوی تر است. کسی که خود را در محضر

پروردگار می بیند باید آدابی را رعایت کند؛ از جمله آداب:


۱) همواره به خداوند متعال توجه داشته باشد و به دیگری ملتفت

نشود. 


۲) اگر در درگاه الهی قرب و منزلتی پیدا کرد و مجال مناجاتی برایش

حاصل شد هرگز مرتبه خود را فراموش نکند و از حد عبودیت وبندگی

تجاوز ننماید، دچار عجب و غرور نشود. 


۳) هر اندازه که سؤال و خطاب از صورت امر و نهی و نفی دورتر باشد

به ادب نزدیک تر است.


۴) ندیدن خود و نام نبردن از خویش هنگام بیان نعمتی از نعمت های

پروردگار متعال همان طور که رسول خدا (ص) فرمود: زُویَت لی الأرض

فَرَأیت مشارقها و مغاربها یعنی زمین پیچیده شد و مشارق و مغارب

آن را به من نشان دادند و نفرمود: من مشرق و غرب عالم را دیدم.

خواست نام خویش را نبرد تا به ادب نزدیک تر باشد.[5]

 

[1] احمد سالاریه ، ادب سرمایه برتر ، ص۱۷۷

[2] محمدباقر تحریری ، شرح حدیث عنوان بصری ، ص۱۴۳

[3] احمد سالاریه ، همان کتاب ، ص۱۷۹-۱۷۸

[4] محمد باقر تحریری ، شرح حدیث عنوان بصری ، صص۱۴۴-۱۴۳

[5] احمد سالاریه،ادب سرمایه برتر،ص۱۸۱-۱۷۹

 


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :

در شب سرد زمستانی در نیمه های شب در حالی که پاسی از نیمه

شب گذشت بود و برف به شدت می بارید و تمام کوچه و خیابان ها را

سفید پوش کرده بود از ابتدای کوچه دیدم که در انتهای کوچه کسی سر

به دیوار گذاشته و روی سرش برف نشسته است!

باخود گفتم شاید معتادی دوره گرد است که سنگ کوب کرده!

جلو که رفتم دیدم او یک جوان است!

او را تکانی دادم!

بلافاصله نگاهم کرد و گفت چه میکنی!

گفتم جوان مثه اینکه متوجه نیستی!

برف برف!

روی سرت برف نشسته!

ظاهرا مدت هاست که اینجایی!

مریض می شوی!

خدای ناکرده می میری!

اینجا چه میکنی!؟!

جوان که گویی سخنان مرا نشنیده بود! با سرش اشاره ای به روبرو کرد!

دیدم او زل زده به پنجره خانه ای! فهمیدم عاشـق شده! نشـستم و بـا

تمـام وجود گریستم! جوان تعجب کرد! کنارم نشست! گفت تو را چه

شده ای پیرمرد! آیا تو هم عاشق شدی؟!

گفتم قبل از اینکه تو را ببینم فکر میکردم عاشقم![عاشق مهدی فاطمه]

ولی اکنون که تو را دیدم [که چگونه برای رسیدن به عشقت از خود بی

خود شده ای] فهمیدم که من عاشق نیستم و ادعایی بیش نبوده!

مگر عاشق میتواند لحظه ای به یاد معشوقش نباشد!!!

شیخ رجبعلی خیاط


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :




برچسب ها :

شخصی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله! حساب بنده ها

در قیامت با چه کسی است؟

پیامبر (ص) فرمودند: با خودِ خدا،

آن شخص گفت: خیالم راحت شد، سپس بلند شد و رفت.

حضرت به اصحاب فرمودند: این شخص حقیقت مطلب را فهمید!

اصحاب به دنبال آن مرد رفتند و از او پرسیدند: چرا وقتی پیامبر فرمود

حساب بنده ها با خداست، گفتی خیالم راحت شد؟

آن مرد جواب داد: اَلکَریمُ اِذا قَدَر عَفا  شخص کریم وقتی قدرت انتقام

گرفتن پیدا می کند، می بخشد و عفو می کند.

آیت الله مجتهدی تهرانی


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :

مردى نزد حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام آمد و 

پرسید: یا امیرالمومنین ! به چه چیز خدایت را شناخته اى؟

فرمود: به واسطه شــکــسـتـن عزمها و تصمیمها، و چون بر انجام کارى 

اراده کردم موانع و قضا، حائل گردید و مقصودم عملى نشد پس فهمیدم

تدبیر کننده و عاقبت اندیش دیگرى است . 

پرسید: چه چیز سبب شد که خدا را سپاسگزارى نمایى؟

فرمود: دیدم که چه بلاهایى که از من دور کرده و بر دیگرى وارد نموده،

پس فهمیدم که بر من منت گذاشته و من هم او را شکر کردم .

پرسید: چه چیز سبب شده که به ملاقات و دیدار او علاقه مند گردى؟

فرمود: چون دیدم آیین فرشـتـگان و پیامبـرانـش را براى من برگـزیده و

نعمت را بر من تـمام کـرده دانـسـتـم خـدایى که این گونه مـرا گرامى

داشته هرگز فرامـوشم نـنـموده ، به همین سبب به دیدار او مـشتاق 

گردیدم.


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :

روزى مردى خدمت امام جعفر صادق (ع) رفت و عرض کرد:

اى پسر رسول خدا، خدا را برایم ثابت کن .

امام به او فرمود: آیا تا به حال مسافرت رفته اى؟  مرد عرض کردبله

امام فرمود: سوار کشتى شده اى؟ مرد گفت: بله

امام فرمود: آیا تاکنون اتفاق افتاده که کشتى شما غرق شود

و کشـتـى دیگرى براى نجات شـما موجود نباشد و تو نیز شنا

بلد نباشى که بـتـوانى خودت را نـجـات دهـى؟ مرد گفت: بله

امام فرمود: آن موقع به چه چیز امـیـد دارى؟ مرد عرض ‍ کرد

وقتى از همه جا مایوس و ناامید مى شـدم و مى فـهمـیـدم

که دیگر کسى نیست مرا نجات دهد ته قلبم نورى مى تابید

و امیدوار مى شدم که دستى از غیب بیرون آید و مرا نجات دهد.

امام لبخندى زد و فرمود: همان نیرویى که امیدوار بودى ترا نجات دهد،

در حالى که هیچ وســیــله اى براى نــجــات تو باقى نمانده بود همان 

خداست که در نامـیـدى ها و بــلاهــا به داد انسان مى رســد و او را

نجات مى دهد.

قلب سلیم ج 1، ص 209


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :

آیا خیال می‏كنی كه چون خدا به كسی مالی دهد و او را در آن امین بداند، به او این اجازه را می‏دهد كه اسبی را به ده هزار درهم برای سوار شدن خود بخرد، در صورتی كه اسبی به بهای بیست درهم برای او كافی باشد؟ ...»

ابان‌بن تغلب می‌گوید: امام صادق(ع) فرمودند:
«أَتَرَی اللهَ أَعْطَی مَنْ أَعْطَی مِنْ كَرَامَتِهِ عَلَيْهِ ـ وَ مَنَعَ مَنْ مَنَعَ مِنْ هَوَانٍ بِهِ عَلَيْهِ ـ لَا وَ لَكِنَّ الْمَالَ مَالُ اللَهِ يَضَعُهُ عِنْدَ الرَّجُلِ وَ دَائِعَ ـ وَ جَوَّزَ لَهُمْ أَنْ يَأْكُلُوا قَصْداً ـ وَ يَشْرَبُوا قَصْداً وَ يَلْبَسُوا قَصْداً ـ وَ يَنْكِحُوا قَصْداً وَ يَرْكَبُوا قَصْداً ـ وَ يَعُودُوا بِمَا سِوَی ذَلِكَ عَلَی فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِینَ وَ يَلُمُّوا بِهِ شَعَثَهُمْ ـ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ كَانَ مَا يَأْكُلُ حَلَالًا ـ وَ يَشْرَبُ ـ حَلَالًا وَ يَرْكَبُ وَ يَنْكِحُ حَلَالًا ـ وَ مَنْ عَدَا ذَلِكَ كَانَ عَلَيْهِ حَرَاماً ـ ثُمَّ قَالَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ ـ أَ تَرَی اللَّهَ ائْتَمَنَ رَجُلًا عَلَی مَالٍ ـ خُوِّلَ لَهُ أَنْ يَشْتَرِيَ فَرَساً بِعَشَرَةِ آلَافِ دِرْهَمٍ وَ يُجْزِیهِ فَرَسٌ بِعِشْرِینَ دِرْهَماً ـ وَ يَشْتَرِيَ جَارِيَةً بِأَلْفِ دِینَارٍ وَ يُجْزِیهِ بِعِشْرِینَ دِینَاراً ـ وَ قَالَ وَ لا تُسْرِفُوا إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِین؛1
آیا چنان تصوّر می‏كنی كه خداوند، كسی را كه مالی داده است، محترم می‏دانسته و كسی را كه محروم داشته است، خوار شمرده؟ هرگز! بلكه مال، مال خدا است و آن را در نزد اشخاص به امانت می‏گذارد و بر ایشان روا می‏دارد كه از آن با میانه‏روی بخورند و با میانه‏روی بنوشند و با میانه‏روی بپوشند و با میانه‏روی زناشویی كنند و با میانه‏روی از مركب استفاده كنند و هرچه جز آن (مصرف اقتصادی) باشد، به فقرای مؤمنان دهند و به نابسامانی زندگی ایشان سامان بخشند. پس هر كس چنین كند، آنچه می‏خورد، حلال است و آنچه می‏نوشد، حلال است و سواری و مركب او حلال است و زناشویی او حلال و هر كس چنین نكند بر او حرام خواهد بود.» سپس فرمود:
«لا تُسْرِفُوا، إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِینَ...؛
آیا خیال می‏كنی كه چون خدا به كسی مالی دهد و او را در آن امین بداند، به او این اجازه را می‏دهد كه اسبی را به ده هزار درهم برای سوار شدن خود بخرد، در صورتی كه اسبی به بهای بیست درهم برای او كافی باشد؟ ...»
 




برچسب ها :

 مردی با لباس و کفشهای گران قیمت به دیواری خیره شده بود و می گریست.
نزدیکش شدم
به نقطه ای که خیره شده بود با دقت نگاه کردم ،
نوشته شده بود:
" این هم میگذرد "
علت را پرسیدم
گفت : این دست خط من است.
چند سال پیش و در این نقطه دست فروشی میکردم..........
حال صاحب چندین کارخانه ام.
پرسیدم : پس چرا دوباره به اینجا برگشتی؟
گفت : آمدم تا باز بنویسم
" این هم میگذرد "

گر به دولت برسی
مست نگردی مردی
گر به ذلت برسی
پست نگردی مردی




برچسب ها :

میگویند روزی پنج بار صدایم میکند..
کاش اولین شبی که مهمانش میشوم..
به من نگوید که:


          دلت را به دنیا باختی..




برچسب ها :

خداوندا نمی دانم
در این دنیای وانفسا
کدامین تکیه گه را تکیه گاه خویشتن سازم
نمیدانم
نمی دانم خداوندا.
در این وادی که عالم سر خوش است و دلخوش است و جای خوش دارد.
کدامین حالت و حال و دل عالم نصیب خویشتن سازم
نمی دانم خداوندا
به جان لاله های پاک و والایت نمی دانم
دگر سیرم خداوندا.
دگر گیجم خداوندا
خداوندا تو راهم ده.
پناهم ده .
امیدم ده خداوندا .
که دیگر نا امیدم من و میدانم که نومیدی ز درگاهت گناهی بس ستمبار است و لیکن من نمیدانم
دگر پایان پایانم.
همیشه بغض پنهانی گلویم را حسابی در نظر دارد و می دانم که آخر بغض پنهانم مرا بی جان و تن سازد.
چرا پنهان کنم در دل؟
چرا با کس نمی گویم؟
چرا با من نمی گویند رمز رهگشایی را؟
همه یاران به فکر خویش و در خویشند. گهی پشت و گهی پیشند
ولی در انزوای این دل تنها . چرا یاری ندارم من . که دردم را فرو ریزد
دگر هنگامه ی ترکیدن این درد پنهان است
خداوندا نمی دانم
نمی دانم
و نتوانم به کــس گویم
فقط می سوزم و می سازم و با درد پنهانی بسی من خون دل دارم. دلی بی آب و گل دارم
به پو چی ها رسیدم من
به بی دردی رسیدم من
به این دوران نامردی رسیدم من
نمیدانم
نمی گویم
نمی جویم نمی پرسم
نمی گویند
نمی جویند
جوابی را نمی دانم
سوالی را نمی پرسند و از غمها نمی گویند
چرا من غرق در هیچم؟
چرا بیگانه از خویشم؟
خداوندا رهایی ده
کللام آشنایی ده
خدایا آشنایم ده
خداوندا پناهم ده
امیدم ده
خدایا یا بسوزان این غم دل را
و یا در هم شکن این سد راهم را
که دیگر خسته از خویشم
که دیگر بی پس و پیشم
فقط از ترس تنهایی
هر از گاهی چو درویشم
و صوتی زیر لب دارم
وبا خود می کنم نجوای پنهانی
که شاید گیرم آرامش
ولی آن را هم علاجی نیست
و درمانم فقط درمان بی دردیست




برچسب ها :



طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک
چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟؟؟




برچسب ها :

به نام خدا

تا حالا آبشار را ديده ايد؟ كه چگونه از بالا به پايين جريان دارد؟

چه چيز آب را به پايين هدايت مي كند؟

جاذبه زمين،اگر جاذبه نبود صحنه اي به اين زيبايي خلق نمي شد!

آبشار را كه مي بينم فكر مي كنم اين قانون جاذبه در همه چيز جريان و سريان دارد.

در روح انسان بايد جاذبه اي نسبت به علوم و معارف الهي وجود داشته

باشد تا مانند آبشار به قلب انسان سرازير شود

در قلب انسان نيروي جاذبه اي است كه هر آنچه را با آن مناسبت و

سنخيت دارد به خود جذب مي كند.ببين قلبت به چه چيزي مشغول است؟


اگر معنويات است خوشحال باش قلبت از جنس نور است

وگرنه نگران شو و جنس قلبت را عوض كن
.




برچسب ها :

گاهی باید خدا را شکر کرد نه بخاطر داده هایش و گرفته هایش فقط برای اینکه هست




برچسب ها :

چهل حديث گهربار منتخب
قال الا مام المهدي ، صاحب العصر و الزّمان سلام اللّه عليه وعجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف :
1 - الَّذى يَجِبُ عَلَيْكُمْ وَ لَكُمْ اءنْ تَقُولُوا: إنّا قُدْوَةٌ وَ اءئِمَّةٌ وَ خُلَفاءُ اللّهِ فىاءرْضِهِ، وَ اُمَناؤُهُ عَلى خَلْقِهِ، وَ حُجَجُهُ فى بِلادِهِ، نَعْرِفُ الْحَلالَ وَالْحَرامَ، وَ نَعْرِفُ تَاءْويلَالْكِتابِ وَ فَصْلَ الْخِطابِ.
(72)
ترجمه :
فرمود: بر شما واجب است و به سود شما خواهد بود كه معتقد باشيد بر اين كه مااهل بيت رسالت ، محور و اءساس امور، پيشوايان هدايت و خليفه خداوندمتعال در زمين هستيم .
همچنين ما امين خداوند بر بندگانش و حجّت او در جامعه مى باشيم ،حلال و حرام را مى شناسيم ، تاءويل و تفسير آيات قرآن را عارف و آشنا هستيم .
2 - قالَ عليه السلام : اءنَا خاتَمُ الاَْوْصِياءِ، بى يَدْفَعُ الْبَلاءُ عَنْ اءهْلى وَشيعَتى.
(73)
ترجمه :
فرمود: من آخرين وصيّ پيغمبر خدا هستم به وسيله من بلاها و فتنه ها از آشنايان و شيعيانمدفع و برطرف خواهد شد.
3 قالَ عليه السلام : اءمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فيها إلى رُواةِ حَديثِنا(اءحاديثِنا)، فَإنَّهُمْ حُجَّتي عَلَيْكُمْ وَ اءنَا حُجَّةُ اللّهِ عَلَيْكُمْ.
(74)
ترجمه :
فرمود: جهت حلّ مشكلات در حوادث - امور سياسى ، عبادى ، اقتصادى ، نظامى ، فرهنگى ،اجتماعى و... - به راويان حديث و فقهاء مراجعه كنيد كه آن ها در زمان غيبت خليفه و حجّت منبر شما هستند و من حجّت خداوند بر آن ها مى باشم .
4 قالَ عليه السلام : الحَقُّ مَعَنا، فَلَنْ يُوحِشَنا مَنْ قَعَدَعَنّا، وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا، وَالْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعِنا.
(75)
ترجمه :
فرمود: حقانيّت و واقعيّت با ما اهل بيت رسول اللّه صلى الله عليه و آله مى باشد وكناره گيرى عدّه اى ، از ما هرگز سبب وحشت ما نخواهد شد، چرا كه ما دست پروره هاىنيكوى پروردگار مى باشيم ؛ و ديگر مخلوقين خداوند، دست پرورده هاى ما خواهند بود.
5 - قالَ عليه السلام : إنَّ الْجَنَّةَ لا حَمْلَ فيها لِلنِّساءِ وَ لا وِلادَةَ، فَإذَا اشْتَهى مُؤْمِنٌوَلَدا خَلَقَهُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِغَيرِ حَمْلٍ وَ لا وِلادَةٍ عَلَى الصُّورَةِ الَّتى يُريدُ كَما خَلَقَ آدَمَعليه السلام عِبْرَةً.
(76)
ترجمه :
فرمود: همانا بهشت جايگاهى است كه در آن آبستن شدن و زايمان براى زنان نخواهد بود،پس هرگاه مؤمنى آرزوى فرزند نمايد، خداوندمتعال بدون جريان حمل و زايمان ، فرزند دلخواهش را به او مى دهد همان طورى كه حضرتآدم عليه السلام را آفريد.
6 - قالَ عليه السلام : لا يُنازِعُنا مَوْضِعَهُ إلاّ ظالِمٌ آثِمٌ، وَ لا يَدَّعيهِ إلاّج احِدٌكافِرٌ.
(77)
ترجمه :
فرمود: كسى با ما، در رابطه با مقام ولايت و امامت مشاجره و منازعه نمى كند مگر آن كهستمگر و معصيت كار باشد، همچنين كسى مدّعى ولايت و خلافت نمى شود مگر كسى كه منكرو كافر باشد.
7 - قالَ عليه السلام : إنَّ الْحَقَّ مَعَنا وَ فينا، لا يَقُولُ ذلِكَ سِوانا إلاّ كَذّابٌ مُفْتَرٍ، وَلا يَدَّعيهِ غَيْرُنا إلاّ ضالُّ غَوىٌٍّّ.
(78)
ترجمه :
فرمود: حقيقت - در همه موارد و امور - با ما و در بين مااهل بيت عصمت و طهارت خواهد بود و چنين سخنى را هر فردى غير از ما بگويد دروغ گو ومفترى مى باشد؛ و كسى غير از ما آن را ادّعا نمى كند مگر آن كه گمراه باشد.
8 - قالَ عليه السلام : اءبَى اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْحَقِّ إلاّ إتْماما وَ لِلْباطِلِ إلاّزَهُوقا.
(79)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، إباء و امتناع دارد نسبت به حقّ مگر آن كه به إتمام وكمال برسد و باطل ، نابود و مضمحل گردد.
9 - قالَ عليه السلام : إنَّهُ لَمْ يَكُنْ لاِ حَدٍ مِنْ آبائى إلاّ وَ قَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِه بَيْعَةٌلِطاغُوتِ زَمانِهِ، و إنّى اءخْرُجُ حينَ اءخْرُجُ وَ لا بَيْعَةَ لاِ حَدٍ مِنَ الطَّواغيتِ فى عُنُقى.
(80)
ترجمه :
فرمود: همانا پدران من (ائمّه و اوصياء عليهم السلام )، بيعت حاكم و طاغوت زمانشان ، برذمّه آن ها بود؛ ولى من در هنگامى ظهور و خروج نمايم كه هيچ طاغوتى بر من منّت و بيعتىنخواهد داشت .
10 - قالَ عليه السلام : اءنَا الَّذى اءخْرُجُ بِهذَا السَيْفِ فَاءمْلاَ الاَْرْضَ عَدْلا وَ قِسْطاكَما مُلِئَتْ ظُلْما وَ جَوْرا.
(81)
ترجمه :
فرمود: من آن كسى هستم كه در آخر زمان با اين شمشير - ذوالفقار - ظهور و خروج مى كنمو زمين را پر از عدل و داد مى نمايم همان گونه كه پر از ظلم و جور شده است .
11 - قالَ عليه السلام : اِتَّقُوا اللّهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْ مْرَ إلَيْنا، فَعَلَيْنا الاْصْدارُ كَما كانَ مِنَّا الاْ يراُ، وَ لا تَحاوَلُوا كَشْفَ ما غُطِّيَ عَنْكُمْ.
(82)
ترجمه :
فرمود: از خدا بترسيد و تسليم ما باشيد، و امور خود را به ما واگذار كنيد، چون وظيفه مااست كه شما را بى نياز و سيراب نمائيم همان طورى كه ورود شما بر چشمه معرفت بهوسيله ما مى باشد؛ و سعى نمائيد به دنبال كشف آنچه از شما پنهان شده است نباشيد.
12 - قالَ عليه السلام : اءمّا اءمْوالُكُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَفَلْيَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْيَقْطَعْ.
(83)
ترجمه :
فرمود: اموال - خمس و زكوت - شما را جهت تطهير و تزكيه زندگى و ثروتتان مىپذيريم ، پس هر كه مايل بود بپردازد، و هر كهمايل نبود نپردازد.
13 - قالَ عليه السلام : إنّا نُحيطُ عِلْما بِاءنْبائِكُمْ، وَ لا يَعْزُبُ عَنّا شَيْى ءٌ مِنْاءخْبارِكُمْ.
(84)
ترجمه :
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائيم و چيزى از شما نزد ما پنهان نيست.
14 - قالَ عليه السلام : مَنْ كانَتْ لَهُ إلَى اللّهِ حاجَةٌ فَلْ يَغْتَسِلْ لَيْلَةَ الْجُمُعَةِ بَعْدَنِصْفِ اللَّيْلِ وَ يَاءْتِ مُصَلاّهُ.
(85)
ترجمه :
فرمود: هر كه خواسته اى و حاجتى از پيشگاه خداوندمتعال دارد بعد از نيمه شب جمعه غسل كند و جهت مناجات و راز و نياز با خداوند، در جايگاهنمازش قرار گيرد.
15 - قالَ عليه السلام : يَابْنَ الْمَهْزِيارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ، لَهَلَكَمَنْ عَلَيْها، إلاّ خَواصَّ الشّيعَةِ الَّتى تَشْبَهُ اءقْوالُهُمْ اءفْعالَهُمْ.
(86)
ترجمه :
فرمود: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضى شماها براى همديگر نبود، هركس ‍ روى زمينبود هلاك مى گرديد، مگر آن شيعيان خاصّى كه گفتارشان با كردارشان يكى است .
16 - قالَ عليه السلام : وَاءمّا قَوْلُ مَنْ قالَ: إنَّ الْحُسَيْنَ لَمْ يَمُتْ فَكُفْرٌ وَتَكْذيبٌ وَضَلالٌ.
(87)
ترجمه :
فرمود: و امّا كسانى كه معتقد باشند حسين زنده است و وفات نكرده ، كفر و تكذيب وگمراهى است .
17 - قالَ عليه السلام : مِنْ فَضْلِهِ، اءنَّ الرَّجُلَ يَنْسَى التَّسْبيحَ وَ يُديرُاالسَّبْحَةَ، فَيُكْتَبُ لَهُ التَّسْبيحُ.
(88)
ترجمه :
فرمود: از فضائل تربت حضرت سيّدالشّهداء آن است كه چنانچه تسبيح تربت حضرتدر دست گرفته شود ثواب تسبيح و ذكر را دارد، گرچه دعائى هم خوانده نشود.
18 - قالَ عليه السلام : فيمَنْ اءفْطَرَ يَوْما مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّدا بِجِماعٍ مُحَرَّمٍ اَوْطَعامٍ مُحَرَّمٍ عَلَيْهِ: إنَّ عَلَيْهِ ثَلاثُ كَفّاراتٍ.
(89)
ترجمه :
فرمود: كسى كه روزه ماه رمضان را عمدا با چيز يا كار حرامى افطار -وباطل - نمايد، (غير از قضاى روزه نيز) هر سه نوع كفّاره (60 روزه ، اطعام 60 مسكين ،آزادى يك بنده ) بر او واجب مى شود.
19 - قالَ عليه السلام : اءلا اءُبَشِّرُكَ فِى الْعِطاسِ؟ قُلْتُ: بَلى ، فَقالَ: هُوَ اءمانٌمِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ اءيّامٍ.
(90)
ترجمه :
نسيم خادم گويد: در حضور حضرت عطسه كردم ، فرمود: مى خواهى تو را بر فوائدعطسه بشارت دهم ؟
عرض كردم : بلى .
فرمود: عطسه ، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مى بخشد.
20 - قالَ عليه السلام : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانى فى مَحْفِلٍ مِنَ النّاسِ.
(وَ قالَ عليه السلام :) مَنْ سَمّانى فى مَجْمَعٍ مِنَ النّاسِ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُاللّهِ.
(91)
ترجمه :
فرمود: ملعون و مغضوب است كسى كه نام اصلى مرا در جائى بيان كند.
و نيز فرمود: هر كه نام اصلى مرا در جمع مردم بر زبان آورد، بر او لعنت و غضب خداوندمى باشد.
21 - قالَ عليه السلام : يَعْمَلُ كُلُّ امْرِى ءٍ مِنْكُمْ ما يَقْرُبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا،وَلْيَتَجَنَّب ما يُدْنيهِ مِنْ كَراهيَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَاِنَّ امْرَءا يَبْغَتُهُ فُجْاءةٌ حينَ لا تَنْفَعُهُتَوْبَةٌ، وَ لا يُنْجيهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى حُوبَةٍ.
(92)
ترجمه :
فرمود: هر يك از شما بايد عملى را انجام دهد كه سبب نزديكى به ما و جذب محبّت ماگردد؛ و بايد دورى كند از كردارى كه ما نسبت به آن ، ناخوشايند و خشمناك مى باشيم ،پس چه بسا شخصى در لحظه اى توبه كند كه ديگر بهحال او سودى ندارد و نيز او را از عِقاب و عذاب الهى نجات نمى بخشد.
22 - قالَ عليه السلام : إنَّ الاْ رْضَ تَضِجُّ إلَى اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ بَوْلِ الاْ غْلَفِاءرْبَعينَ صَباحا.
(93)
ترجمه :
فرمود: زمين تا چهل روز از ادرار كسى كه ختنه نشده است ناله مى كند.
23 - قالَ عليه السلام : سَجْدَةُ الشُّكْرِ مِنْ اءلْزَمِ السُّنَنِ وَ اءوْجَبِها.
(94)
ترجمه :
فرمود: سجده شكر پس از هر نماز از بهترين و ضرورى ترين سنّتها است .
24 - قالَ عليه السلام : إنّى لاَ مانٌ لاِ هْلِ الاْ رْضِ كَما أنَّ النُّجُومَ أمانٌ لاِ هْلِالسَّماءِ.
(95)
ترجمه :
فرمود: به درستى كه من سبب آسايش و امنيّت براى موجودات زمينى هستم ، همان طورى كهستاره ها براى اهل آسمان أمان هستند.
25 - قالَ عليه السلام : قُلُوبُنا اَوْعِيَةٌ لِمَشيَّةِ اللّهِ، فَإذا شاءَ شِئْنا.
(96)
ترجمه :
فرمود: قلوب ما ظرف هائى است براى مشيّت و اراده الهى ، پس هرگاه او بخواهد ما نيزمى خواهيم .
26 - قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ مَعَنا، فَلافاقَةَ بِنا إلى غَيْرِهِ، وَالْحَقُّ مَعَنا فَلَنْيُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا.
(97)
ترجمه :
فرمود: خدا با ما است و نيازى به ديگران نداريم ؛ و حقّ با ما است و هر كه از ما روىگرداند باكى نداريم .
27 - قالَ عليه السلام : مااءُرْغَمَ اءنْفَ الشَّيْطانِ بِشَيْى ءٍ مِثُلِ الصَّلاةِ.
(98)
ترجمه :
فرمود: هيچ چيزى و عملى همانند نماز، بينى شيطان را به خاك ذلّت نمى مالد و او راذليل نمى كند.
28 - قالَ عليه السلام : لا يَحِلُّ لاِ حَدٍ اءنْ يَتَصَرَّفَ فى مالِ غَيْرِهِ بِغَيْرِ إذْنِهِ.
(99)
ترجمه :
فرمود: براى هيچكس جائز نيست كه در اموال و چيزهاى ديگران تصرّف نمايد مگر با اذنو اجازه صاحب و مالك آن .
29 - قالَ عليه السلام : فَضْلُ الدُّعاءِ وَ التَّسْبيحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِبِعَقيبِ النَّوافِلِ كَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ.
(100)
ترجمه :
فرمود: فضيلت تعقيب دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب نسبت به بعد از نمازهاى مستحبّىهمانند فضيلت نماز واجب بر نماز مستحبّ مى باشد.
30 - قالَ عليه السلام : اءفْضَلُ اءوْقاتِها صَدْرُا النَّهارِ مِنْ يَوْمِالْجُمُعَةِ.
(101)
ترجمه :
فرمود: (براى انجام نماز جعفر طيّار) بهترين و با فضيلت ترين اوقات پيش از ظهر روزجمعه خواهد بود.
31 - قالَ عليه السلام : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ اءخَّرَ الْغَداةَ إلى اءنْ تَنْقَضِىالنُّجُومُ.
(102)
ترجمه :
فرمود: ملعون و نفرين شده است آن كسى كه نماز صبح را عمدا تاءخير بيندازد تا موقعىكه ستارگان ناپديد شوند.
32 - قالَ عليه السلام : إنَّ اللّهَ قَنَعَنا بِعَوائِدِ إحْسانِهِ وَ فَوائِدِاِمْتِنانِهِ.
(103)
ترجمه :
فرمود: همانا خداوند متعال ، ما اهل بيت را به وسيله احسان و نعمت هايش ‍ قانع و خودكفاگردانده است .
33 - قالَ عليه السلام : إنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ اللّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَيْنَ اءَحَدٍ قَرابَةٌ، وَ مَنْاءنْكَرَنى فَلَيْسَ مِنّى ، وَ سَبيلُهُ سَبيلُ ابْنِ نُوحٍ.
(104)
ترجمه :
فرمود: بين خداوند و هيچ يك از بندگانش ، خويشاوندى وجود ندارد - و براى هركس بهاندازه اعمال و نيّات او پاداش داده مى شود - هركس مرا انكار نمايد از (شيعيان و دوستان )ما نيست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح خواهد بود.
34 - قالَ عليه السلام : اءما تَعْلَمُونَ اءنَّ الاْ رْضَ لا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ إمّا ظاهِرا وَإمّامَغْمُورا.
(105)
ترجمه :
فرمود: آگاه و متوجه باشيد بر اين كه در هيچ حالتى ، زمين خالى از حجّت خداوندنخواهد بود، يا به طور ظاهر و آشكار و يا به طور مخفى و پنهان .
35 - قالَ عليه السلام : إذا أذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ، وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ،وَ انْحَسَرَ عَنْكُمْ.
(106)
ترجمه :
فرمود: چنانچه خداوند متعال اجازه سخن و بيان حقايق را به ما بدهد، حقانيّت آشكار مىگردد و باطل نابود مى شود و خفقان و مشكلات برطرف خواهد شد.
36 - قالَ عليه السلام : وَ اءمّا وَجْهُ الاْ نْتِفاعِ بى فى غَيْبَتى فَكَالاْ نْتِفاعِبِالشَّمْسِ إذا غَيَّبَها عَنِ الاْ بْصارِ السَّحابُ.
(107)
ترجمه :
فرمود: چگونگى بهره گيرى و استفاده از من در دوران غيبت همانند انتفاع از خورشيد است درآن موقعى كه به وسيله ابرها از چشم افراد ناپديد شود.
37 - قالَ عليه السلام : وَاجْعَلُوا قَصْدَكُمْ إلَيْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ،فَقَدْ نَصَحْتُ لَكُمْ، وَ اللّهُ شاهِدٌ عَلَيَّ وَ عَلَيْكُمْ.
(108)
ترجمه :
فرمود: هدف و قصد خويش را نسبت به محبّت و دوستى ما -اهل بيت عصمت و طهارت - بر مبناى عمل به سنّت و اجراء احكام الهى قرار دهيد، پس هماناكه موعظها و سفارشات لازم را نموده ام ؛ و خداوندمتعال نسبت به همه ما و شما گواه مى باشد.
38 - قالَ عليه السلام : اءمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإنَّهُ إلَى اللّهِ، وَ كَذَبَالْوَقّاتُونَ.
(109)
ترجمه :
فرمود: زمان ظهور من مربوط به اراده خداوند متعال مى باشد و هركس زمان آن را معيّن ومعرّفى كند دروغ گفته است .
39 - قالَ عليه السلام : اءكْثِرُواالدُّعاءَ بِتَعْجيلِ الْفَرَجِ، فَإنَّ ذلِكَفَرَجَكُمْ.
(110)
ترجمه :
فرمود: براى تعجيل ظهور من - در هر موقعيّت مناسبى - بسيار دعا كنيد كه در آن فرج وحلّ مشكلات شما خواهد بود.
40 - دَفَعَ إلَيَّ دَفْتَرا فيهِ دُعاءُالْفَرَجِ وَ صَلاةٌ عَلَيْهِ، فَقالَ : فَبِهذافَادْعُ.
(111)
ترجمه :
يكى از مؤمنين به نام اءبومحمّد، حسن بن وجناء گويد: زير ناودان طلا در حرم خانه خدابودم كه حضرت ولىّ عصر امام زمان عجّل اللّه تعالى فرجه الشّريف را ديدم ، دفترىرا به من عنايت نمود كه در آن دعاى فرج و صلوات بر آن حضرت بود.
سپس فرمود: به وسيله اين نوشته ها بخوان و براى ظهور و فرج من دعا كن و بر من درودو تحيّت بفرست .
و آن دعا بر حسب مشهور چنين نقل شده است :
(اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ فُلانِ بْنِ فُلانْ (الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَريّ) صَلَواتُكَعَلَيْهِ وَ عَلى آبائِهِ فى هذِهِ السّاعَةِ وَ فى كُلِّ ساعَةٍ، وَليّا وَحافِظا وَ قاعِدا وَ ناصِرا وَدَليلا وَ عَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اءرْضَكَ طَوْعا وَ تُمَتِّعَهُ فيها طَويلا).
(112)




برچسب ها :

دعای عهد و اهمیت آن
هر روز این دعا[ عهد] را خواندید: اللهم إني أجدد له... بارالها! من تازه می‌کنم برای او عهد و عقد و بیعت در گردنم. بارالها! همان طوری که مرا به این تشریف مشرف کردی و به این فضیلت مفضل ساختی- بارالها!- مرا از انصار و اشیاع او قرار بده و از ذابین عنه.[خواندن] این دعا هر روز بسیار مهم است. خداوندا! مرا به این تشریف مشرف کردی و به این فضیلت مفضل نمودی، بارالها! مرا از انصار او و از اشیاع او و از ذابین از او قرار بده.
ماه رمضان در پیش است. بهار عبودیت است، نفوس مستعد است، همه غنیمت بشمارید، مبادا این سعادت از دست شما برود. لیتفقهوا في الدین ولینذروا قومهم إذا رجعوا إلیهم. دوران تفقه مقدمه ی انذار و کفالت ایتام آل محمد است.

روشنایی زمین به درخشش امام زمان علیه السلام
شب نیمه شعبان در پیش است. چه کسی او را شناخت؟ نه قدرت عقل و فکر در آن ساحت مقدس راه دارد، نه هیچ بیانی نمی‌تواند تکلم کند به فضائل کسی که خدا در شأن او این آیه را نازل کرده: وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ... - بهت انگیز است برای کی؟ برای شیخ طوسی تا شیخ انصاری- وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا. قطب الدین راوندی از اعلام طائفه، شیخ المحدثین صدوق هر دو نقل کرده اند که وقتی او ظهور کند، زمین را خدا به نور خودش روشن می‌کند؛ مردم مستغنی می‌‌شوند روز از آفتاب، شب از ماهتاب. وَأَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا. سعی کنید هم خودتان در حد میسور... - والمیسور لا یسقط بالمعسور- در حد میسور بشناسید و به مردم معرفی کنید.

امام زمان علیه السلام و مقام بقیت اللهی
[امام زمان علیه السلام] صد و هشتاد و دو اسم دارد. قیامتی است! عقل مبهوت است! چه اسم هایی! صد و هشتاد و دو. یک اسم از این صد و هشتاد و دو بقیت الله است. نص قرآن این است: بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ. کسی که بقیه خداست. بقیت " الله ". الله را باید شناخت. هزار و یک اسم در این اسم است. اگر الله را بشناسی... کیست که بشناسد؟ الله را الفش را برداری می‌شود لله. لله ما في السموات وما في الأرض. لام اول را برداری می‌شود له. لام دوم را برداری می‌شود هو. یا من لا هو إلا هو. قل هو الله أحد . بقیه ی الله امام زمان است. این کلمه عقل هر حکیمی را، فقه هر فقیهی را متحیر می‌کند.

دعای شب نیمه شعبان و ویژگی های امام زمان علیه السلام
شیخ طوسی در کتابی که هزار سال قبل نوشته، فرموده: مستحب است شب نیمه شعبان این دعا را هر کسی بخواند اما دعا:
اَللّهُمَّ بِحَقِّ لَيْلَتِنا هذِهِ‏ وَمَوْلُودِها، وَحُجَّتِكَ وَمَوْعُودِهَا الَّتي‏ قَرَنْتَ إلى‏ فَضْلِها فضلک ، فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ‏ صِدْقاً وَعَدْلاً. کیست که بفهمد؟ انبیاء انگشت حیرت به لب دارند. فَتَمَّتْ كَلِمَتُكَ‏ صِدْقاً وَ عَدْلاً. تمام علوم ، تمام معارف از تمام انبیاء، از جمیع اوصیاء، از آدم تا امام یازدهم، همه در او جمع شده. المنتهی إلیه مواریث الأنبیاء ولدیه موجود آثار الأصفیاء. شب نیمه شعبان وقتی متولد شد، سر به سجده گذاشت، گفت: وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَعَدلا. دیگر ختم شد هم صدق، هم عدل.
بعد غوغا این است: نُورُكَ الْمُتَاَلِّقُ،وَ ضِيآؤُكَ الْمُشْرِقُ ، کسی که نور خداست اما چه نوری؟ نورک المتألق. ضیاء خداست. هم نور الله است، هم ضیاء الله است. این است امام زمان. نورُكَ الْمُتَاَلِّقُ،وَضِيآؤُكَ الْمُشْرِقُ، وَالْعَلَمُ النُّورُ فى‏ طَخْيآءِ الدَّيْجُورِ، الْغائِبُ‏ الْمَسْتُورُ، جَلَّ مَوْلِدُهُ. جلّ را کجا می‌ گویی؟ عزّ را کجا می‌ گویی؟ ان الله سبحانه وتعالی جلّ وعزّ. رسید به آن جایی که جَلَّ مَوْلِدُهُ. میلاد او فوق تصور است.
وَكَرُمَ مَحْتِدُهُ، وَالْمَلائِكَةُ شُهَّدُهُ. همه ملکوتیان شب نیمه شعبان چشمشان به زمین دوخته بود که بقیت الله کی ظاهر خواهد شد. بهت انگیز از این جا: سَيْفُ اللَّهِ الَّذى‏ لا يَنْبوُ، وَ نُورُهُ الَّذى‏ لايَخْبوُ، وَذوُ الْحِلْمِ الَّذى‏ لا يَصْبوُا. کمال آدمیت در سه چیز است: انسان عصاره خلقت است. اکمل افراد انسان که می‌شود نتیجه‌ تمام خلقت و بعثت، عصاره می‌شود در سه کلمه: علم، حلم، قدرت. اما علم او چیست؟ علم، نور خداست. گفتنی نیست. نور الله علم اوست. بعد نوبت می‌رسد به حلم او. ذوُ الْحِلْمِ الَّذى‏ لا يَصْبوُا . بعد نوبت می‌رسد به قدرت او. قدرت چه قدرتی است؟ سَيْفُ اللَّهِ الَّذى‏ لا يَنْبو، شمشیر خداست در قدرت؛ نور خداست در حکمت. این امام زمان ماست. هم بشناسید، هم به مردم بشناسانید.
بعد عقل مبهوت است در این کلمه: مَدارُ الدّهْرِ. مدار الدهر!!! نه تنها زمان بلکه دهر! زمان وعاء مادیات است، دهر وعاء مجردات است. ولی عصر، حجة ابن الحسن کسی است که مدار دهر است. دهر و همه مجردات دور او می‌ گردند. این مقام اوست. مَدارُ الدّهْرِ.

مقام یداللهی امام زمان علیه السلام
وقتی ظهور کند...- قطب راوندی در خرائج، صدوق در کتب مختلف نقل کرده اند به سند تام - دست می‌ گذارد بر سر هر کسی. به مجرد رسیدن دست او به آن سر، هم عقل کامل می‌شود، هم هر مردی قدرت چهل مرد پیدا می‌کند. این است معنی ید الله. عین الله الناظرة في العباد، ید الله الباسطة علی العباد. خلاصه نه او را شناختیم، نه مقامش را به دیگران شناساندیم.

فضیلت امام زمان شناسی
از ماه رمضان استفاده کنید... خدا به موسی فرمود: اگر می‌ خواهی ثواب صد سال روزه همه ایام، صلات همه لیالی در نامه عملت ثبت بشود، این کار را بکن. گفت: بارالها! چه کنم؟ فرمود: ضالی را هدایت کن. پرسید از تفسیر این جمله. خطاب آمد: مردم را به امام زمانشان آشنا کن. این است ارزش شناساندن او به بندگان خدا. بگذریم، این سخن پایان ندارد. وَتَمَّت كَلِمَتُ رَبِّكَ صِدقًا وَعَدلا. کاری کنید که گوشه چشمی به شما بکند. اگر یک نظر کند، با آن نظر عالم را اکسیر اعظم می‌کند.
از امروز هم همه تان ترک نکنید و به مردم هم به هر کوی و برزن سفارش کنید: هر روز از اول قرآن، ما تیسر لهم، بخوانند، به خود او هدیه کنند. اگر دوره سال تو عزیزترین گوهر را هر روز به او هدیه کردی، آیا شب قدر و هر جمعه که دفتر اعمالت به امضاء او می‌رسد، با تو چه خواهد کرد؟
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن *** که خواجه خود روش بنده پروری داند
اللهم کن لوليک الحجة بن الحسن صلواتک عليه وعلی آبائه، في هذه الساعة وفي کل ساعة وليا وحافظا وقائدا وناصرا ودليلا وعينا حتی تسکنه أرضک طوعا وتمتعه فيها طويلا.

شب نیمه شعبان، ساعت یازده، تمام مملکت این دعا را خواهد خواند. امید است به برکت نام نامی او خداوند متعال نظری کند؛ بلایا، محن، مصائب، از مسلمین، از شیعیان ممالک برطرف بشود
اللهم أصلح کل فاسد من أمور المسلمین بحرمة بقیة الله في الأرضین




برچسب ها :




برچسب ها :

  انتظار یعنی دروغ نگفتن

انتظار یعنی غیبت نکردن
انتظار یعنی تهمت نزدن
انتظار یعنی نماز به موقع خواندن
انتظار یعنی زکات به موقع دادن
انتظار یعنی چشم خود را کنترل کردن
انتظار یعنی قدم صحیح برداشتن
انتظار یعنی عمل به قرآن
انتظار یعنی احترام گذاشتن
انتظار یعنی با ادب بودن
انتظار یعنی کنترل سخن داشتن
انتظار یعنی راستگو بودن
انتظار یعنی امانت دار بودن
انتظار یعنی خشم خود را فرو بردن
انتظار یعنی بخشنده بودن
انتظار یعنی هر لحظه به یاد خدا بودن
انتظار یعنی دیگران را کوچک نشماردن
انتظار یعنی علی (علیه السلام) وار بودن
انتظار یعنی دیگران را مسخره نکردن
انتظار یعنی امر به معروف کردن
انتظار یعنی نهی از منکر کردن
انتظار یعنی در راه خدا جهاد کردن

 




برچسب ها :

حضرت علی اكبر (ع) فرزند ابی عبدالله الحسین(ع) بنا به روایتی در یازدهم شعبان،(1)سال43 قمری در مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدر گرامی اش امام حسین بن علی بن ابی طالب (ع) و مادر محترمه اش لیلی بنت ابی مرّه بن عروه بن مسعود ثقفی است.(2)

او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود . و به بزرگانی چون پیامبر اسلام(ص)، حضرت فاطمه زهرا(س)، امیر مؤمنان علی بن ابی طالب(ع) و امام حسین (ع) نسبت دارد .

ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست.

بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین(ع)است كه جدّش رسول خدا(ص) می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته   است. (3)

نقل است روزی علی اكبر(ع) به نزد والی مدینه رفته  و از طرف پدر بزرگوارشان پیغامی را خطاب به او میبرد، در آخر والی مدینه از علی اكبرسئوال كرد نام تو چیست؟ فرمود: علی سئوال نمود نام برادرت؟ فرمود: علی آن شخص عصبانی شد، و چند بار گفت: علی، علی، علی، « ما یُریدُ اَبُوك؟ » پدرت چه می خواهد، همه اش نام فرزندان را علی می گذارد، این پیغام را علی اكبر(ع) نزد اباعبدالله الحسین (ع) برد، ایشان فرمود : والله اگر پروردگار دهها فرزند پسر به  من عنایت كند نام همه ی آنها را علی می گذارم و اگر دهها فرزند دختر به من عطا، نماید نام همه ی آنها را نیز فاطمه می گذارم.

 درباره شخصیت علی اكبر(ع) گفته شد، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم(ص) بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب (ع) به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود. (4)

در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین هنگامی كه علی اكبر را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:

« یا قوم، هولاءِ  قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله....... ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول الله (ص) است بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول الله(ص) تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می كردیم.

بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت درعصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه راشدین) دیده به جهان گشود.(5)    

این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت بیست و پنج ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب (ع) و در دامن مهرانگیز  پدرش امام حسین(ع) در مدینه و كوفه تربیت و رشد و كمال یافت.

امام حسین (ع) در تربیت وی و آموزش  قرآن ومعارف اسلامی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی به آن جناب تلاش بلیغی به عمل آورد و از وی یك انسان كامل و نمونه ساخت و شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.

به هر روی علی اكبر(ع) در ماجرای عاشورا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدرش امام حسین(ع)بود و با دشمنانش به سختی مبارزه می كرد. شیخ جعفر شوشتری در خصائص نقل می كند: هنگامی كه اباعبد الله الحسین علیه السلام در كاروان خود حركت به سمت كربلا می كرد، حالتی به حضرت(ع) دست داد بنام نومیه و در آن حالت مكاشفه ای برای حضرت(ع) رخ داد، از آن حالت كه خارج شد استرجاع كرد: و فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون » علی اكبر(ع) در كنار پدر بود، و می دانست امام بیهوده كلامی را به زبان نمی راند، سئوال نمود، پدرجان چرا استرجاع فرمودی؟: حضرت بلادرنگ فرمود: الان دیدم این كاروان می رود به سمت قتلگاه و مرگ درانتظار ماست، علی اكبر(ع) سئوال نمود: پدر جان مگر ما بر حق نیستیم؟ حضرت فرمود: آری ما بر حق هستیم. علی اكبر (ع) عرضه داشت: پس از مرگ باكی نداریم،

گفتنی است، با این كه حضرت علی اكبر(ع) به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بدون و انتساب به اهل بیت(ع) را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:

 

أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن  بیت الله آولی یا لنبیّ

 

أضربكَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ

 

وَ لا یَزالُ الْیَومَ اَحْمی عَن أبی تَاللهِ لا یَحكُمُ فینا ابنُ الدّعی

وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:السَّلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل. (7)    

علی اكبر(ع) درنبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجاممرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده  و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نوك نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.

 

امام حسین(ع) در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونین اش را در بغل گرفت، فرمود:
ولدی علی عَلَی الدّنیا بعدك العفا.(8)
(فرزندم علی ،دیگر بعد از تو اف بر این دنیا)

در مورد سنّ شریف وی به هنگام شهادت، اختلاف است. برخی می گویند هجده ساله، برخی می گویند نوزده ساله  و عده ای هم می گویند بیست و پنج ساله بود.(9)

اما از این كه وی از امام زین العابدین(ع)، فرزند دیگر امام حسین(ع) بزرگتر یا كوچك تر بود، اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. روایتی از امام زین العابدین(ع) نقل شده كه دلالت دارد بر این كه وی از جهت سن كوچك تر از علی اكبر(ع) بود. آن حضرت فرمود: كان لی اخ یقال له علیّ اكبر منّی قتله الناس ...(10)

مقبره حضرت علی اكبر علیه السلام  در كربلای معلی پایین پای اباعبدالله الحسین علیه السلام است و در سلام زیارت عاشورا منظور از وعلی علی ابن الحسین ، آقا علی اكبر علیه السلام می باشد.




برچسب ها :

 
زنى خدمت حضرت فاطمه عليها السلام رسيد و گفت :
- مادر ناتوانى دارم كه در مسائل نمازش به مساءله مشكلى برخورد كرده و مرا خدمت شما فرستاد كه سؤ ال كنم .
حضرت فاطمه عليهاالسلام جواب آن مساءله را داد. آن زن همين طور مساءله ديگرى پرسيد تا ده مساءله شد. حضرت همه را پاسخ داد. سپس ‍ آن زن از كثرت سؤ ال خجالت كشيد و عرض كرد:
- اى دختر رسول خدا! ديگر مزاحم نمى شوم .
حضرت فرمود: نگران نباش ! باز هم سؤ ال كن ! با كمال ميل جواب مى دهم ، زيرا اگر كسى اجير شود كه بار سنگينى را بر بام حمل كند و در عوض آن ، مبلغ صد هزار دينار اجرت بگيرد، آيا از حمل بار خسته مى شود؟
زن گفت :
- نه ! خسته نمى شود، زيرا در برابر آن مزد زيادى دريافت مى كند.
حضرت فرمود:
- خدا در برابر جواب هر مساءله اى بيشتر از اينكه بين زمين و آسمان پر از مرواريد باشد، به من ثواب مى دهد! با اين حال ، چگونه از جواب دادن به مساءله خسته شوم ؟ از پدرم شنيدم كه فرمود:
((علماى شيعه من روز قيامت محشور مى شوند، و خداوند به اندازه علوم آنان و درجات كوششان در راه هدايت مردم ، برايشان ثواب و پاداش در نظر مى گيرد و به هر كدامشان تعداد يك ميليون حله از نور عطا مى كند. سپس منادى حق تعالى ندا مى كند: اى كسانى كه يتيمان (پيروان ) آل محمد را سرپرستى نموديد، در آن وقت كه دستشان به اجدادشان (پيشوايان دين ) نمى رسيد، كه در پرتو علوم شما ارشاد شدند و ديندار زندگى كردند. اكنون به اندازه اى كه از علوم شما استفاده كرده اند، به ايشان خلعت بدهيد!
حتى به بعضى آنان صد هزار خلعت داده مى شود. پس از تقسيم خلعت ها، خداوند فرمان مى دهد: بار ديگر به علما خلعت بدهيد. تا خلعتشان تكميل گردد.
سپس دستور مى رسد دو برابرش كنيد همچنين درباره شاگردان علما كه خود شاگرد تربيت كرده اند چنين كنيد...))
آنگاه حضرت فاطمه به آن زن فرمود:
اى بنده خدا! يك نخ از اين خلعتها هزار هزار مرتبه از آنچه خورشيد بر آن مى تابد بهتر است . زيرا امور دنيوى تواءم با رنج و مشقت است اما نعمتهاى اخروى عيب و نقص ندارد.
 
بحارالانوار جلد 2 صفحه 3




برچسب ها :

 
پای صحبت آیت‌الله فاطمي نيا
1- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میایند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
 
شیعیان امیرالمومنین نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مساله والدین، مساله غیبت و حسن خلق و.... را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانه شان می آید.
 
منتها ما چه می کنیم؟ این انوار را حفظ نمی کنیم. از یکی از بزرگان علما که با آشیخ حسنعلی(نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: "ایشان هرچه بدست می آورد نگه می داشت." ولی ما انوار را ضایع می کنیم. شب بلند می شود نماز شب می خواند، صبح می نشیند غیبت می کند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین می رود.
2- من تعجب می کنم از بعضی ها! یک خانم مومن 20 بار به عمره رفته. بار 21 به او می گویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، می گوید: "نه من نمی توانم. دوستان همه دارند می روند عمره. من چطور نروم؟"
 
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مساله اخلاق رو در خانه رعایت می کنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره می روی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بداخلاق بشود، عبادتش ضایع می شود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع می شود.
 
فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب میکند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبانریختی...
3- مستحب با جایز فرق دارد. مستحب یعنی وقتی انجامش دادی یک چیزی هم گیرت می آید. حالا یکی از مستحبات قاضی که در مسند قضا نشسته این است که اگر متهمی را پیش او آوردند، دید موضوع اتهام از حقوق مردم است، باید ساکت شود شواهد را جمع کند و حکم کند.
 
اما اگر قضیه از حقوق خدا بود، مستحب است، یعنی مثل نماز نافله می ماند، که قاضی حرف در دهان متهم بگذارد. مثلا متهمی را بیاورند که این شراب خورده است. قاضی بگوید: کی؟ نه! یک داروهایی هست برای درد دندان که بوی بدی می دهند، این بنده خدا از آن ها استفاده کرده است. قاضی باید این ها را بگوید. اگر دین این چیزی بود که در کوچه خیابان می دیدیم، صرف نمی کرد امام حسین در راهش شهید بشود.
4- خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
 
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد: 1- عمدا نماز نخواندن.2- به ناحق آدم کشتن.3- عقوق والدین.4- آبرو بردن.
 
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفق به توبه نمی شوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف می کرد: "به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه می گویی؟
 
می گفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر!" الان در زمان ما هیئتی ها، مسجدی ها و مقدس ها آبرو می برند.
 
عزیز من اسلام می خواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقت کنید که بعضی ها با زبانشان می روند جهنم.
 
روایت داریم که می فرماید اغلب جهنمی ها، جهنمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب می خورند و از دیوار مردم بالا می روند. یک مشت مومن مقدس را می آورند جهنم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت می نشینند آبرو می برند.
 
امیرالمومنین به حارث همدانی می فرماید: اگر هر چه را که می شنوی بگویی؛ دروغ گو هستی.
5- گناهکار چند نوع است. عده ای گناه می کنند، بعد ناراحت و پشیمان می شوند. سوز و گداز دارند. توبه می کنند و هرگز فکر نمی کنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره می شکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستن ها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز می شود.
 
اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان می شود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
6- دوره ای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولی دین شده اند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. اما دین؛ طرف می نشیند چشمش را هم می بندد و می گوید: فکر می کنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و.... دین به همین سادگی است؟
 
همه الان صاحب معارف شده اند. همه عارف شده اند. به جوانی گفتم چرا می روی فلان جا؟ گفت حاج آقا سیمش متصل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص می دهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصص نمی خوریم بعد درباره دین ... .
7- فرد وارد بازار قیامت می شود، فکر می کند خبری است. تعجب می کند؛ خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟ می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.
 
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
 
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم می زنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
 
8- اگر صدای خوشی می شنوید، خوشتان می آید، باید سجده شکر به جا بیاورید. چون عده ای درک نمی کنند. این نعمت توجه به ظرایف است.
9- تقوا مراتب دارد. مراتب عالیه دارد. مراتب نازله دارد. وقتی قرآن نازل شد مردم چند دسته بودند. عده ای می گفتند اصلا گوش ندهید. حتی سرو صدا راه می انداختند تا کسی قران را نشنود. دسته دیگر می گفتند آقا صدا نکنید ببینیم چه می گوید؟ این از مراتب نازله تقوا بود. خیلی از این ها بعد از گوش دادن منقلب شدند. قران هدایتشان کرد. بی خود نبود که خانه و قوم و خویش خود را ترک کردند و رفتند جلوی نیزه و شمشیر، همراه پیامبر جنگیدند.
10- قران ظرایفی دارد که متقین می فهند. ظرایف قرآن برای متقین است.
11- اول مظلوم از انسان ها امیر المومنین است و در دعاها دعای کمیل. این دعا خیلی مظلوم است. در تیراژ بالا چاپ می شود، هر مجلسی هم که بروید دعای کمیل داریم.
 
اولا که وسط دعای کمیل، سخنرانی می کنند که دعای کمیل می شود سه ساعت. دعای کمیل بیست دقیقه است.
ما حق نداریم دعای امیرالمومنین را بکنیم سه ساعت.
 
اگر استادی نورانیتی داری، مختصر توضیح بده. وسط دعا هرچه شعر بلد است می خواند. همه بیچاره می شوند. جوان ها زده می شوند. می گویند جوان نمی رود دعای کمیل. خوب تو نمی گذاری.
 
مولوی می گوید در قدیم موذن بدصدایی بود. دیدند روزی صف بلندی از هدایا و تحفه ها تشکیل شده برای این موذن بدصدا. تعجب کرد و علت را پرسید. گفتند همه این افراد در صف مسیحی هستند. گفت چرا برای من تحفه آورده اند. گفتند برای صدایت. گفت صدای من که بد است.
 
گفتند این مسیحی ها شش ماه با یک دختر مسیحی سر مسلمان شدنش بحث داشتند. دختر اصرار داشت که من می خواهم مسلمان بشوم. مسیحی ها هم در طول شش ماه نتوانستند او را قانع کنند. صدای تو را که شنید گفت من اصلا اسلام را نمی خواهم. این تحفه و هدایا قدردانی مسیحیان از توست.
12- کشف و شهود صحیح فرقی با برهان ندارد. الا در ظهور و خفا.
13- شیطان را باید شناخت. شعار می دهند می گویند شیطان قوی است. نه شیطان قوی نیست؛ ما شیطان را رو می دهیم. ما بچه بودیم در محلات و خانه های پر درخت تبریز بازی می کردیم. دیدیم ناله یکی از بچه ها بلند شد. دیدیم یک بچه عقرب پیدا شد از مورچه کمی بزرگتر. این بچه داشت سیاه می شد طفلک.
 
بچه عقرب از بند انگشت هم کوچک تر بود. عقرب فقط یک لنگه کفش می خواهد. شما الان نمی توانید بگوئید عقرب قوی است ولی موذی است. رو بدهی میاید در آستین آدم.
شیطان هم ضعیف است. نگویید قوی است. این طور بگویید روبروی خدا ایستاده اید. شیطان قوی نیست؛ موذی است.
14- خداوند در قرآن می فرماید بر بنده من، کسی تسلط ندارد. تسلط شیطان بر کسانی است که دنبالش می روند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتب بخوانید، مساله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان می رود.
15- جسارت به یک مقام نشان بزرگی اوست. چون دشمن چیزی جز بی حرمتی و جسارت ندارد.
16- دعا از معجزات قولی پیامبر است.
17- آدم این را متوجه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمی دهد، همه کارهایش درست می شود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
18- آقایان حیف تان نمی آید مادرها را اذیت می کنید؟ سید رضی جامع نهج البلاغه پس از مرگ مادرش گفت: "بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟" دست مادر که بالا می رود بلاها از شما دور می شود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را می رنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را می رنجاند؛ قبول باشد!
19- آشیخ موسی دبستانی را من زیارت کردم. خیلی لطیف بود. از شاگردان آیت الله قاضی بود. یک شب بلند می شود برای نماز شب. قبل از بیدار شدن برای نماز شب در خواب می بیند که یک نفر گفت: یا موسی اقبل و لا تخف انک من العاملین ( ای موسی رو کن و نترس که تو در امانی) نماز شب را خواند و خوابید، دیگر بلند نشد. همان طور در خواب رفت.
20- سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد ، دیگر زیبایی و.... وحی آمد که موسی چرا فکر می کنی؟ مگر از تو می خواهد؟




برچسب ها :

مقدمه:
مسجد از نگاهى خانه خداست[1] و از نگاهى ديگر، مجلس و جايگاه پيام آوران بزرگ الهى و خانه همه تقوا پيشگان است که: «المساجد المجالس الآنبياء[2]» «المساجد بيوت المتقين.[3]..» مسجد متعلق به ذات پاکى است که سرچشمه تمامى عظمتها و بزرگيهاست: «و ان المساجد لله[4]...» ساختن، تعمير کردن و آبادان نگاه داشتن اين جايگاه فرخنده، افزون بر آنکه نشان ايمان به شمار آمده، تنها در قلمرو صلاحيت مؤمنان خداجوى قرار گرفته است[5]. ضرورت تلاش براى آبادانى و رونق اين جايگاه ملکوتي تا بدانجاست که يکى از رازهاى تشريح فريضه «جهاد» پاسدارى از اين پرستشگاه پر عظمت در برابر يورش حاکمان خود کامه و ستمگر است[6]. تاريخ مسجد با تاريخ دين گره خورده است، مخصوصاً دين اسلام، که از شروع بعثت نبى مکرم (ص) حرکتها و تماس فعاليتها از مسجد صورت گرفته است که مسجد بعنوان پايگاه عبادت و ياد خداوند متعال و بعنوان پايگاه جهاد فکرى و تعليم و تعلم معارف اسلامى و همچنين بعنوان پايگاه تجمع نيروهاى رزمنده و اعزام آنان به جبهه و جهاد و مرکز وحدت مسلمين و نمايش روح وحدت و يکپارچگى به دشمنان اسلام مورد استفاده قرار گرفته است. و در هر عصر و زمانى نقش خودش را در اين راستا خوب ايفا کرده است. و حالا در عصر غيبت، در مسجد با اينکه همه وظايف مذکور را براي دين اسلام انجام مي¬گيرد يک وظيفه مهم ديگرى هم دارد، شکل و صورت مي¬گيرد که آن همان نقش مسجد در زمينه¬سازى حضور امام زمان (عج) است، که مؤمنان در اين کانون مقدس همه روزه با حضور در آن و به پا داشتن فريضه نماز در صفوفى منظم، پيوستگى و همبستگى خويش را به نمايش مي¬گذارند و جامعه اسلامى را براى ظهور ولى عصر (عج) آماده مي¬کنند و از اين راه اميدهاى واهى دشمنان پيدا و پنهان جامعه اسلامى را به يأس و نوميدى مي¬کشانند، در اين مساجد با خطرها و آفتهايى که اسلام و امت واحد اسلامي را تهديد مي¬کند، آشنا مي¬شوند، و براي رويارويى با اين خطرها چاره¬اى نو مي¬جويند، تا زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم کنند. در اين مقاله به خلاصه از نقش مسجد در زمينه¬سازى ظهور امام زمان (عج) اشاره مي¬شود. انشاءالله که مورد قبول درگاه الهى باشد.

فصل اول: کليات

الف) معناى مسجد:
مسجد واژه¬اى عربى از ماده «سجد» مي¬باشد که اسم مکان به معناي محل سجده است. زيرا سجده فرد اعلى و اکمل عبادت به شمار مي¬رود، و نهايت خضوع در برابر خالق هستى است[7]. مسجد خانه دوم هر مسلمان است. و تعلق به معبود دارد و خانه خداست. محل پرستش، نيايش و ارتباط با خالق يکتا، غنى و فقير در آن يکسان است. اهميت مسجد در شريعت مقدس بر کسى پوشيده نيست و مانند کعبه حرم است. و جنگ و قتال در آن حرام و احترامش بر همگان لازم است، مسلمانان نيز اين دستور را از روح ديانت اسلام فهميده¬اند و بيشتر از هر چيز و هر جاى ديگر به عمران و آبادانى و توسعه مسجد اهتمام مي¬ورزند، و به شکوه و عظمت آن مي¬انديشند که وجود مساجد مستحکم و با شکوه در سرزمينهاى اسلامى دليل بر اين مطلب است، بعد از انقلاب اسلامى مساجد اهميت ديگرى اهميت بيشترى يافت و فعاليتهاى سياسي، اجتماعى بخصوص نظامى در مسجد شکل گرفت و مردم از مسجد نهضت را شروع کردند و از آنجا انقلاب به ثمر رسيد. پيش از انقلاب مسجد محل تجمع نيروهاى مردمي گشت و جنگ به ادامه انقلاب بقاء بخشيدند و جنگ را اداره کردند و پشتيبانى کردند، امام خمينى (ره) نيز در اين مورد فرمودند: مساجد سنگر است سنگرها را حفظ کنيد[8].
ب) ظهور امام زمان (عج):
ظهور يعنى ظاهر شدن امام زمان (عج) از پس پرده غيبت تا جهان را پر از عدل و داد کند. چنانچه از ظلم و جور پر شده است. منشأ ظهور امام زمان (عج) ظهور يک انسان کامل و الهى در همه اديان به طور اعم و در اسلام به طور اخص از چنان تأکيد و اهميتى برخوردار است، که حتى مفتيان درباره حجاز درباره منکر مهدويت حکم ارتداد را جارى مي¬کنند، لذا تنها مشکلى که وجود دارد معرفى يک شخص خاص مي¬باشد که شيعه با اتکا به ادله و اسناد بسياراين مهم را انجام داده است. اما آنچه که بعد از اثبات وجود حيات و نسبت آن حضرت حائز اهميت است، اهداف و اعمال آن وجود مقدس دوران ظهور است. مخصوصاً در عصر ظهور مسجد چه نقشى در رابطه با ظهور دارند، که از روايات و احاديث در اين مورد استفاده مي¬شود.
ج) تاريخچه بحث:
 تا به حال بحثهاى زيادى در مورد زندگينامه وجود مقدس امام زمان (عج) شده و در مورد عصر ظهور کتابهاي زيادى نوشته شده است و در مورد عصر غيبت و وظايف امت اسلام و مخصوصاً شيعيان کتابهايى نوشته¬اند، اما در مورد اينکه مسجد در عصر ظهور چه نقشى دارد بحثى نشده است. و در مورد مسجد و اهميت آن کتابهايى نوشته¬اند اما در اين موضوع بحث و تحقيقى مشاهده نکرده¬ايم.
 
فصل دوم: مسجد و مؤمنين

الف) مسجد مکان تربيت نيروهاى مؤمن و مخلص:
در اين عصر ظهور، چون فتنه¬ها زياد مي¬شود، فساد جهانگير مي¬شود تمامي مکانها در اثر اين فتنه¬ها و فسادها، آلوده مي¬شوند، و کمتر مکن سالم در دنيا پيدا مي¬شود. که محيط سالم داشته باشد. ما الان در جامعه خودمان همين وضع را مشاهده مي¬کنيم که اکثر ارگانها و وزارتها و نهادها چقدر آلوده شده¬اند. اما تنها مکانى که نسبت به ساير محيط¬ها سالم مي¬ماند، محيط مقدس مسجد است. که از فتنه¬ها و فسادها دور مانده است. و اگر کسى بخواهد در اين عصر دين خود را حفظ کند و ايمان خود را تقويت کند و به درجه يقين برساند به نظر من اين در مسجد ميسر است و زمينه حرکت در مسير دين در مسجد فراهم است. از طريق مسجد مي¬شود راههاى اطاعت خدا را شناخت و با زندگى رسول خدا (ص) و ائمه اطهار (ع) آشنا شد. تا انسان زندگى خود را رنگ و بوى اهل بيت بدهد. مؤمن مخلص به کسي مي¬گويند که کارهايش براى جلب رضايت خدا و رسول خدا باشد و از خدا و رسولش و جانشينان بر حق ايشان اطاعت کرده باشد. رفتن به مسجد انسان را به اين مقام راهنمايى مي¬کند و در اثر مداومت رفتن به مسجد انسان به درجه عالى اخلاص و ايمان مي¬رسد و حتماً اين شخص از افرادى است که زمينه¬ساز ظهور امام زمان (عج) مي¬باشد، چون در مسجد تربيت يافته¬اند. روايات هم اشاره به اين مطلب دارند: قال رسول الله (ص): «ولامسى الى المسجد طاعه الله و طاعة الرسوله و من اطاع الله و رسوله ادخله الجنة مع الصديقين و الشهداء و کان فى الجنة رفيق داود عليه السلام و له مثل ثواب داود عليه السلام[9]» پس اين محيط مسجد است که اثر تربيتى خاص دارد و انسان را به مقام صديقين و شهدا مي¬رساند و کسى که به اين مقام برسد آن همان متقين و مخلصين هستند که اين افراد در آخر الزمان هستند که زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم و خودشان را براى جنگ با کفار در رکاب امام زمان (عج) آماده مي¬کنند.
ب) مسجد و نيروهاى مخلص و محبين اهل بيت (ع):
 از صدر اسلام تاکنون افرادى کناررهبران دين بوده¬اند که از درجه اخلاص از همه مردم جامعه بالاتر و بهترين افراد باايمان نسبت به خدا و دين و از لحاظ يقين با فضيلت¬ترين مردم بودند، وقتى ما تاريخ دين مقدس اسلام را مطالعه مي¬کنيم اکثر پيروان حضرت رسول خدا (ص) و امامان معصوم (ع) از چنين ويژگى برخوردار بودند. تا اينکه در تاريخ زنده مانده¬اند همچنانکه اهل بيت زنده هستند. و اگر هم حرکتى رسول خدا (ص) و حضرت على (ع) به قصد تغيير و تحول در جامعه انجام داده و موفق شده با وجود چنين نيروهاى مخلص بوده است. مثل: ابوذر عقاري، سلمان فارسي، مقداد، مالک اشتر، عمار، ياسر و.... که مخلصانه در خدمت حجت خدا در روى زمين، زمان خودشان بودند و مثل آنها هم نامشان در تاريخ بشريت زنده مانده است، و اين سير نشان دهنده اين است که در عصر ظهور هم اين چنين افرادى خواهند بود که زمينه ظهور حجت خداى زمان خودشان را فراهم خواهند کرد. اينها همان افرادى هستند که رسول خدا (ص) در يک حديث فرمودند: «احسن الناس ايماناً وافضلهم يقيناً قوم يکون فى الآخر النهان لم يلحق التى و غابت عنهم حجتهم و امنو بسواء من البياض» «بهترين مردم از لحاظ ايمان و با فضيلت¬ترين مردم از لحاظ يقين قومى هستند که در آخر الزمان مي¬آيند و پيامبرى را نديده¬اند و حجت و امام آنها از ايشان غايب است اما به سياهى روى کاغذ ايمان مي¬آورند و عمل مي¬کنند. قرآن هر چه گفته جامع عمل مي¬پوشانند و احاديث هر چه دستور داده¬اند زندگيشان را به گفته احاديث تنظيم مي¬کنند.

ج) نيروهاى مؤمن و مخلص زمينه سازان ظهور:
نيروهاي مخلص و مؤمن وقتى زندگيشان را بر اساس دستورات قرآن و فرمايش معصومين تنظيم کردند، اينها جامعه را در سايه خودسازى و روش ديگرسازى متوجه حقايق احکام متعاليه اسلام خواهند کرد و چون اولين صفت متقين بنا به فرموده قرآن ايمان به غيبت است، «الذين يؤمنون بالخيب و يقيمون الصلوة...[10].» چون اولين صفت متقين ايمان به غيبت، يعنى ايمان به جهان عالم غيب که گسترده¬تر از اين جهان است، يکى از مصداقهاى غيب و زندگى وجود مقدس امام زمان (عج) است که از اول با غيب گره خورده است تمامى مراحل و لحظات زندگى مبارک ايشان با غيب آميخته است. تا اينکه به غيبت صغرى و غيبت کبرى مي¬رسد، پس يکى از شرايط متقى بودن بايد ايمان به امام غايب داشت و اين امام را شناخت و جامعه را براى آمدن اين امام غايب از نظرها، آماده کرد و اين کارها را فقط متقين و مخلصين مي¬توانند انجام بدهند. انشاءالله اين مؤمنين مخلص زمينه ظهور امام زمان غايب از نظر را فراهم خواهند ساخت و با مردم جهان با ايجاد اميد در دلهايشان آن را اميدوار به ظهور حضرت حجه (عج) خواهند کرد.

فصل سوم: مسجد و امکانات حلال

الف) امام زمان (عج) پذيرنده امکانات حلال:
 آنچه از روايات بدست مي¬آيد امکاناتى که از ما به امام زمان (عج) مي¬رسد و خواهد رسيد بايد از پول حلال و پاک و طاهر باشد و در آخر الزمان و بعد از ظهور آنچه از زندگى ما و امکانات ما پاک و طاهر است امام زمان (عج) قبول خواهد کرد و آنچه آلوده به حرام باشد مورد قبول ايشان قرار نخواهد گرفت، اين بر اساس فرمايش وجود مقدس امام زمان (عج) است که فرمودند: «و اما ما وصلتنا به فلا قبول عندنا الا لما طاب و طهر[11]...» « اما آنچه را به ما رسانده¬اى نزد ما پذيرنده نيست مگر آنچه که پاک و پاکيزه است»
ب)مردم مسجد را با مال حلال مي سازند
: بنابر روايت بالا تنها انفاقها و بخششهايى مورد پذيرش قرار مي¬گيرد که از راه حق بدست آمده و در راه حق نيز مصرف شود بنابراين در مورد اموالى که براى خريد زمين مسجد و يا تهيه ديگر لوازم و امکانات آن مصرف مي¬شود مؤمنين بايستي ضمن اجتناب از مصرف پول و اموالى که ديگران به گونه¬اى در آن داراى حق مي¬باشند سعى کنند بخششها و انفاقهاى خود به مسجد را از محل اموال حلال و طيب قرار دهند، زيرا مسجد کانون عبادت و بندگى مؤمنين محسوب مي¬شود و اين بنيان الهي بايستى از آغاز تا پايان با اموال حلال و طيب و بر پايه استوار تقوى پي¬ريزى و تکميل و تعمير شود. و اين حديث هم دلالت بر اين دارد که ساختن مسجدى ثواب دارد که با پول حلال ساخته شود. قال رسول الله (ص): «من بنى الله مسجداً يعبد الله فيه من مال حلال بنى الله له بيتاً في الجنه من در و ياقوت[12]» «هر کسى که از مال حلال مسجدى را بسازد که خداوند در آن عبادت شود خداى تعالى در بهشت خانه¬اى از در و ياقوت برايش مي¬سازند» پس مساجد بايد از مال حلال ساخته شود. اکثر مساجد از پول براى ساختن آنها استفاده مي¬کنند به علت اينکه اولاً: مردم در ساختن مسجد سعي مي¬کنند که از عقيده پاک خود که اين خانه خداست، استفاده کنند و سعى مي¬کنند با اين عقيده در ساختن مسجد شريک شوند. ثانياً: در نتيجه پول حلال خود را براى ساختن مسجد مي¬دهند. ثالثاً: با رضايت کامل و بدون هيچ گونه فشارى اين پول را پرداخت مي¬کند و رابعاً: بدون توقع اين پول را پرداخت مي¬کند و اميد به ثواب از طرف خدا دارد پس اکثر مساجد با پول حلال ساخته مي¬شوند.
ج) مساجدى که به دست امام زمان (عج) مي¬رسند:
اکثر مساجد به دست مبارک امام زمان (عج) مي¬رسند چون مسجد اولاً تنها مکانى است که کاربرد آن عوض نمي¬شود و فقط براى عبادت خداوند ساخته شده و هميشه هم در اين راستا مورد استفاده قرار مي¬گيرد وثانياً کارهايى که براى تقريب به خدا و از روى اخلاص صورت گيرد باقى خواهند ماند و آثارى که با اخلاص ساخته شود و بنا نهاده شود ماندگار هستند به دست مبارک صاحب الامر در اين دنيا خواهند رسيد. مسجد يکى از بناهاي مهم است که اگر با اخلاص ساخته شود به دست امام زمان (عج) خواهد رسيد، آن بنا در حکومت امام زمان (عج) جزء مراکزى مي¬باشند که براى مردم ارائه خدمت و مردم از آنها استفاده مي¬کنند، به خاطر اين در روايات ما تأکيد شده است که بايد مساجد را با اخلاص و نيت پاک ساخت. قال رسول الله (ص): «من بنى لله مسجداً لا يريد به رياء و لا سمعة بنى الله له بيتاً فى الجنة[13]» «هر کسي براى خدا مسجدى را بسازد و آن را براى ريا و خودنمايى به کار نبرد خداى تعالى در بهشت خانه¬اي براى او بنا مي¬کند» بنابر فرمايش¬هاى روايت بناى مسجد ثواب خانه بهشت دارد، که از روى اخلاص ساخته شود، پس مسجدى که از روى اخلاص بنا شده¬اند بدست ايشان خواهد رسيد و امام زمان (عج) آن مساجد را آباد خواهند کرد تا مردم از آن مساجد براي عبادت خدا و رسيدگى به امور دينى و دنيايى استفاده خواهند کرد.

فصل چهارم: ارتباط مسجد با حکومت اسلامى

مسجد به عنوان يک نهاد سياسى پر تحرک در جامعه اسلامى مطرح است، در شروع حکومت سياسى دين اسلام و ابقاء آن حکومت اسلامى مسجد نقش مهمى ايفا کرده است مايه¬هاي سياسى با مساجد آميخته است. آن انسان که احکام و مقررات دينى با آميزه¬هاى سياسى همراه با همزاد است، مراکز اداره حکومت اسلامى در زمان حضور پيامبر (ص) در مدينه، مسجد مي¬باشد و از مسجد حکومت تازه تأسيس اداره مي¬شود، در اين راستا سيره اهل بيت را مطالعه کرده و ارتباط مسجد با حکومت را مي¬آوريم.
الف) شروع حکومت اسلامى و اداره آن از مسجد:
 وقتى سيره و زندگى پيامبر اسلام را بررسى مي¬کنيم، در زمان سالهاى آغازين مبعث پيامبر از مسجدالحرام به عنوان يک سنگر تبليغى و ارتباطى در راستاى پيشبرد رسالت خويش استفاده مي¬کرد، با اينکه قريش و کفار براي ايشان سخت مي¬گرفتند، اما هر وقت فرصت مي¬يافتند در مسجدالحرام مذاکراتى را با برخى از هيئتها انجام مي¬دادند[14]. بعد از هجرت رسول خدا (ص) به مدينه و با ورود ايشان به مدينه بى درنگ مسجدالنبى بنا گشت و قلب فعاليتهاي تبليغى و فرهنگى و اجتماعى و سياسى مسلمانان شد، اين نهاد مقدس در حقيقت براى حيات سياسي و اجتماعى و پيدايش تشکل سالمى در جامعه آنروز همچون قلبى تپنده بود، قضاوت و رسيدگى به دعاوى توسط پيامبر اسلام در مسجد صورت مي¬گرفت، مذاکرات و گفتگوهاي سياسى حضرت با افراد و هيئتهاى اعزامى از قبائل و طوايف گوناگون در مسجد انجام مي¬گرفت و پيمان بيعت با تازه مسلمانان در مسجد منعقد مي¬گشت[15]. اين برنامه در صدر اسلام موجب شد تا مسجد به عنوان مظهر اقتدار سياسى حکومت اسلامى مطرح شود به گونه¬اى که مي¬توان از مسجد به عنوان مهمترين نهاد حکومتى پيامبر (ص) ياد کرد.
ب) مسجد مرکز فعاليتهاى حضرت على (ع):
پس از رحلت رسول خدا (ص) با اينکه حضرت على (ع) را نگذاشتند در صحنه جامعه، دين را هدايت کند اما با اين حال شواهد تاريخى نشان مي¬دهد که آن حضرت در دوران بيست و پنج ساله سکوت و برکنارى از خلافت ظاهرى براى بجاى آوردن نماز در مسجد حضور مي¬يافتند و در موارد لازم به پرسشهاى علمى مسلمانان پاسخ مي¬گفتند. از عمر بن خطاب نقل شده که در زمان خلافت خويش گفته است: «لا يفتين احد فى المسجد و علن حاضر» اين سخن و گفتار ديگر از خود حضرت اميرالمؤمنين (ع) نشان مي¬دهد، که ايشان در دوران حکومت خلفاء ستمگر مسجد را خالى نکرده و پيوسته براي پاسخگويى به مشکلات قضايى در مسجد حضور مي¬يافته¬اند. پس از آنکه حضرت على (ع) خلافت ظاهرى را بر دست گرفت، در آغاز از مردم در مسجد بيعت گرفت، وقتى مردم براى بيعت به خانه حضرت هجوم آورده بودند، ايشان به آنها فرمودند: «اکنون که اين کار قرار است انجام گيرد بايد در مسجد و پيش مردم باشد زيرا بيعت با من نبايد مخفيانه انجام شود[16]». مردم سخن حضرت را پذيرفتند و همه با هم به مسجد رفتند و با حضرت در مسجد بيعت کردند[17]. حضرت على (ع) در مدينه و پس از آن در کوفه در سطح وسيعتري از مسجد به عنوان مرکز تبليغ معارف اسلامى و روشنگرى مردم بهره مي¬بردند، حتى کارهاى قضاوت و امور جنگ و بعضى امور حکومتى را در مسجد انجام ميدادند، آن حضرت بارها در مسجد مدينه و کوفه و گاه نيز در مسجد بصره به وعظ و سخنرانى پرداختند. بسيارى از خطبه¬هاى آن حضرت که اينکه در دسترس ما قرار دارد، در مسجد کوفه يا مسجدالنبى ايراد شده است[18].
ج) مسجد و ظهور امام زمان (عج):
 چنانچه ديديم شروع و ادامه حکومت اسلامى در زمان رسول خدا از مسجد بوده و همچنين وصى بر حقش حضرت على (ع) در مسجد حکومت را تشکيل داد و اداره حکومت هم از مسجد بوده، در اين راستا معلوم است که شروع حکومت جهانى حضرت مهدى (عج) از مسجد خواهد بود. «بعضى روايات مؤيد آن است که حضرت حجه (عج) در آغاز کار با اندکى از ياران ظهور مي¬کند و از مسجدالحرام ظهورش شروع مي¬شود[19]». در اين زمينه از امام باقر (ع) منقول است که فرمودند: «همانا قائم ما از راه کوه ذى طوبى با 313 مرد به عدد رزمندگان جنگ بدر مي¬آيد تا اينکه به حجر الاسود تکيه داده و پرچم پيامبر (ص) را مي¬افرازد[20]». بنابراين روايت شروع نهضت جهانى حضرت مهدى (عج) از مسجدالحرام است. و از آنجا به دنيا پيام خواهد داد، و نداي ملکوتى انا المهدى را به گوش جهانيان خواهد رساند. و براي فتح جهان از مسجد شروع خواهد کرد.
د) مسجد و اداره حکومت امام زمان (عج):
 آنچه از روايات به دست مي¬آيد حضرت مهدى (عج) اداره حکومت را از طريق مسجد کوفه ادامه خواهد داد، و مرکز حکومت خود را مسجد کوفه قرار خواهد داد، و آن مسجد را آباد کرده و مثل جدش على بن ابيطالب (ع) بر مردم از مسجد کوفه حکومت عادلانه خود را شروع خواهد کرد. آنچه از روايات بدست مي¬آيد بعد از ورود به عراق، امام زمان (عج) به کوفه و نجف و کربلا وارد شده و انتخاب کوفه به عنوان پايتخت و پايگاه خود و ساختن مسجد جمعه جهانى در نزديکى کوفه که طبق روايات داراى هزار در مي¬باشد اقدام خواهد کرد[21]. از امام صادق (ع) منقول است که فرمودند: «زمانيکه قائم ما قيام نمايد زمين به نور الهى روشن و درخشان مي¬گردد، به گونه¬اي که مردم از پرتو خورشيد بي¬نياز مي¬شود و عمر مردان در زمان حکومت او چنان طولانى مي¬شود که براى هر مرد هزار فرزند متولد شود، که در آنها دختر نباشد، وى در نجف مسجدى مي¬سازد. که داراى هزار در است و خانه¬هاى کوفه به نهر کربلا و به حيره متصل گردد تا جائى که اگر کسى در روز جمعه در حاليکه بر آستري چابک و لاغر سوار و آهنگ آن ديار نمايد، تا نماز جمعه را درک کند موفق نمي¬شود[22]». اينکه در نجف مسجدى بسازد که داراى هزار در است، نشانه عظمت و آبادى مسجد کوفه را مي¬رساند و هجوم مردم و سرعت سبقت گرفتن مردم براى رفتن به نماز جمعه پشت امام را فرازهاى ديگر روايت مي¬رساند که انسانها هر چقدر سريع بروند تا خود رابه نماز جمعه برساند، مي¬بيند که از آنها هم افرادى جلوتر آمده¬اند و مسجد را پر کرده¬اند و ممکن است ذکر هزار در کنار هم از وسعت و گستردگى مسجد باشد و از اين مرکز دنياى جهان تشيع را رهبرى خواهد کرد[23]. و همچنين کوفه آن قدر گسترش مي¬يابد تا به کربلا و حدود آبهاى کربلا خواهد رسيد و کربلا هم مرکز رفت و آمد مؤمنان خواهد شد و تمامى مساجد ديگر دنيا را آباد و محل اداره حکومت قرار خواهد داد.
ه) مساجد و حکومت امام زمان (عج):
 از حرکت امام زمان (عج) معلوم است که در محل اداره حکومت به سيره پيامبر (ص) و جدش على بن ابى طالب (ع) عمل خواهد کرد. هرجا مسجدى است آباد و مرکز اداره حکومت آن محل قرار خواهد داد. بنا به گفته بعضى روايات ظاهرمي¬شود که امام زمان (عج) بعد از کوفه به طرف قدس حرکت خواهد کرد، پس از فتح قدس و شکست دادن يهود، مسجد بيت المقدس را از نو خواهد ساخت. روايتى که درباره بناى قدس توسط امام مهدى (عج) آمده که از معصومين (ع) است مي¬فرمايد: «خليفه¬اى از بنى هاشم فرود مي¬آيد که زمين را از عدل و داد پر مي¬کند و عبارت بيت المقدس را بگونه¬اي مي¬سازد که همانندش ساخته نشده باشد[24]». اينکه زمين را از عدل و داد پر مي¬کند اين براى همه روشن است که تمامى ظالمين مخصوصاً يهوديهاى هيونيزم که غده سرطانى ظلم و ناعدالتى در جهان هستند بدست تواناي قدرتمند امام زمان (عج) از بين خواهند رفت. و جهان آرامش را توأم با عدالت خواهد ديد و اينکه در قسمتى از روايت آمده عمارت بيت المقدس را بگونه¬اى مي¬سازد که همانندش ساخته نشده باشد. اين مسجد عظيم را احياء خواهد کرد. و از چنگال دژخيمان نجات خواهد داد و آباد کرد و اداره حکومت را از اين مسجد ادامه خواهد داد. و از اينجا معلوم است تمامى مساجد دنيا که مهم هستند آباد خواهد کرد و آنها را براى استفاده مردم چنانچه در عصر رسول خدا (ص) و عصر حضرت على (ع) بودند آماده خواهد کرد، و امور مردم را از اين مکانها رسيدگي خواهد کرد.
 
فصل پنجم: مسجد در عصر ظهور

الف) اهل مسجد ايمن از بلاها: با توجه به انحرافات در دين افکار شيطانى که در آخرالزمان در جوامع اسلامى شيوع پيدا مي¬کند و در اثر تهاجم فرهنگى مردم به فساد و انحرافات کشيده مي¬شوند و موجب نزول بلاها و گرفتاريها و مشکلاتى در جامعه مي¬شود بنا به فرمايش حضرت رسول اکرم (ص) اهل مسجد در امانند. ايشان مي¬فرمايند: «اذا نزلت العاهات و الافات عوفى اهل المسجد[25]» «هنگامى که مشکلات و بلاها (براى اهل زمين) نازل مي¬شود اهل مساجد درامانند». با توجه به اين حديث اهل مسجد از انحرافات در امان هستند و افکار شيطانى در آنها اثر نخواهد کرد. و تهاجم فرهنگى را پاسخ داده و خودشان را نجات خواهند داد. و از فساد و انحرافات در امان خواهند بود. به خاطر همين دچار بلاها و گرفتاريها و مشکلات که در آخرالزمان پيش مي¬آيد نخواهند شد.
انواع بلاها: چون مبارزه با نفس جهاد اکبر است در آخرالزمان مؤمنين بايد شب و روز در جهاد اکبر باشند تا از انحرافات و تهاجمات فرهنگى در امان بمانند، اين جهاد با رفتن به مسجد انجام مي¬گيرد، انسان با رفتن به مسجد مي¬تواند جهاد اکبر را به نحو احسن انجام دهد. احاديث ما بيان کننده همين موضوع هستند. قال رسول الله (ص): «الغدو و الدواج الى المساجد من الجهاد فى سبيل الله[26]» «شب و روز به سوي مسجد شتافتن از اقسام جهاد کردن در راه خداست». با توجه به اين روايت ما دو نوع جهاد داريم، جهاد اصغر و جهاد اکبر، جهاد اصغر همان جنگ با کفار و دشمنان خارجى است، اما جهاد اکبر جهاد و مبارزه با نفس اماره است و چون در آخرالزمان فتنه¬ها از زمين و آسمان مي¬بارد و انواع هجمه¬هاي شيطانى براى فريب انسان و انواع خواهشهاي نفسانى در جامعه رواج پيدا مي¬کند و هر کس بخواهد از اين گرفتاريها در امان بماند، بايد جهاد اکبر انجام دهد، بنابر روايت براى اين جهاد بهترين جا و وسيله مسجد است که انسان در اين زمان با رفتن به مسجد از اين هجمه¬ها و فريبهاى شيطانى و خواهشهاى نفسانى ايمن خواهد ماند.
ب) مسجد و منتظران ظهور:
در اکثر مساجد افراد مؤمن به خدا و با تقوى جمع مي¬شوند چون راه به دست آوردن ايمان را در مسجد مي¬يابند و کسى هم اگر بخواهد با تقوى و متقى باشد بايد در مسجد به اين مقام برسد. به همين دليل پيامبر اکرم (ص) مي¬فرمايند: «ان المومن مجلسه مسجده[27]» «همانا مجلس مؤمن مسجد است» مؤمن با نشستن در مسجد ايمان خود را تقويت مي¬کند تا به حد اعلاء ايمان مي¬رساند در جاى ديگر رسول مکرم اسلام (ص) در مورد شخص متقى مي¬فرمايند: «المسجد بيت کل تقى[28]» «مسجد خانه هر پرهيزگارى است» انسان هر چقدر با مسجد انس گيرد از دنياى فانى دور شده پس به خدا نزديک مي¬شود. با تقوا مي¬شود، اکثر انسانهاى مؤمن و مخلص و با تقوا و پرهيزگار از سربازان مخلص امام زمان هستند که در مسجد پرورش يافته¬اند و در دل مسجد به درجه اخلاص رسيده¬اند، در صدف مسجد گوهر وجود را حفظ و پرورش داده¬اند و به درجه اخلاص رسانده¬اند که آنها از لشکر مخلص امام زمان (عج) هستند. ايشان در روز جمعه آمادگى خودشان را به نمايش مي¬گذارند، چون روز جمعه مؤمنين او غسل مي¬کنند تا از گناهان ظاهرى خود را پاک کنند و آماده عبادت دسته جمعى بزرگى مي¬شوند که به تن خود لباس تقوى کرده¬اند براى اقامه نماز جمعه در مصلى جمع مي¬شوند و همگى با هم به درگاه خداوند دست توبه و استغفار بلند مي¬کنند و از خدا طلب تعجيل در فرج و ظهور آقا را مي¬کنند، براى اينکه شروع ظهور امام زمان (عج) روز جمعه است و صبح شنبه بنابر روايات صداي ملکوتى امام به گوش همه خواهد رسيد، پس اين مؤمنين که در نماز جمعه شرکت کرده بودند آمادگى خود را براى لبيک گويى اعلام مي¬کنند چون «نماز جمعه ميعادگاه عاشقان است[29]» وعده ظهور حجت خواهد رسيد و در روز جمعه مؤمنين عهدى جديد با خدا براى حمايت از دين مي¬بندند. در روايتى امام جعفر صادق (ع) از جدش رسول الله نقل کرده¬اند که: قال رسول الله (ص): «اف لکل مسلم لا يفرغ نفسه فى کل جمعه لامر دينه فيتعاهده و يسال عن دينه[30]» «اف بر هر مسلماني که در هر جمعه خود را براى کار دينش فارغ نمي¬سازد، تا با آن تجديد عهد کند و درباره آن سؤال نمايد» اينکه تجديد عهد کند که در روايت آمده منظور تجديد عهد با خدا که ما در دين تو ثابت قدم و آماده¬ايم تا به حجت تو لبيک گوييم.
نتيجه: منتظر ظهور امام زمان (عج) شدن از بهترين عبادتها به حساب مي¬آيد. قال رسول الله (ص): «افضل العبادة انتظار الفرج[31]» بهترين عبادتها انتظار فرج است و محل عبادت هم مسجد است پس در مسجد هم بايد منتظر امام زمان (عج) بشويم. نوعى عبادت انجام داده¬ايم و هر کس در عصر ظهور چنين زندگى داشته باشد. مانند کسى است که در راه دين شب و روز جهاد کرده است چون از وجود مقدس امام صادق (ع) روايت شده که فرمودند جدم حضرت على (ع) فرمودند: «المنتظر لامرنا کالمتشحط بدمه فى سبيل الله[32]» «کسى که در انتظار امر ما باشد مانند کسى است که در راه خدا در خون خود غلتيده است» پس منتظران واقعى کسانى هستند که هر لحظه آماده شهادت در راه دين هستند پس همان مؤمنين و متقين هستند که در مسجد تربيت يافته¬اند و خودشان را به اين مقام رساندند چون مخلصين و مؤمنين لبيک گوى امام زمان (عج) هستند. لشکر مخلص خدا امام زمان را يارى مي¬کنند. اولين نيروهايى که وجود مقدس امام زمان (عج) را يارى مي¬کنند و به ايشان لبيک مي¬گويند نيروهاى مخلص و مؤمنين هستند از روايات چنين بدست مي¬آيد که اول مخلصين درگاه الهى به امام لبيک مي¬گويند و بعد از آنها مؤمنين هستند که به امام لبيک گويند. روايت است از وجود مقدس امام صادق (ع) که فرمودند: بعد از اينکه در بين رکن و مقام مي¬ايستد و به آواز بلند صدا مي¬زند، اى جماعت نقبا واى خاصان و آنانکه خداوند شما را پيش از ظهور براى من ذخيره کرده است از صميم دل و اطاعت کامل نزد من آييد». صداى مبارک آن حضرت در شرق و غرب عالم به آنها مي¬رسد، بعضى از آنها در محراب به عبادت مشغول و بعضى در رختخواب خود مي¬باشند، به همين يک صدا همه آواز مبارک او را مي¬شنوند و دعوتش را اجابت کرده رو به مکه مي¬آورند، زمانى بس اندک بقدر به هم زدن چشم همه آنان پيش او در بين رکن و مقام حاضر شوند.... نورى از آن نور که از مکه مي¬تابد، به خانه¬هاي مؤمنان تابش نمايد، دلهاى آنان به تابش آن نور خرسند مي¬شود اما شب متوجه ظهور نمي¬شوند اما صبح که شد خودشان در حاليکه پيش روى او ايستاده¬اند مي¬بينند[33]. اولاً نيروهاى مخلص که از مسجد و تربيت يافتگان مسجد هستند و مؤمنين هم که از افراد منظم مسجدى هستند به آن وقت از سايه عبادت رسيده¬اند و روايت گوياى آن استکه انسانهاى اهل مسجد مؤمن به خداى متعال مي¬باشند. در حديث ديگر از رسول خدا (ص) آمده: «هنگاميکه ديديد مردى بر رفت و آمد به مسجد مداومت مي¬کند وى را مؤمن بدانيد، خداى متعال مي¬فرمايد: تنها آنان که ايمان به خداوند دارند مساجد خدا را آباد مي¬کنند[34]. پس سعى کنيم در اين عصر از مساجد بهره¬بردارى خوبي کنيم و برنامه¬هايى که مردم را به طرف خدا و دين خدا هدايت کند برنامه¬ريزى کنيم تا بتوانيم در زمينه¬سازى ظهور از مسجد بهترين استفاده را بکنيم.

 




برچسب ها :

بسم الله الرحمن الرحيم
مقدمه
در فرهنگ و تمدن اسلامي مسجد به مكان خاص عبادت مومنان گفته مي شود منتهي عبادت در اسلام يك معناي عامي دارد كه بسياري از فعاليتهاي فرهنگي و سياسي و اجتماعي را شامل مي گردد بر اين اساس از زمان رسول اكرم (ص) مساجد كاركردهاي بسيار مهمي چون: تعليم و تربيت، ترويج و تبليغ آموزه هاي دين، پايگاه بسيج نيرو براي جهاد، محل عبادت هاي خاص، مركز خدمات اجتماعي و ... داشته است. اما از آن جا كه سر به سجده نهادن مظهر نمود كامل فروتني و كرنش و تسليم در برابر عظمت پروردگار عالميان است از اين رو اين مكان را مسجد به معناي محل سجده و سجدگاه ناميدند. از بررسي ها چنين معلوم مي شود اين كلمه پيش از اسلام نيز رواج داشته است قبل از اين كه رسول خدا (ص) در مدينه مسجدي بنا كنند خداي تعالي در سوره اسراء (مكي) واژه مسجد را درباره مسجد الحرام و مسجد الاقصي به كار برده است و عرب ها اين دو مكان شريف را كه پيش اسلام نيز مكان هاي مقدس مردم بودند به نام مسجد ياد مي كردند.
توجه به اين نكته نيز ضرورت دارد كه در اسلام هدف از خلقت انسان به يك تعبير عبادت خداوند است.
بر اين اساس به يك اعتبار در تمام كارها مي توانند تحت عنوان قرار گيرد اگر با شرايط و اهداف خاصي انجام گيرند و با توجه به اين امر همه جاي عالم مسجد انسان ناميده شود كه رسول اكرم(ص) فرمود: جعلت لي الارض مسجدا سرتاسر زمين براي من مسجد قرار داده شده است.
ولي با اين همه برترين و اصلي ترين محل براي عبادت و تقرب جويي براي خداوند متعال مسجد است لذا در آيا و روايات بر جنبه هاي عبادي خاص بودن مساجد بيش از ابعاد ديگر تاكيد شده است و رهنمودهاي بسياري درباره اهميت و فضيلت و احكام و آداب و ... اين مكان هاي شريف در آيات و روايات وارد شده است.
فضيلت و اهميت مسجد
به طور كلي در مجموعه آيات قرآن كريم و روايات اهل بيت (ع) از دو راه بر اهميت و فضيلت مسجد اشاره مي شود: گاهي از راه تبيين جايگاه و منزلت اين مكان شريف و ويژگي هاي آن و در مواردي هم با برشمردن دست آوردها و فوائدي كه از حضور آگاهانه و مسئوليت شناسانه در اين مكان عايد انسان مي شود اين كار انجام مي گيرد.
الف: جايگاه و منزلت مسجد
به منظور هر چه بيشتر روشن شدن اهميت و منزلت مسجد در فرهنگ اسلامي در رواياتي ويژگي هاي اين مكان برشمرده شده است تا مومنان پس از آشنا شدن با جايگاه والاي آن و به عبارت ديگر پس از علم پيدا كردن به ارج و اهميت مسجد با بصيرت و بينش كامل به صورت شايسته با اين موضوع برخورد كنند بعضي از اوصافي كه براي مسجد در روايات ذكر شده به اين شرح است:
1 _ مسجد خانه خدا: در يك حديث قدسي وارد شده است كه رسول اكرم (ص) فرمود: قال الله تبارك و تعالي ان بيوتي في الارض المساجد...خانه هاي من در روي زمين مساجد است. اين خانه ها براي اهل آسمان آن گونه مي درخشند كه ستارگان براي ساكنان زمين در شبانگاهان مي درخشند. خوشا به حال آن بنده اي كه در خانه خود وضو بگيرد و سپس مرا در خانه ام (مسجد) زيارت كند، بي گمان زيارت شونده زيارت كننده خود را گرامي داشته به او احسان خواهد كرد. كساني را كه در دل شب به سوي مساجد گام برمي دارند به نوري درخشان در روز قيامت بشارت دهيد.
باز در روايتي از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: المساجد انوار الله مسجدها انوار خداوندي هستند.
بنابراين همانگونه كه ستارگان در دل شب مايه زينت آسمان و نيز وسيله هدايت و راه يابي گمراهان و راه گم كرده هاست مسجدها هم چنين نقش هدايت گري و زينت بخشي را دارند و بايد به گونه اي باشند كه در دنيا مايه هدايت و كمال و زينت باشند و هر كس كه گام در آن نهاد بر بينش و كمال و تقوايش افزوده شود وقتي اين كار به نحو شايسته انجام شد در آخرت نيز دست آورد آنها نوري خواهد بود تا انسان ها را به بهشت جاودان رهنمون گردد.
2_ مسجد بازار آخرت
در جهان بيني اسلامي هدفت از آفرينش هستي كمال يابي انسان است بر اين اساس از دنيا با تعبيرهاي چون: كمك كار آبادي آخرت، مزرعه آخرت، مسجد دوستان خدا و نمازگاه ملائكه الهي، ... محل تجارت اوليا خدا كه رحمت در آن كسب كرده و بهشت جاودان به دست مي آورند و ...ياد شده است كه انسان در صورت خوب استفاده كرده از دنيا مي تواند به كمك آن به بالاترين مراتب كمال دست يابد در همين راستا در روايات اهل بيت (ع) از مسجد به عنوان بهترين نقاط دنيا با صفت بازار آخرت ياد شده است يعني همان گونه كه انسان تجارت پيشه در بازارها كالا و متاع هاي دنيوي را به دست آورده و ثروت و دارايي تحصيل مي كنند مومنان نيز از راه حضور در مساجد آخرت و بهشت جاودان به دست مي آورند. رسول اكرم (ص) در اين باره مي فرمايد: المساجد سوق من اسواق الآخر‌ه...مسجدها بازارهاي آخرتند از كساني كه در آن وارد مي شوند، با آموزش الهي پذيرايي مي شود و هديه اي كه به ايشان داده مي شود بهشت جاودان است.
3 _ مسجد محبوب ترين مكان روي زمين
همه پديده هاي عالم مخلوق خداوند هستند ولي به جهت نقشي كه هر يك از آنها در اداره نظام هستي و تكامل انسان ها دارند ارزش آنها با يكديگر فرق دارد در ميان مكان هاي روي زمين از آنجا مساجد بيشترين نقش را در كمك به اسنان در دستيابي به كمال و تحصيل تقوا و نيك دارند از ارج و اهميت ويژه اي برخوردارند با توجه به اين ويژگي در سخنان اهل بيت (ع) از مسجد با تعبيرهاي زيبايي نظير خانه تقواپيشگان، مجالس پيامبران، خانه هاي خدا، محل نشر انوار الهي و برترين مكان روي زمين و ...شده است در حديثي آمده است روزي پيامبر اكرم (ص) از جبرئيل پرسيدند: دوست داشتني ترين مكان هاي روي زمين در پيشگاه خداوند متعال كدام است؟ جبرئيل پاسخ داد. مساجد محبوب ترين جاهاي روي زمين در نزد پروردگار عالم است و دوست داشتني ترين اهل مسجد هم كساني هستند كه پيش از همه به مسجد مي آيند و پس از همه آن را ترك كنند.
گذشته از آنچه گفته شد در روايات از مسجد با اوصافي چون: مكان هاي ذكر خدا، خانه پرهيزكاران، پايگاه توحيد، جايگاه پيامبران، بستان هاي بهشت و ...
ب: آثار و بركات مسجد
انس با مسجد آثار دنيوي و اخروي فراواني در پي دارد كه اگر اين اماكن مقدس با آن ويژگي هاي كه در آموزه هاي دني بيان شده است اداره شوند و از اوصافي كه براي يك مسجد آباد و زنده كه در رهنمودهاي قرآن و روايات اهل بيت ذكر شده است برخوردار باشند بدون ترديد اين آثار و فوايد عايد اهل آن مسجد خواهد شد برخي از اين آثار كه در روايات به آنها اشاره شده است به اين شرح است.
مير مومنان علي (ع)درباره بعضي آثار سازنده رفت و آمد به مسجد مي فرمايد: كسي كه به مسجد رفت و آمد مي كند يكي از امور هشت گانه نصيب او مي شود: اول برادر ايماني كه در راه خدا از او سود مي برد، دوم دانشي نو و جديد، سوم فهميدن آيه اي از آيات قرآن، چهارم شنيدن گفتاري كه او را به هدايت رهمودن شود، پنجم رحمت اللهي كه انتظار آن را داشته است، ششم سخني كه او را از گمراهي باز دارد، هفتم ترك گناه به سبب روح خشيت و خداترسي، و هشتم ترك گناه به علت شرم.
_ رسول اكرم (ص) مي فرمايد: مسجد خانه تقوا پيشگان است خداوند براي آنان كه مساجد را خانه خويش قرار داده اند رحمت، آسايش، عبور از صراط را ضمانت كرده است.
_ باز پيامبر خدا (ص) مي فرمايد: دعوت موذن را پذيرفتن و رحمت اللهي است و پاداش آن بهشت است. در قيامت با كسي كه اين دعوت را پاسخ مثبت نگويد برخورد خواهد شد. خوشا به حال كسي كه نداي دعوت كننده به سوي خدا را پاسخ گويد و به سوي مسجد بشتابد، اين تنها مومنان بهشتي اند كه اين ندا را پاسخ مي گويند.
_ حضرت علي (ع) در اين باره مي فرمايد: گويا مي بينم كه مسجد در روز قيامت در حالي كه دو جامه احرام شبيه به محرمان بر تن اوست، حضور مي يابد و براي اهل خود ونمازگزارانش شفاعت مي كند و شفاعت او مورد پذيرش خداوند قرار مي گيرد.
_ از رسول اكرم (ص) روايت شده است كه فرمود: فرشتگان خدا در قبر به ديدار انسان اهل مسجد مي روند و به وي بشارت مي دهند كه در تنهايي قبر انيس و همدم او خواهند بود تا قيامت بر پا شود و پيوسته براي او از خداوند طلب آمرزش خواهند كرد.
امام صادق (ع) به فضل بن عبدالملك مي فرمايد: اي فضل كسي كه با مسجد انس پيدا مي كند حداقل يكي از اين توفيقات شامل حال او مي شود. يا اينكه موفق به دعايي مي شود كه خداوند به بركت آن او را وارد بهشت مي سازد يا اينكه دعايي مي كند كه خداوند به سبب آن بلاي دنيا را از وي دور مي كند و يا اينكه دوست و برادري پيدا مي كند كه او در راه خدا كمك كارش مي شود.
علاوه از آنچه گفته شد: امرزش گناهان، مانع شدن از نزول بلاها، سبب برآورده شدن حاجت ها و حل مشكلات در پناه عرش خدا و سايه رحمت او واقع شدن و ... از جمله نتايج و ثمراتي است كه مشمول حال اهل مسجد مي شود.
احكام و آداب و حقوق مسجد
علاوه بر ذكر فضيلت و اهميت و آثار و بركات مسجددر آموزه هاي ديني براي مسجد حقوق و احكامي ذكر شده است تا با رعايت آنها مساجد از ويژگي و اوصافي كه كارآيي آنها را ارتقا مي بخشد بيشتر برخوردار شوند در اين راستا متواليان اداره مسجد و رفت آمد كنندگان به مسجد موظفند كه از طريق فراهم كردن ويژگي هاي مورد انتظار در خودشان و در مسجدشان و به جاي آوردن حقوق مسجد و رعايت احكام آن به صورت كامل اين امكان شريف را به مكان هاي تزكيه و تهذيب و تربيت و تحكيم و ترويج آموزه هاي ديني تبديل كنند و همواره بكوشند كه از كاسته شدن كارآيي آنها در نتيجه غفلت و سستي در امور مذكور جلوگيري به عمل آورند.
ويژگي هاي اهل مسجد
مسجد مقدس ترين مكان است گردآيندگان در آن نيز بايد پاك ترين و اخلاص ترين مردمان باشد ويژگي هاي كه در قرآن مجيد براي اهل مسجد شمرده شده است عبارتند از:
1 – ايمان به خدا: مردان مومن شناخت قلبي و التزام عملي به دستورات پروردگار عالم دارند.
2 – ايمان و اعتقاد به قيامت كه آنها را از انجام گناهان باز مي دارد و به آنجام كارهاي نيك وا مي دارد.
3 – پرداخت زكات: مومن اهل مسجد علاوه بر برقراي ارتباط كامل با خدا با خلق خدا هم به نيكي رفتار مي كند و همواره از طريق انجام كارهاي نيك بويژه نسبت به حل مشكلات مردم ناتوان و مستمند اهتمام كامل دارد.
4 – برپاي نماز: نماز كه رمز ارتباط انسان با خداي خويش از مهم ترين عبادات است اهل مسجد براي اقامه شايسته آن هميشه مي كوشد و دليل انس مومن با مسجد همانا عبادت و پرستش است كه اقامه نماز مصداق كامل آن است.
5 – ترس از خدا: اهل مسجد از خدا ترس ترين بندگان خدايند.
در روايات اهل بيت (ع) هم علاوه بر ويژگي هاي مذكور از اموري چون ضرورت الگو و اسوه بودن اهل مسجد براي ديگران و با بركت و خير خواه بودن آنان به همه افراد جامعه اسلامي ياد شده است.
امام صادق (ع) مي فرمايد: از هر گروهي تنها آنان كه در فضيلت ها از همگان برترند و الگو و اسوه مردم به حساب مي آيند اله مسجد هستند.
رسول خدا (ص) در حديثي فرموده است: اهل مسجد افراد با بركت و آراسته و از كژي و گمراهي ها محفوظو در امان اند. علاوه بر آن كه خير آنها در بر طرف شدن مشكلات دنيوي مردم جامعه بالعيان مشاهده مي شود با تمام وجود در حل گرفتاري هاي افراد مي كوشند خداوند به بركت وجود آنان عذاب و بلاها را كه در نتيجه برخي اعمال ناشايست افراد جامعه پيش مي آيد از آنها برمي دارد.
ويژگي ديگر اهل مسجد آن است كه نسبت به اداي حقوق مسجد پيش گامند يعني همواره با اخلاص و نيت پاك در مسجد حاضر مي شوند، حقوق همسايگان مسجد را مراعات مي كنند به آنها مزاحمت ايجاد نمي كنند، حق همسايگي مسجد را هم به نحو شايسته رعايت مي كنند و بدون عذر از حضور در مسجد سرباز نمي زنند، از عمارت مسجد چه از راه رسيدگي به سلامت و زيبايي ظاهر و ساختمان مسجد و چه از طريق رونق بخشيدن به آبادني معنوي آن لحظه اي كوتاهي نمي كنند، و مراقبت مي كنند كه اداره امور مسجد تنها در اختيار انسان هاي صالح و تقواپيشه باشد و به دست نااهلان نيفتد.
آداب و احكام مسجد
براي اينكه ارزش و احترام و همينطور كارآمدي مسجد در كمك به كمال يابي انسان ها حفظ شود در مجموعه رهنمودهاي قرآن كريم و روايات اهل بيت (ع) آداب و احكامي براي همه مردم به ويژه متوليان و رفت و آمدكنندگان به مساجد ذكر شده است كه قسمتي از اين آداب مربوط به ساختن مسجد و قسمتي به ورد به مسجد و بخشي نيز مربوط به داخل مسجد و بعضي هم به چگونگي خروج از مسجد مي باشد و از جمله آداب مسجد است.
1 – احترام به مسجد: همه افراد موظفند كه احترام مسجد را حفظ كنند و از هر عملي كهب نوعي هتك حرمت آن به حساب مي آيد خودداري كنند. لزوم احترام به مسجد تا بدانجاست كه اولياي الهي دستور داده اند در هنگام به زبان جاري كردن نام مسجد رعايت احترام آن را بنمايند و از بكار بردن تعبيري كه با منزلت والاي آن سازگاري ندارد پرهيز كنند.
و امام صادق (ع) مي فرمايد: ملعون است، ملعون است، ملعون است كسي كه مسجد را احترام نكند.
وقتي از آن حضرت در مورد علت لزوم تكريم مسجد پرسيدند فرمود: از آن روي احترام مسجد لازم است كه مساجد خانه هاي خدا در روي زمين هستند.
از مصاديق تكريم مسجد اين است كه آن را از هر نوع آلودگي ها دور كنند خداوند تبارك و تعالي در قرآن مي فرمايد: به ابراهيم و اسماعيل فرمان داديم كه خانه مرا ....تطهير كنند.
اين طهارت اعم از طهارت ظاهري و باطني است لذا همه افراد موظفند هرگونه نجاست را از مسجد برطرف سازند فرق نمي كند اين آلودگي توسط خود آنها عارض شده باشد يا ديگران.
2 – پاكيزه بودن در هنگام ورود به مسجد
از جمله احكام مسجد اين است كه انسان در هنگام ورود به آن پاكيزه باشد. قرآن كريم مي فرمايد: در حال مستي و جنب بودن كسي حق ندارد به مسجد داخل شود. محمد بن مسلم و زراره مي گويند به امام باقر (ع) عرض كرديم: آيا زن حائض و جنب مي توانند داخل مسجد شوند؟ حضرت فرمود: نمي توانند مگر به نحو عبور كردن (از دري داخل شده و از در ديگر بدون توقف خارج شوند) و ...
3 -  خودداري از خريد و فروش در مسجد:
انجام دادن خريد و فروش و نيز كارهاي كه جنبه شعل و حرفه دارند مانند نجاري، آهنگري، و آرايش گري و ... در مسجد ممنوع است. در حديثي از امام صادق (ع) مي فرمايد: مساجد را مكان خريد و فروش قرار ندهيد.
4 – منع از گذرگاه قرار دادن مسجد:
برخي مساجد دو در دارند بعضي از افراد براي رسيدن به محلي از مسجد به عنوان گذرگاه استفاده مي كردند از آنجا كه اين كار با عظمت و قداست مسجد سازگاري ندارد از اين كار منع شده است رسول اكرم (ص) در اين باره مي فرمايد: مساجد را گذرگاه و راه عبور قرار ندهيد مگر اين كه در هر بار دو ركعت نماز تحيت مسجد در آن به جاي آوريد.
5 – گفتگو از امور دنيوي:
مسجد خانه خدا و جايگاه ذكر و دعا و عبادت و دل كندن از زرق و برق دنياست در اين مكان گفتگو كردن از امور دنيوي مناسب با مقام و منزلت قدسي آن ندارد. امير مومنان (ع) مي فرمايد: در آخر الزمان مردمي پيدا مي شوند كه در مساجد جلسه ها برپا كنند و پيرامون دنيا و دوستي سخني مي گويند با چنين كساني هم نشيني نكنيد كه خداوند آنان را به خودشان واگذاشته و كاري به آنها ندارد.
علاوه بر موارد مذكور اموري چون: استفاده از مال حلال در آبادسازي مساجد، رعايت استحكام بناي مسجد در عين سادگي آن، خودداري از خوابيدن در مسجد، پرهيز از سخنان بيهوده در مسجد، رعايت طهارت و آراسته و پاكيزه وارد شدن در مسجد، خواندن نماز تحيت در مسجد ، ... از جمله آدابي است كه بايد رعايت شود.
 
مصابحه مهندس سيف اللهي
بسم الله الرحمن الرحيم
آنچه كه امروز در خدمت شما هستيم بحثتوسعهوطرح بزرگ جامعه مسجد مقدس جمكران است.
كه در ارتباط با مسجدي كه حدود 25 سال پيش در گمنامي بسياري بسر مي برد. امروزه بحمد الله در جهان تشيع و اسلام يكي از مساجد بزرگ اهل تشيع است و در استان قم يكي از مساجدي است كه مي تواند حرفي براي گفتن داشته باشد و بحمد الله در هفته بيش از هزاران زائر دارد كه مي آيند اينجا و در ارتباط با آقا امام زمان (عج) و آنچه مشكلات و گرفتاري ها و مسائلي كه در عصر حاضر دارند با آقا (عج) در ميان مي گذارند و در حقيقت اين مسجد از سال 1360 تقريبا نضج گرفت و كار أن توسط هيئت امناي وقت زير نظر اوقاف و امور خيريه به كار گسترش و بسطش آغاز شد. بحمدالله با حكمي كه مقام معظم رهبري بعنوان توليت اين مسجد صادر كردند گسترش و طرح جامع مسجد قوت بيشتري گرفت و بحمد الله طرح جامع  تهيه شد و به تصويب شوراي شهرسازي و معماري كشور رسيد و مراحل مختلفش را در استان طي كرد و بعد از مصوب شدن در كميسيون ماده 5 بحمدالله امروز مسجد داراي 250 هكتار در حقيقت طرح جامع است كه بيشترين طرح و توسعه اي كه در اين 3 سال اخير اتفاق افتاده همين مكاني است كه الان بنده در خدمت شما هستم و بعنوان شبستان هاي اصلي كنار شبستان اصلي با مسجد مقام مطرح است كه دو تا شبستان در قسمت غرب و دو تا شبستان در قسمت شرق گسترش يافته. مسجدي كه در قسمت غربي قبلا به عنوان مسجد مرمر بود مي دانيد كه اين مسجد بصورت ستون فراوان و در حقيقت با بسط و گسترشي كه پيدا كرد ما گنبدي را كه مجبور شديم به عنوان پنج گنبد اصلي مسجد كه رو به قبله احداث بكنيم و تاسيس بكنيم. بر اين شديم كه آن مسجد را هم در ارتباط با مسائلي كه وجود داشت يك مقداري تغييرات اساسي بدهيم. (درب ورودي آن _ زيرزمين)
زير زمين آن و تقويت سازه هاي آن بدليل اينكه مسائل و مشكلات زلزله را در ارتباط با منطقه و خط قم داشتيم.
بحمد الله بسط اين مجموعه هم در حقيقت روي طرح توسعه اثرگذاري خاص خودش را داشت.
امروز آنچه كه مي بينيد حدود بيش از هشت هزار متر مربع در ظرف اين سه سال توسط شيعيان حاشيه خليج فارس و كمك هاي خيرين و كساني كه زائر مسجد مقدس جمكران هستند و با اعانات مردم در حال توسعه و ساخت است.
خوشبختانه بايد عرض بكنيم كه علي رغم اينكه دولت در حاشيه مسجد كارهاي خدماتي عمومي همچون آب، برق، گاز و فاضلاب مسجد همت جانانه اي به خرج دادند. مسئولين دولتي در ارتباط با پل زيرگذر راه آهن، پل جاده كاشان و مجموعه خدمات حاشيه اي كمك هاي ذي قيمتي در ارتباط با سرويس زائران داشتند.
ولي بحمد الله خود مسجد و درون مسجد و اداره مسجد با نذورات مردمي دارد اداره مي شود و همه ساختمانهايي كه در داخل حريم مسجد هست توسط خود نذورات مردمي ساخته مي شود.
بحمد الله خيرين بسيار باارزشي در اين مسجد كمك هاي ذي قيمتي كردند كه من جا دارد از همه آنها در اقصي نقاط كشور تشكر كنم بويژه شيعيان كه در حاشيه خليج فارس هستند و عنايات آنها و توجه آنها به آقا امام زمان (عج) و اين مسجد باعث شده كه مسجد از رونق خاصي برخوردار بشود. مجموعا همانطور كه عرض كردم ما هشت هزار متر الآن به عنوان 3 تا شبستان دو تا غربي و يكي شرقي اضافه كرديم و در اين كار توسعه خاصي خودش را داشته.
به همين دليل و با همين طرح جامع بسط و گسترش رو طرح جامع بحمد الله دو تا مناره اصلي كه به ارتفاع 110 متر است در حال شكل گيري است. بحمد الله همه اين ها با كمك و اعانات مردمي است. خود كارهايي را كه در ارتباط با مسائل دورن مسجد به عنوان نظافت و به عنوان خدمات عمومي مسجد است باز توسط خود مردم در حقيقت تامين بودجه مي شوند و گسترش و بسط آشپزخانه مسجد و نهارخوري هاي زنانه و مردانه اي كه ساخته شده و امروز در حدود بيش از 2400 هزار متر در دو طبقه براي زوار محترم و در حقيقت زائران مسجد مقدس جمكران تعبيه و ساخته شده.الحمد الله رو به اتمام است و قسمت فاز اولش را ما انشاالله در 15 شعبان همين امسال انشاالله دو سه روز ديگر افتتاح خواهد شد و مورد بهره برداري قرار خواهد گرفت ما اميدواريم اين سه تاشبستان كه عرض كردم به اضافه تعميرات اساسي كه در مسجد مرمر داشتيم و همچنين باز شدن درب هاي غربي و شرقي به شبستانهاي غربي و شرقي كه بسيار كار زمان بر و طاقت فرسايي از نظر فني داشته بحمد الله كارش رو به اتمام است و كارهاي سنتي كاريش و در حقيقت نازك كاريش رو به اتمام است.
من همين جا كه ايستاده ام و شما مشاهده مي كنيد مسجد داراي پنج محراب است يك محراب اصلي و پنج محرابي را كه به عنوان محراب اصلي مسجد مقام دو تا محراب قسمت شبستانهاي غربي و دو تا در شبستان شرقي است. بحمد الله كار كاشي كاري و آئينه كاري آنها تمام شده و پنج تا گنبدي كه دو تا گنبد در سمت شرق مقصوره اصلي و دو تا گنبد در سمت غرب است بحمد الله هم روي گنبد كارهاي نازك كاري و سيمان كاري و رنگ آميزي اش تمام شده و داخل زير گنبد هم كارهاي تزئيناتي آن تمام شده ما براي سال آينده در حقيقت و در ادامه كارمان در امسال تكميل شبستانهاي غربي و شرقي را داريم و ادامه در رابطه با احداث سرويس هاي بهداشتي را و حمام هايي را كه مورد نياز مردم است داريم.
اقدام مي كنيم ما اميدواريم تا سال آينده اين قسمت ها كامل بشود تا ما انشاالله بپردازيم به رواق ها و رواق ها را به يك سرمنزل مقصود برسانيم و انشاالله با تخريب دو ساختمان كه در حياط مسجد است انشاالله بتوانيم كف مسجد را آماده بكنيم كه زوار محتمر براي سال آينده مشكل در ارتباط با ورودي و خروجي ها نداشته باشند و كارهايي را كه در اطراف مسجد شده بحمدالله آسفالت خيابانها و بلوارها درخت كاري، پياده رو سازي توسط سازمان مسكن و شهرسازي، بنياد مسكن و اداره كل راه و ترابري و سازمان مديريت و برنامه ريزي كه انصافا در استان همراه عزيزان مديران كل اجرايي در سرويس دهي حاشيه راه داشتند بويژه خود استانداري استان قم و شهرداري قم و شوراي اسلامي شهر قم، فرمانداري قم و همه ارگانهايي را كه به نحوي در سرويس دهي و خدمت گزاري در ارتباط با مسجد دارند مشكلات و مسائل را از 15 شعبان هفته بعد از سال گذشته اش مرتبا و مكررا تشكيل دادند و مشكلات و مسائل را بروز پيگيري كردند و بحمد الله امسال ما شرمنده مردممان نيستيم كه در ارتباط آب اوليه نياز بوده، مهم ترين مسئله حل مشكل فاضلاب اين مسجد بوده همه اطلاع دارند كه بصورت سبتيك و بسيار بدي وضعيت دستشوئي ها و سرويس هاي بهداشتي ما بوده امسال بحمدالله آب و فاضلاب وصل به فاضلاب شهر قم شده و دفع فاضلاب انجام مي گيرد مشكلاتي كه در ارتباط با گاز بوده بحمد الله اداره گاز و مشكلاتي كه در ارتباط با اداره برق بوده و روشنايي معابر بوده و محوطه هاي پاركينگ بوده و بويژه احداث پاركينگ هاي سرويس كه هميشه مورد دغدعه خاطر پليس راه و نيروي انتظامي بوده بحمد الله با گسترش و آسفالت كردن و قيرپاش كردن امسال بوضع مطلوبي انجام شده و ما تشكر مي كنيم از همه دست اندركاران كه در ارتباط با مسائل مسجد جامع جمكران حركت كردند. انصافا مسئولان شهر قم و استانداري مايه گذاشتند و در حقيقت اين مسائل را در حاشيه مسجد حل كردند و من اينجا لازم است عرض كنم در ارتباط با درون مسجد بحمدالله با خود ياري هايي كه مردم داشتند ما تا الآن بودجه اي از دولت نگرفتيم و همه صرف هزينه هايي كه در ارتباط با مسجد انجام مي شود در درون مسجد از نذورات و هداياي مردمي است البته من همانطور كه عرض كردم در حاشيه مسجد ادارات و ارگانهاي ذي ربط و بويژه سازمان مديريت و استانداري كمك هاي ذي قيمتي را در ارتباط با امكانات داشته كه من همين جا از همه آن عزيزان تشكر مي كنم و زبانم قاصر از هماهنگي عزيزان و توليت محترم مسجد و هيئت امناي مسجد بحمدالله با همتي كه زير نظم مقام معظم رهبري بوده و هست و حمايت هايي را كه از طريق تملك اين زمين ها بوده واقعا ما الآن بايد عرض بكنيم كه محوطه اصلي و اساسي مسجد حدود 650 متر عرض و حدود 850 متر طول دارد كه تمام زمين هاي داخل مسجد تملك شده با رضايت صاحبان آنها و خريداري شده و بحمد الله  بسط و توسعه مسجد در فاز يك و رينك يك ما در حقيقت امروزه تقريبا بيش از 90 درصد تحقق پيدا كرده و در رينگ دوم در حدود 52 درصد تملك داشتيم و اميدواريم كه بتوانيم بسط و گسترش در ارتباط با 48 درصد تملك داشته باشيم البته با كمك وزارت مسكن انجام بشود و كارهايي را كه در آينده داريم مهم ترين اش ارتباط مسجد است از طريق اتوبان قم _ كاشان كه اطلاع داريد از نزديك پل دوم ما انشعابي مي كنمي كه مستقيما از اتوبان كسي ديگر نخواهد از كمربندي قم يا از داخل شهر قم وارد بشود بكله مستقيما بتواند به مسجد بيايد ارتباط ايستگاه اصلي راه آهن سريع السير اصفهان _ تهران است كه از ايستگاه اصلي كه الآن تعبيه شده و در حقيقت زده شده كنار مسجد مقدس جمكران ايستگاه اش احداث شده اميدواريم وقتي كه قطار سريع السير تهران _ اصفهان _ شيراز حركت مي كند يكي از ايستگاههاي مهم در مواقع اضظراري در حقيقت مواقعي كه شبهاي سه شنبه و شبهاي چهارشنبه و شب هاي جمعه براي سرويس دهي است بتوانيم كمك بگيريم و تكميل سرويس ها و در حقيقت ساخت قسمت اداري و دارالتوليه و دارالخدامي است كه انشاالله ما اميدواريم كه خدام عزيز افتخاري كه اينجا هستند مكاني را در ارتباط با ورودي اصلي در داشته باشيم و سريوس را براي سازمان بهزيستي، كميته امداد امام خميني (ره) و مجموعه كساني كه سرويس دهنده به معلولين و مجروحين هستند در ارتباط با مسجد و ويلچرهايي كه در حال بايد در داخل مسجد بايد تعبيه شوند _ كف سازي اصلي مسجد كه اميدواريم در سال آينده داشته باشيم و رواق ها را بتوانيم شكل دهيم و انشاالله اين وضعيت را كه الان مردم ما در صحن اصلي مسجد مشاهده مي كنند انشاالله سال آينده با برداشتن اين سوله ها و بردن در كنار در سايبانهاي استقرار زوار عزيزي كه به مسجد تشريف مي اورند و انشاالله بسط و گسترش زميني كه از وزارت مسكن در حقيقت گرفته شده و باغي را كه مسجد مقدس دارد براي توسعه كساني كه به عنوان گردشگر و به عنوان كساني كه شب را مي خواهند در مسجد و اطراف مسجد اطراق بكنند انشاالله مجموعه اي را فراهم بكنيم كه بتوانند با راحتي خيال انشا الله در مسجد يكي شبي را بيتوته كنند ما كارهايي را كه در رابطه با توسعه مسجد داريم انشاالله همانطور كه عرض كردم با روند خوبي در حال پيگيري است ما اميدواريم با همت عزيزان شهرداري و شوراي شهر و استانداري و مجمع ادارات استان با هر چند كه تعامل بسيار خوبي بود بيشتر بشود و انشاالله عزيزاني هم كه در حاشيه مسجد زمين هايي را دارند و در حقيقت ساكنين بيشتر ده جمكران انشاالله بزودي از طريق برنامه ريزي كه شده زير نظر وزارت مسكن شهرسازي و طرح جامع قم زير نظر شهردار قم اداره خواهد شد انشاالله بتوانيم يك سر و ساماني هم به ده مجاور بدهيم و از آن حالتي كه هر روز شاهد تغييرات بسيار گسترده اي در ساخت و سازهاي تجاري با كمك استانداري انشاالله داشته باشيم با اميدي كه داريم به فرمانداري و شهرداري و مجموعه ارگانهاي ذي ربط كه كنترل ساخت و ساز را دارند اميدواريم كه ؟؟؟؟وضعيت را مثل عربستان و مسجد الحرام  و مسجد النبي نداشته باشيم و با توسعه اي را كه با سعه و صدر بر مبناي طرح جامع ديده شده انشاالله شاهد اين نباشيم كه مسجد را در حالت بن بستي قرار بدهيم كه براي آتيه دچار مشكل بكند مردم را ما اميدواريم كه با توجه به آمراگيري هايي كه در سالهاي گذشته داشتيم در ارتباط با مسجد مقدس جمكران و روزهاي خاصي را كه زوار عزيز و آتيه تا مرز 5/2 ميليون نفر در 3 روز را ما زائر داشتيم اميدواريم كه ما بتوانيم براي ارتباط با اين 5 ميليون نفري كه مي آيند براي حدود دو يا سه روز تولد آقا امام زمان انشا الله مشكل خاصي عزيزان نداشته باشند.
همت همه مسئولان استان همت توليت مسجد مقدس همت دفتر مقام معظم رهبري و همت همه كساني كه باعث خير هستند بر اساس نيازها و كمك هايي كه به مجسد مقدس مي كنند همه بر اين است كه انشاالله زوار عزيز و كساني كه زارئ اين مكان مقدس هستند انشاالله مشكلي در ارتباط با حركتشان و تجمعشان و مسائلي را كه در مسجد بيتوته مي كنند نداشته باشند ما با اميدواري و با استعانت از خداوند و با كمك و ياري خود آقا امام زمان (عج)و دست اعانه و كمك به سوي هموطنان عزيز خيرمان دراز مي كنيم كه انشاالله با كمك هاي خير خودشان بتوانند مسجد را بيش از پيش در انجام وظائف خودش و خدمت رساني به زائرين محترم كمك بكنند و مساعدت بكنند تا انشاالله مشكلات مسجد هر چه زودتر با دست توانمند خادمين خودش حل و فصل بشود. من اميدوارم كه عزيزان صدا و سيما در اين كاري به پيش گرفته اند و حركت هايي در اينجا صورت مي گيرد در طول سال بيايند و برنامه هاي ما را مشاهده و ملاحظه بكنند و به سمع و نظر عزيزان بيننده و كساني كه علاقمندند برسانند و ما در انجام كار مساعدت بكنند و مجددا از تمام عزيزان تشكر مي كنم.

منبع : ويژه نامه جمكرانيه




برچسب ها :

بسم الله الرحمن الرحیم

((اهمیت دعا))

 

 

انسان حتماً باید بداند که مخلوق خالقی هست که به تمام نیازها و مصلحتهای او واقف هست و لذا در تمام مشکلات زندگی و نیز برای تمام موفقیتهایش باید از خالقش درخواست کند و فقط به خالقش پناهنده شود و فقط از او بخواهد. (به چنین درخواستی دعا میگویند).

 

دعا در قرآن‏

 

1- وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ

 

(غافر/۶۰).

 

مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم! كساني كه از عبادت من تكبر مي‏ ورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ مي‏شوند.

 

2- ...أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ...

 

(بقره، آيه 186)

 

... دعاى دعا كننده راهنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم...

 

3- قُلْ مَن يُنَجِّيكُم مِن ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ تَدْعُونَهُ تَضَرُّعاً وَخُفْيَةً لَئِنْ أَنْجَانَا مِن‏هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ * قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُم مِنْهَا وَمِن كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ).

 

(انعام، آيات 64و63)

 

بگو چه كسى شما را از تاريكى خشكى و دريا نجات مى‏دهد كه او را با تضرّع ‏در نهان مى‏خوانيد كه اگر ما را از اين نجات داد هر آينه شكر گزار خواهيم بود؟ بگو:خدا شما را از آن و از هر سختى و اندوه نجات مى‏دهد سپس شما شرك مى‏آوريد.

 

4- وَلَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً إِنَّ رَحْمَتَ اللَّهِ‏قَرِيبٌ مِنَ الْمُحْسِنِينَ).

 

(اعراف، آيه 56)

 

و در زمين بعد از اصلاح آن، فساد نكنيد و خدا را از روى بيم و اميد بخوانيد،همانا رحمت خدا به نيكوكاران نزديك است.

 

دعا در سنّت و حدیث‏

 

1- قال الصادق (عليه السلام): عَلَيْكُمْ بِالدُّعَاءِ فَإِنَّكُمْ لَا تَقَرَّبُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَاتَتْرُكُوا صَغِيرَةً لِصِغَرِهَا أَنْ تَدْعُوا بِهَا إِنَّ صَاحِبَ الصِّغَارِ هُوَ صَاحِبُ الْكِبَارِ.

 

كافى ج2، ص467، ح6

 

شما را سفارش مى كنم به دعا كردن، زيرا با هيچ چيز به مانند دعا به خدا نزديك نمى شويد و دعا كردن براى هيچ امر كوچكى را، به خاطر كوچك بودنش رها نكنيد، زيرا حاجتهاى كوچك نيز به دست همان كسى است كه حاجتهاى بزرگ به دست اوست.

 

2- قال علی بن الحسین (عليه السلام): مَن لَم يَرجُ النّاسَ فى شَىْ ءٍ وَ رَدَّ أَمرَهُ إلَى اللّه عَزَّوَجَلَّ فى جَميعِ اُمورِهِ استَجابَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ لَهُ فى كُلِّ شَىْءٍ.

 

كافى ج2، ص148، ح3

 

هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد ، خداوند هر خواسته اى كه او داشته باشد اجابت برایش اجابت می كند.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

((شرایط استجابت دعا))

 

دعا با مال حلال و رد کردن حقّ الناس

 

قال الصادق (عليه السلام: إِذَا أَرَادَ أَحَدُكُمْ أَنْ يُسْتَجَابَ لَهُ فَلْيُطَيِّبْ كَسْبَهُ وَ لْيَخْرُجْ مِنْ مَظَالِمِ النَّاسِ وَ إِنَّ اللَّهَ لَا يُرْفَعُ إِلَيْهِ دُعَاءُ عَبْدٍ وَ فِي بَطْنِهِ حَرَامٌ أَوْ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ لِأَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ.

 

بحارالأنوارج90، ص321، ح31

 

هر كس بخواهد دعايش مستجاب شود، بايد كسب خود را حلال كند و حق مردم را بپردازد. دعاى هيچ بنده اى كه مال حرام در شكمش باشد يا حق كسى بر گردنش باشد، به درگاه خدا بالا نمى رود.

 

امید به خداوند داشتن

 

قال علی بن الحسین (عليه السلام): مَن لَم يَرجُ النّاسَ فى شَىْ ءٍ وَرَدَّ أَمرَهُ إلَى اللّه عَزَّوَجَلَّ فى جَميعِ اُمورِهِ استَجابَ اللّه  عَزَّوَجَلَّ لَهُ فى كُلِّ شَىْءٍ.

 

كافى ج2، ص148، ح3

 

هر كس در هيچ كارى به مردم اميد نبندد و همه كارهاى خود را به خداى عزوجل واگذارد ، خداوند هر خواسته اى كه او داشته باشد اجابت برایش اجابت می كند.

 

باز کردن گره از کار دیگران

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): مَن أَرادَ أن تُستَجابَ دَعوَتُهُ و َأَن تُكشَفَ كُربَتُهُ فَليُفَرِّج عَن مُعسِرٍ.

 

نهج الفصاحه

 

هر كس مى خواهد دعايش مستجاب شود و غمش از بين برود بايد گره از كار گرفتارى باز كند.

 

نافرمانی پدر و مادر

 

قال الصادق (عليه السلام: الذُّنُوبُ الَّتِي تُغَيِّرُ النِّعَمَ الْبَغْيُ وَ الذُّنُوبُ الَّتِي تُورِثُ النَّدَمَ الْقَتْلُ وَ الَّتِي تُنْزِلُ النِّقَمَ الظُّلْمُ وَ الَّتِي تَهْتِكُ السُّتُورَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الَّتِي تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا وَ الَّتِي تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ قَطِيعَةُ الرَّحِمِ وَ الَّتِي تَرُدُّ الدُّعَاءَ وَ تُظْلِمُ الْهَوَاءَ عُقُوقُ الْوَالِدَيْن.

 

گناهی كه نعمت ها را تغيير مى دهد، تجاوز به حقوق ديگران است. گناهى كه پشيمانى مى آورد، قتل است. گناهى كه گرفتارى ايجاد مى كند، ظلم است. گناهى كه آبرو مى بَرد، شرابخوارى است. گناهى كه جلوى روزى را مى گيرد، زناست. گناهى كه مرگ را شتاب مى بخشد، قطع رابطه با خويشان است. گناهى كه مانع استجابت دعا مى شود و زندگى را تيره و تار مى كند، نافرمانى از پدر مادر است.

 

ترک امر به معروف و نهی از منکر

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): إِذَا لَمْ يَأْمُرُوا بِمَعْرُوفٍ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنْ مُنْكَرٍ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُو عِنْدَ ذَلِكَ خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُم‏

 

هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيكانشان دعا كنند امّا دعايشان مستجاب نشود.

 

ترک پیروی از نیکان اهل البیت

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): إِذَا... لَمْ يَأْمُرُوا بِمَعْرُوفٍ وَ لَمْ يَنْهَوْا عَنْ مُنْكَرٍ وَ لَمْ يَتَّبِعُوا الْأَخْيَارَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ شِرَارَهُمْ فَيَدْعُو عِنْدَ ذَلِكَ خِيَارُهُمْ فَلَا يُسْتَجَابُ لَهُم‏.

 

هرگاه (مردم) امر به معروف و نهى از منكر نكنند، و از نيكان خاندان من پيروى ننمايند، خداوند بدانشان را بر آنان مسلّط گرداند و نيكانشان دعا كنند امّا دعايشان مستجاب نشود.

 

دعا کردن برای دیگران

 

قال موسی بن جعفر (عليهما السلام: أوشَک دَعوَةً‌ وَ أسرَعُ إجابَةُ دُعاءُ المَرءِ لاِخیهِ‌ بِظَهرِ الغَیبِ.

 

كافى ج2، ص 507، ح1

 

دعایی که بیشتر امید اجابت آن می رود و زودتر به اجابت می رسد،‌ دعا برای برادر دینی است در پشت سر او.

 

یقین به اجابت دعا داشتن

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم):  ادْعُوا اللَّهَ وَ أَنْتُمْ مُوقِنُونَ بِالْإِجَابَةِ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ لَا يَسْتَجِيبُ دُعَاءً مِنْ قَلْبِ غَافِلٍ لَاهٍ.

 

بحارالأنوارج90، ص321

 

خدا را بخوانید و به اجابت دعای خود یقین داشته باشید و بدانید که خداوند دعا را از قلب غافل بیخبر نمی پذیرد.

 

مهلت دادن به تنگدست

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): مَنْ أَرادَ تُسْتَجابُ دَعْوَتُهُ وَ أَنْ تُكْشَفَ كُرْبَتُهُ فَلْيُفَرِّجْ عَنْ مُعْسِرٍ.

 

نهج الفصاحه

 

هر كس مى خواهد دعايش مستجاب و اندوهش برطرف شود، به تنگدست مهلت دهد.

 

در هنگام آسایش دعا کردن

 

قال الصادق (عليه السلام): مَن سَرَّهُ أن يُستَجابَ لَهُ فِي الشِّدَّةِ فَليُكثِرِ الدُّعاءَ فِي الرَّخاءِ.

 

كافى ج2، ص 472، ح4

 

هركه خوش دارد دعايش هنگام سختى مستجاب شود، هنگام آسايش، بسيار دعا كند.

 

با گناه راه دعا را نبستن

 

قال علی (علیه السلام): لَا تَسْتَبْطِئْ إِجَابَةَ دُعَائِكَ وَ قَدْ سَدَدْتَ طَرِيقَهُ بِالذُّنُوب‏.

 

تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 193 ، ح 3768

 

اجابت دعایت را دیر مپندار، در حالی که خودت با گناه راه اجابت آن را بسته ای.

 

 ((مواردی که دعا به استجابت نزدیک تر هست))

 

دعای روزه دار

 

قال موسی بن جعفر (عليهما السلام: دعوة الصائم تستجاب عند افطاره.

 

بحارالأنوارج93، ص255، ح 33

 

دعاى شخص روزه دار هنگام افطار مستجاب مى شود.

 

دعا با بسم الله الرحمن الرحيم

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): لا يُرَدُّ دُعاءٌ أَوَّلُهُ بِسْمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحيمِ.

الدعوات(راوندی) ص 52 ، ح 131

 

دعايى كه با بسم اللّه  الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى شود.

 

دعا کردن با لقمه حلال

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم): مَنْ أَكَلَ مِنَ الْحَلَالِ الْقُوتَ صَفَا قَلْبُهُ وَ رَقَّ وَ دَمَعَتْ عَيْنَاهُ وَ لَمْ يَكُنْ لِدَعْوَتِهِ حِجَابٌ.

 

هر كس از لقمه حلال بخورد، قلبش صفا و رقت مى يابد، چشمانش از ترس خداوند متعال پر اشك مى شود و براى (استجابت) دعايش مانعى نمى باشد.

 

خواندن نماز شب

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم):  صَلَاةُ اللَّيْلِ مَرْضَاةٌ لِلرَّبِّ وَ حُبُّ الْمَلَائِكَةِ وَ سُنَّةُ الْأَنْبِيَاءِ وَ نُورُ الْمَعْرِفَةِ وَ أَصْلُ الْإِيمَانِ وَ رَاحَةُ الْأَبْدَانِ وَ كَرَاهِيَةٌ لِلشَّيْطَانِ وَ سِلَاحٌ عَلَى الْأَعْدَاءِ وَ إِجَابَةٌ لِلدُّعَاءِ وَ قَبُولٌ لِلْأَعْمَالِ وَ بَرَكَةٌ فِي الرِّزْق‏.

 

ارشاد القلوب(دیلمی) ج 1، ص 191

 

نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايمان، آسايش بدن ها، مايه ناراحتى شيطان، سلاحى بر ضدّ دشمنان، مايه اجابت دعا، قبولى اعمال و بركت در روزى است.

 

دعا نزد قبر حسین (علیه السلام)

 

قال الباقر (علیه السلام): إِنَّ الْحُسَيْنَ صَاحِبَ كَرْبَلَاءَ قُتِلَ مَظْلُوماً مَكْرُوباً عَطْشَاناً لَهْفَاناً [فَآلَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ‏] وَ حَقٌّ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ لَا يَأْتِيَهُ لَهْفَانٌ وَ لَا مَكْرُوبٌ وَ لَا مُذْنِبٌ وَ لَا مَغْمُومٌ وَ لَا عَطْشَانٌ وَ لَا ذُو عَاهَةٍ ثُمَّ دَعَا عِنْدَهُ وَ تَقَرَّبَ بِالْحُسَيْنِ ع إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ كُرْبَتَهُ وَ أَعْطَاهُ مَسْأَلَتَهُ وَ غَفَرَ ذُنُوبَهُ [ذَنْبَهُ‏] وَ مَدَّ فِي عُمُرِهِ وَ بَسَطَ فِي رِزْقِهِ فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصار.

 

کامل الزیارات ص 168

 

حسين، بزرگ مرد كربلا، مظلوم و رنجيده خاطر و لب تشنه و مصيب زده به شهادت رسيد. پس خداوند، به ذات خود، قسم ياد كرد كه هيچ مصيبت زده و رنجيده خاطر و گنهكار و اندوهناك و تشنه اى و هيچ بَلا ديده اى به خدا روى نمى آورد و نزد قبر حسين علیه السلام دعا نمى كند و آن حضرت را به درگاه خدا شفيع نمى سازد، مگر اين كه خداوند، اندوهش را برطرف و حاجاتش را برآورده مى كند و گناهش را مى بخشد و عمرش را طولانى و روزى اش را گسترده مى سازد. پس اى اهل بينش، درس بگيريد!

 

دعا هنگام رقّت قلب

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم):  اِغتَنِمُوا الدُّعاءَ عِندَ الرِّقَّةِ فَإِنَّها رَحمَةٌ.

 

بحارالأنوارج90، ص347، ح 14

 

دعا كردن را در هنگام رقّت قلب غنيمت شمريد، كه رقت قلب، رحمت است.

 

دعا به شرط داشتن هوای خوشنودی خدا

 

قال حسن بن العلی المجتبى (عليه السلام): أَنَا الضَّامِنُ لِمَنْ لَمْ يَهْجُسْ فِي قَلْبِهِ إِلَّا الرِّضَا أَنْ يَدْعُوَ اللَّهَ فَيُسْتَجَابَ لَهُ.

 

 كافى ج 2 ، ص 62، ح 11

 

كسى كه در دلش هوايى جز خشنودى خدا خطور نكند، من ضمانت مى كنم كه خداوند دعايش را مستجاب كند.

 

دعا هنگام آسایش

 

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم):  مَن سَرَّهُ أن يَستَجيبَ اللّه  لَهُ عِندَ الشَّدائِدِ وَالكَربِ فَليُكثِرِ الدُّعاءَ فِى الرَّخاءِ.

 

نهج  الفصاحه 

 

هر كس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت كند، در هنگام آسايش، دعا بسيار كند.

 

دعای پرنفوذ پدر و مادر

 

قال الصادق (علیه السلام): ثَلاثُ دعوات لا یحجُبنَ عَنِ اللهِ تَعالی: دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِه إِذا بَرَّهُ و دعوتُهُ علیهِ إذا عَقَّهُ ، و دعاءُ المظلومِ علی ظالِمه و دعاؤُهُ لمن اِنتَصَر لهُ مِنهُ، و رجلٌ مؤمنٌ دَعا لِاخٍ لَه مؤمنٌ واساهُ فینا ، و دعاؤُه علیه إذا لم یُواسهُ مع القدرةُ علیه ، و اِضطرارُ أخیه إلیه.

 

امالی شیخ طوسی، ص280 و وسائل الشیعه، ج7، ص130.

 

سه دعاست که از پروردگار در حجاب نمی‌ماند و قطعاً مستجاب می‌گردد:

 

1- دعای پدر و مادر در حق فرزندی که نسبت به والدین خود نیکوکار باشد؛ و دعای ایشان آنگاه که در حق فرزند نفرین نماید.

 

2- نفرین مظلوم نسبت به ظالم، و دعای او (مظلوم) در حق کسی که انتقام وی را از ستمگر بستاند.

 

3- دعای مؤمن آنگاه که دعای مرد مؤمن در حق برادر مؤمن خود که به خاطر ما، او را کمک مالی کرده باشد و نفرین او در حق برادرش که به وی محتاج شده و او می توانسته است نیازش را برطرف سازد و نکرده است.

 

((نکاتی در باره دعا))

 

گاهی مستجاب نشدن دعا بخاطر مصالحی هست

 

قال الصادق (عليه السلام):  إِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُو فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلَكَيْنِ قَدِ اسْتَجَبْتُ لَهُ وَ لَكِنِ احْبِسُوهُ بِحَاجَتِهِ فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَهُ وَ إِنَّ الْعَبْدَ لَيَدْعُو فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَجِّلُوا لَهُ حَاجَتَهُ فَإِنِّي أُبْغِضُ صَوْتَهُ.

 

كافى ج 2 ، ص 489، ح 3

 

هر آينه بنده دعا مى كند و خداوند عزوجل به دو فرشته مى فرمايد: من دعاى او را مستجاب كردم اما حاجتش را نگه داريد، زيرا دوست دارم صداى او را بشنوم و همانا بنده دعا مى كند و خداوند تبارك و تعالى مى فرمايد: زود خواسته اش را برآوريد كه من خوش ندارم صداى او را بشنوم.

 

گاهی مستجاب نشدن دعا بخاطر این است که خداوند دوست دارد صدای بنده اش را بشنود

 

قال علی (علیه السلام): رُبَّمَا سَأَلْتَ الشَّيْ‏ءَ فَلَا تُؤْتَاهُ وَ أُوتِيتَ خَيْراً مِنْهُ عَاجِلًا أَوْ آجِلًا أَوْ صُرِفَ عَنْكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ لَكَ فَلَرُبَّ أَمْرٍ قَدْ طَلَبْتَهُ فِيهِ هَلَاكُ دِينِكَ لَوْ أُوتِيتَهُ فَلْتَكُنْ مَسْأَلَتُكَ فِيمَا يَبْقَى لَكَ جَمَالُهُ وَ يُنْفَى عَنْكَ وَبَالُهُ.

 

مجموعه ورام  ج 2 ، ص 104

گاه چيزى را (از خدا) مى خواهى اما به تو داده نمى شود و دير يا زود بهتر از آن به تو داده مى شود، يا به خاطر آنچه خير و مصلحت تو در آن است از برآورده شدن خواسته ات دريغ مى شود، زيرا بسا خواسته اى كه اگر برآورده شود به نابودى و تباهى دين تو مى انجامد، پس، چيزى بخواه كه زيبايى و نيكيش برايت مى ماند و پيامد سوئى ندارد.




برچسب ها :

 
سه عامل برای رسیدن به موفقیت وجود دارد:
 
اول: نظم در کار است، تفریح کنار خانواده بودن و کار کردن باید سر ساعت و منظم باشد.
 
دوم: پشتکار است اگر کسی بخواهد بی‌زحمت و تلاش به جایی برسد موفق نخواهد شد نه کار دنیا بی‌زحمت است نه کار آخرت مثلا افرادی که به فضا می‌روند آنقدر تمرین‌های سختی مانند تمرین بی‌وزنی انجام می‌دهند تا آماده شوند.
 
سوم: نیت خالص است، کسی که عقیده به خدا دارد برای خدا کارها را انجام دهد و کسی هم که عقیده ندارد برای انسانیت کار کند چاپلوسی و ریاکاری انسان را به موفقیت نمی‌رساند.





برچسب ها :

 

توفیق داشتن یعنی اینکه خواست خدا در مداری قرار بگیرد که ما را در رسیدن به مطلوب هایمان یاری دهد، و اسباب و مسببات آن را خداوند متعال فراهم سازد، و بدون خواست او هرگز به آنچه خوب است نخواهیم رسید .اما ابزاراستفاده ازاین توفیق چیست؟ چگونه چنین توفیقی را کسب و جلب نماییم؟چرا برای برخی این توفیق همیشه حاصل است و برای برخی نه؟ البته انتظار این که همه ملزومات توفیق هم در همین دنیا خلاصه شودکمی با عدل خداوندسازگارنیست.

 

نوشته زیر برخی توضیحات و ابزارهای جلب توفیق خداوند است.

 

«توفیق» عنایت ویژه خداست که یک زمینه ای در وجود ما می طلبد که توجه خداوند باری تعالی را از آن خود کنیم، اما چه باید کرد؟ آیا واقعا می توان توجه خدا را جلب کرد؟ یا توفیق داشتن مخصوص عده ای خاص است و ما باید در حسرتش بمانیم .باید دانست که خداوند متعال عادل است و نسبت به همه بندگانش رئوف و مهربان، اگر ببیند بنده ای در جستجوی اوست و در تکاپوی پیمودن راه حق خودش راه را باز می کند، به همین خاطر راه هایی هم قرار داده تا بتوانیم نگاه با عظمتش را به سمت حقارت خودمان بکشانیم تا ما را ببیند و دستمان را بگیرد.

 

راهکارهای برای جلب توفیق خداوند:

 

1- نیایش براى کسب توفیقباید از خداوند بزرگ درخواست توفیق بنمائیم، تا از توفیقات الهى که نصیب مردان خدا شده است، ما نیز بهره‏مند شویم. در دعاهاى بسیارى این مسأله را از خداوند بزرگ مسئلت مى‏کنیم:- در دعاى پس از نماز جناب جعفر طیّار مى‏خوانیم:اَللَّهُمَّ اِنّی اَسْأَلُک تَوْفیقَ اَهْلِ الْهُدى وَاَعْمالَ اَهْلِ التَّقْوى ...(1)خدایا از تو سؤال مى‏کنم توفیق اهل هدایت و رفتار اهل تقوا را.این جمله تأیید این نکته است که تنها داشتن توفیق، دلیل بر انجام کار نیک نیست. از این لحاظ در این دعا علاوه بر خواستن توفیق اهل هدایت، رفتار اهل تقوا را نیز از خداوند طلب مى‏کنیم. - از امام حسن عسکرى‏علیه السلام در تفسیر قول خداوند: «صِراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ « نقل شده که فرمودند:قُولُوا اِهْدِنَا الصِّراطَ الَّذینَ اَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ بِالتَّوْفیقِ لِدینِک وَطاعَتِک.(2)بگوئید ما را به راه آنان که نعمت بر آنها بخشیده‏اى به وسیله توفیق براى قبول دین تو و اطاعت تو، هدایت فرما.بنابراین توفیقِ دیندارى و اطاعت از فرمانهاى خداوند، لطفى است که باید از سوى او به بندگان عنایت شود و همه باید خواستار آن باشند که توفیق الهى رفیق راهشان شود، تا سفر پرخطر دنیا را با عافیت به پایان برسانند و در آخرت از اصحاب یمین باشند.شرافت و محبوبیّتى که حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد به زائر اجازه، جرأت و توانایى خواستن توفیق براى هر گونه مقام محمود و پسندیده‏اى را مى‏دهد  - در دعاى روز سیزدهم ماه رمضان آمده است: اَللَّهُمَّ وَفِّقْنی فیهِ عَلَى التُّقى وَصُحْبَةِ الْاَبْرارِ.(3)خداوندا، در این روز مرا بر تقوا و صحبت با ابرار و نیکان، توفیق عنایت فرما. - در دعاى شب بیست و دوّم ماه رمضان آمده است:وَارْزُقْنی فیها التَوْفیقَ لِما وَفَّقْتَ لَهُ شیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ.(4)خدایا در این شب، توفیق  بر آنچه پیروان آل محمّد را موفّق فرموده‏اى، به من روزى فرما. تذکر یک نکتهگرچه سائل ممکن است خود را پست و بى‏قابلیّت بداند و توفیقات شیعیان و مقرّبین آل محمّد علیهم السلام را حاجتى بسیار عظیم و بى‏تناسب با خود ببیند؛ ولى چون خود را در محضر خداوند بزرگ مى‏بیند و بناى سؤال از درگاه خالق جهان هستى را دارد، باید بهترین و پرثمرترین حوائج را در نظر بگیرد؛ زیرا در محضر خداوند، باید عظمت و بزرگى خدا را در نظر بگیرد، نه آن که تنها پستى و ذلّت خود را در نظر بیاورد.برخى معتقدند انسان نباید از خداوند، بیشتر از حدّ خویش خواسته‏اى را بخواهد. اوّل باید حدود صلاحیّت خود را در نظر بگیرد، آن گاه براى رسیدن به هدف خود، دعا نماید.این عقیده بر فرضى که صحّت داشته باشد کلیّت ندارد؛ زیرا بعضى از زمانها و برخى از مکانها در نزد خداوند آن قدر از عظمت و قدرِ والا برخوردارند که انسان مى‏تواند هر گونه حاجت را - گرچه داراى موقعیّت عظیمى باشد - از خداوند بخواهد. در زیارت وداع حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏خوانید:اَللَّهُمَّ وَفِّقْنا لِکلِّ مَقامٍ مَحْمُودٍ وَأَقْلِبْنی مِنْ هذَا الْحَرَمِ بِکلِّ خَیْرٍ مَوْجُودٍ.(5)خداوندا، ما را براى داشتن هر گونه مقام محمود، توفیق عنایت فرما و مرا از این حرم بازگردان با هر خیرى که موجود است. شرافت و محبوبیّتى که حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در پیشگاه خداوند دارد به زائر اجازه، جرأت و توانایى خواستن توفیق براى هر گونه مقام محمود و پسندیده‏اى را مى‏دهد .بنابراین گرچه سائل داراى لیاقت براى خواستن بعضى از مقامات نباشد، ولى عظمتى که بعضى از زمانها و مکانها در نزد خداوند دارند؛ لیاقت، جرأت و اجازه خواستن این گونه حاجتها را به او مى‏دهد.

 

2- دعاى پدر و مادر ، عامل توفیق دعاى پدر و مادر در ایجاد توفیق نقش عظیمى دارد. بعضى از بزرگان ما همه توفیقات خود را به خاطر دعاى پدر و مادر مى‏دانند.مرحوم علاّمه مجلسى که از نظر کثرت تألیفات و خدمت به اهل بیت اطهار علیهم السلام در میان علماء شیعه کم نظیر بلکه بى‏نظیر است، توفیقات عظیم خود را مرهون دعاى پدر بزرگوارش مى‏باشد.مرحومِ مجلسىِ اوّل که از بزرگان شیعه و صاحب حالات و کشف و شهود است مى‏گوید: در یکى از شبها پس از آن که از تهجّد فارغ شدم، حالتى برایم دست داد که فهمیدم اگر دعایى کنم به اجابت خواهد رسید.شما گذشته از آن که موظّف هستید براى کسب توفیق دعا کنید، باید در راه بدست آوردن آن، از کوشش و تلاش دست برندارید. و نه تنها باید عوامل توفیق را براى خود ایجاد کنید، بلکه باید کوشش کنید توفیقى را که بدست آورده‏اید از دست ندهید در این اندیشه بودم که از خداى بزرگ چه چیزى را درخواست کنم؟ ناگاه صداى گریه محمّدباقر از گهواره بلند شد. گفتم: خدایا به حقّ محمّد و آل محمّد صلوات اللَّه علیهم اجمعین این کودک را مروّج دین و نشر دهنده احکام پیغمبر صلى الله علیه وآله وسلم قرار ده و او را از توفیقات بى‏نهایت خود بهره‏مند گردان. صاحب «مرآة الاحوال« گفته است: امور خارق‌العاده‏اى که از علاّمه مجلسى ظاهر شده است، مسلّماً از آثار این دعا است.(6)

 

3 - تلاش و کوشش براى جلب توفیق ضرورى است همان گونه که گفتیم یکى از راههاى کسب توفیق، دعا و خواستن از خداوند است. باید از صمیم دل دست به دعا بردارید و از پروردگار مهربان خواستار موفقیّت براى رسیدن به مقاصد عالى خود باشید، توجّه داشته باشید پس از دعا، باید دست به تلاش و کوشش نیز بزنید، وگرنه دعاى شما نوعى استهزاء و تمسخر بشمار مى‏آید.حضرت امام رضاعلیه السلام مى‏فرمایند:مَنْ سَأَلَهُ التَّوْفیقَ وَلَمْ یَجْتَهِدْ فَقَدِ اسْتَهْزَءَ بِنَفْسِهِ.(7) ؛ کسى که از خداوند دارا بودن توفیق را مسئلت نماید، ولى کوشش نکند، خود را به تمسخر گرفته است.زیرا توفیق، گذشته از دعا، بر پایه دیگرى بنیان گذارى شده که عبارت است از تلاش و کوشش. بنابراین وظیفه دارید براى توفیق رسیدن به مقامات عالى و اهداف ارزنده خداپسندانه علاوه بر دعا، دست به تلاش و کوشش بزنید. در صورتى که پس از دعا به تلاش و کوشش بپردازید، توفیق الهى شامل حال شما خواهد شد.گرچه سائل ممکن است خود را پست و بى‏قابلیّت بداند و توفیقات شیعیان و مقرّبین آل محمّدعلیهم السلام را حاجتى بسیار عظیم و بى‏تناسب با خود ببیند؛ ولى چون خود را در محضر خداوند بزرگ مى‏بیند و بناى سؤال از درگاه خالق جهان هستى را دارد، باید بهترین و پرثمرترین حوائج را در نظر بگیرد؛ زیرا در محضر خداوند، باید عظمت و بزرگى خدا را در نظر بگیرد، نه آن که تنها پستى و ذلّت خود را در نظر بیاورد

4 - اندیشه در نعمتهاى خداوند یا عامل مهمّ توفیق فکر و اندیشه در نعمتهاى بى‏پایان پروردگار، عامل بسیار مهمى در جلب توفیق است. با تفکر در مخلوقات خداوند، مى‏توانید روزنه‏اى وسیع از توفیقات الهى را به سوى خود بگشائید.حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام مى‏فرمایند:مَنْ تَفَکرَ فِی آلاءِاللَّهِ وُفِّقَ.(8) ؛ هر کس در نعمت هاى خداوند بیندیشد، موفّق مى‏شود . زیرا انسان به این طریق، محبّت و دوستى خداوند را در دل خود جذب مى‏کند و مى‏پروراند و آن گاه که محبّت خدا در قلب انسان بارور شد، به سوى خداوند جذب مى‏شود، و توفیق از ثمرات مجذوب شدن به خداوند است. به همین دلیل حضرت امیرالمؤمنین‏علیه السلام در گفتارى دیگر مى‏فرمایند:اَلتَّوفیقُ مِنْ جَذَباتِ الرَّبِ.(9) نتیجه بحثبراى رسیدن به اهداف عالى معنوى، علاوه بر تصمیم و اراده، باید از نیروى توفیق نیز بهره‏مند باشید. توفیق داراى عنوان راهنما، و جنبه ارشاد است. به این جهت گرچه علّت تامّه براى موفقیّت نیست، ولى در تحقّق آن داراى نقش اساسى است.شما گذشته از آن که موظّف هستید براى کسب توفیق دعا کنید، باید در راه بدست آوردن آن، از کوشش و تلاش دست برندارید. و نه تنها باید عوامل توفیق را براى خود ایجاد کنید، بلکه باید کوشش کنید توفیقى را که بدست آورده‏اید از دست ندهید.اندیشه در پیرامون نعمتهاى خداوند مخصوصاً درباره نعمت وجود اهل بیت‏علیهم السلام و فضائل آن بزرگواران که جانیشنان خدا و اولیاء او در جهان هستى مى‏باشند، از عوامل مهمّ توفیق است.براى این که توفیقات شما روز افزون شود، اندیشه عظمت حضرت بقیّة اللَّه ارواحنا فداه و امدادهاى غیبى آن بزرگوار را در ذهن خود پرورش دهید. سعى کنید با ضعف و سستى و ارتکاب گناه، توفیقات فراهم شده را از دست ندهید




برچسب ها :

حضرت محمد بن عبد الله صلی الله عليه وآله، آخرين سفير الهی و بزرگ رهبر جهان اسلام، در سحرگاه روز جمعه 17 ربيع الاول سال 571 ميلادی در مكه مكرمه و در دامن پاك حضرت آمنه، ديده به جهان گشود. آن حضرت كه قبل از تولد، پدر گراميش را از دست داده بود، در شش سالگی شاهد درگذشت مادرش گرديد. حضرت محمدصلی الله عليه وآله در 8 سالگی از وجود بزرگ حامی خود، حضرت عبدالمطلب محروم شد و به همراه تنها سرپرست خويش ابوطالب، دوران نوجوانی خود را سپری كرد. پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در 25 سالگی در حالی كه به خردمندي، پاكدامني، امانت و دانايی در ميان مردم شهرت داشت با حضرت خديجه ازدواج نمود، و در 40 سالگی با نزول آياتی در غار حراء به رسالت الهی مبعوث گرديد.
13 سال بعد از بعثت، در حالی كه منزل آن حضرت با تدبير سران لجوج 0و كوته انديش قريش به محاصره در آمده بود، با هجرت به يثرب زندگی نوينی را آغاز كرد. بعد از اينكه رسول اكرم صلی الله عليه وآله به ياری خداوند متعال توطئه ها و نقشه های كافران را يكی پس از ديگری خنثی كرده و موانع را از سر راه برداشت و مكتب حياتبخش خود را در اقصی نقاط جهان گسترش داد، در سال دهم هجرت با انجام مباهله و حجة الوداع موقعيت خود را تثبيت نموده و در غدير خم از طرف پروردگار متعال، امير مؤمنان علی عليه السلام را به جانشينی خويش برگزيد. و سرانجام در 63 سالگی و در هنگام ظهر روز دوشنبه 28 صفر سال 11 هجری قمري، مطابق سال 633 ميلادي، در منزل خود در مدينه به ملاقات معبود شتافت. حضرت علی عليه السلام پيامبر را غسل داد و كفن نمود و به همراه ساير مسلمانان بر آن گرامی نماز گزارده و پيكر مقدس حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله را در منزل مسكونی اش به خاك سپرد. با رحلت پيامبر خاتم صلی الله عليه وآله، مصيبت بزرگی در اسلام و انحراف عميقی در ميان مسلمانان پديد آمد، كه تا امروز اثر آن ضربه سهمگين پيكر اسلام و مسلمانان را می آزارد.
در اين فرصت با نقل فرازهايی حساس، از واپسين روزهای حيات آن بزرگوار به برخی از حوادث آموزنده آخرين لحظات حيات پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله اشاره خواهيم كرد، به اميد اينكه بتوانيم، با بكارگيری رهنمودهای راهگشای آن بزرگوار در رديف پيروان واقعی اش قرار گرفته و با عبرت اندوزی از حوادث آن دوران، در اعتلای آيين نجاتبخش اسلام سهيم باشيم.

بزرگترين نگرانی پيامبرصلی الله عليه وآله
پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله تا آخرين روزهای رحلت خويش از يك نگرانی و ناراحتی درونی شديدا رنج می برد. اساسا برای يك شخصيت والای آسمانی كه نتيجه تمام زحمات خود را در تداوم رهبری آينده اسلام بوسيله فردی شايسته می انديشيد، مسئله امامت و رهبری امت اسلام، مهمترين دغدغه خاطر به شمار می آمد. حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله كه از انديشه برخی افراد فرصت جو و رياست طلب در انحراف مسئله جانشيني، آگاهی داشت و از سرنوشت آن شديدا بيمناك بود، بارها بر اين مهم تصريح نموده و به جانشينی علی عليه السلام بعد از رحلت خويش تاكيد كرده بود. اوج اين رهنمودها در حادثه غدير بود كه 70 روز قبل از رحلت آن حضرت اتفاق افتاد. در آن روز تاريخی كه با حضور يكصد هزار تن از مسلمانان و بعد از نزول آيه بلاغ (1)، وصايت و ولايت حضرت امير مؤمنان علی عليه السلام رسما اعلام گرديد و با نزول آيه اكمال (2)، اين مراسم سرنوشت ساز پايان پذيرفت، باز هم نگرانی حضرت رسول صلی الله عليه وآله رفع نشد. پيامبر دورانديش اسلام صلی الله عليه وآله پيش بينی می كرد كه در آينده ای نزديك رهبری حكومت اسلامی را عده ای از محور خارج كرده و افراد جاه طلب، علی عليه السلام را از خلافت دور نموده و مسلمانان را از رهبری آن يگانه دوران محروم كنند. بدين جهت گاهی اين نگرانی خود را اظهار نموده و به علی عليه السلام می فرمود: «من می ترسم اگر با آنان بر سر خلافت و رهبری پافشاری كرده و به نزاع برخيزي، تو را به قتل برسانند. » (3)

اگر آن نامه را می نوشت!
به اين جهت حضرت رسول صلی الله عليه وآله در يكی از واپسين روزهای حيات خود كه در بستر بيماری بود و برخی از سران اصحاب به عيادتش آمدند، بعد از اينكه اندكی سر به زير انداخته و مدتی فكر نمود، رو به حاضرين كرده و فرمود: «ايتونی بدواة وصحيفة اكتب لكم كتابا لاتضلوا بعده; (4) برايم كاغذ و دواتی بياوريد، تا برای شما نامه ای بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. »
در اين هنگام عمر بن خطاب بدون رعايت احترام پيامبر و با لحنی كاملا بی ادبانه به ساحت مقدس نبی اكرم جسارت كرده و گفت: «بيماری بر او غلبه كرده، با داشتن قرآن ما به چيز ديگری نياز نداريم. » (5)
سعيد بن جبير می گويد: ابن عباس با اظهار تاسف شديد از نوشته نشدن نامه پيامبر چنين می گفت: «روز پنجشنبه عجب روز دردناك و مصيبت باری برای مسلمانان بود!» آنگاه در حالی كه از شدت ناراحتی اشك بر گونه هايش سرازير بود، واقعه آن روز را توضيح می داد. (6)

بديهی است كه هدف پيامبر از نوشتن نامه همان تحكيم وصايت و خلافت اميرمؤمنان علی عليه السلام و تبيين خط رهبری آينده جهان اسلام بود، به دليل اينكه:
1 - نگرانی پيامبر هنوز از تثبيت رهبری آينده رفع نشده بود و آن مسئله حياتی دنيای اسلام همچنان موجب دغدغه خاطر پيامبرصلی الله عليه وآله و اشتغال فكری او محسوب می شد.
2 - حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله در اين مورد فرمود: می خواهم نامه ای بنويسم كه بعد از من گمراه نشويد و اين عينا همان عبارتی است كه در حديث ثقلين بكار برده است. با ملاحظه اين دو حديث می توان فهميد كه هدف پيامبر نوشتن چيزی محكمتر از حديث ثقلين و حديث غدير در مورد رهبری اهل بيت عليهم السلام بوده است.
3 - مهمتر از اين، مخالفت سرسختانه خليفه دوم - كه به هنگام رحلت پيامبر در سقيفه بنی ساعده شورای خلافت و رهبری تشكيل داده و با زير پا گذاشتن تمام گفتارها و وصيتهای پيامبرصلی الله عليه وآله در مورد زمامداری آينده مسلمانان تصميم گيری كرد - می باشد و از شدت عصبانيت وی می توان هدف پيامبر را حدس زد. (7)
4 - ابن حجر هيثمی(8) در الصوائق المحرقه روايتی نقل كرده كه نشانگر تلاشهای مكرر پيامبرصلی الله عليه وآله در آخرين لحظات زندگی بر مسئله امامت و ولايت علی عليه السلام است. او می گويد: پيامبر خداصلی الله عليه وآله در حالی كه آخرين روزهای عمر شريف خود را سپری می كرد و در اطراف او يارانش گرد آمده بودند، خطاب به آنان فرمود: ای مردم! من به زودی از ميان شما خواهم رفت، آگاه باشيد! من در ميان شما كتاب خدا و عترتم را كه اهل بيت من هستند باقی می گذارم. سپس دست علی عليه السلام را گرفته و بالا برده و فرمود: «هذا علی مع القران والقران مع علی لايفترقان... ; (9) اين علی همراه با قرآن و قرآن هم همراه اوست و اين دو از هم جدا نمی شوند.... »

رهنمود به زمامداران
حضرت رسول صلی الله عليه وآله كه در طول حيات و بويژه در زمان رسالت خود حامل وحی الهی و امين خداوند بر مردم بود و با گفتار و كردار خود احكام الهی را به مردم ابلاغ و اعلان می نمود، در آخرين لحظات زندگی نيز از اين سيره الهی خويش دست نكشيد. آن بزرگوار با اينكه از بيماری شديدا رنج می برد، برای آخرين بار و با زحمت تمام به ميان جمعيت آمده و بر ارزشهای اسلامی كه در راه استقرار آنها هستی خويش را وقف نموده بود، تاكيد كرده و بار ديگر به مسلمانان در پاسداری از آيين اسلام سفارش نموده و هشدار داد.
پيامبری كه احترام به حقوق فردی و اجتماعی مسلمانان را در طول 23 سال به آنان آموخته و خود عملا آنرا رعايت كرده بود، در واپسين دم حيات نيز به اين امر مهم همت گماشت.
شيخ صدوق می گويد: حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله در آخرين روزهای حيات خويش به بلال فرمود: به مردم بگو در مسجد جمع شوند. و آنگاه حضرت عمامه بر سر بست و با تكيه به كمان خويش برفراز منبر آمد و بعد از سپاس و ستايش پروردگار، خطاب به مردم فرمود: ای مسلمانان! من چگونه پيامبری برای شما بودم؟ آيا برای هدايت و تربيت شما تلاش نكردم؟ آيا شما در مقابل، دندانهايم را نشكستيد و پيشانيم را بر خاك نماليديد تا اينكه خون بر چهره ام روان شده و محاسنم را فرا گرفت؟ آيا من از دست افراد نادان سختيها و مشقتها نكشيدم؟! گفتند: بلی يا رسول الله! تو پيامبری صبور و شكيبا بودی و ما را از زشتيها و منكرات جلوگيری می كردي، خداوند به تو بهترين پاداش عنايت كند. پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: خداوند به شما هم پاداش دهد.
آنگاه رسول الله صلی الله عليه وآله ادامه داد: پروردگارم حكم كرده و سوگند ياد نموده كه از ستم هيچ ستمكاری نگذرد، شما را به خدا هر كدام از شماها كه در گردن من حقی داريد، برخيزيد و دادخواهی كرده و از من قصاص كنيد، چرا كه قصاص دنيا در پيش من از آخرت - كه در برابر فرشتگان و پيامبران خواهد بود - بهتر است.
در اين هنگام مردی به نام سوادة بن قيس از آخرين صفهای مردم برخاسته و عرضه داشت: يا رسول الله! پدر و مادرم فدايت باد، هنگامی كه از سفر طائف برمی گشتی به استقبالت آمدم، تو سوار بر ناقه غضباء بودی و تازيانه ممشوق را در دست داشتي، وقتی خواستی تازيانه را بلند كنی و به شتر بزنی به شكم من خورد، نمی دانم عمدی بود يا نه؟! پيامبر فرمود: به خدا پناه می برم بر اينكه عمدی باشد. سپس به بلال فرمود: ای بلال! برخيز، به منزل فاطمه عليها السلام برو و تازيانه ممشوق را بياور.
هنگامی كه بلال تازيانه را آورد، پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: آن مرد كجاست؟ هنگامی كه آمد، حضرت فرمود: نزد من بيا و از من قصاص كن، تا راضی شوی. سواده گفت: يا رسول الله شكمت را برايم برهنه كن! چون در آن هنگام شكم من برهنه بود، هنگامی كه پيامبرصلی الله عليه وآله پيراهن خود را كنار زد، سواده بعد از اخذ اجازه، بر بدن مبارك پيامبر بوسه زد. رسول خداصلی الله عليه وآله فرمود: ای سوادة بن قيس! آيا مرا عفو می كنی يا قصاص می كني؟ عرضه داشت: يا رسول الله! من شما را عفو می كنم. پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله دست به دعا برداشته و فرمود: «اللهم اعف عن سوادة بن قيس كما عفی عن نبيك محمد; (10) خدايا از گناهان سواده بن قيس درگذر چنانكه او از پيامبرت محمد درگذشت. »

در انديشه بيت المال
در فرهنگ اسلام بيت المال و اموال عمومی در دست حاكمان نوعی امانت محسوب می شود و زمامداران در حكومت اسلامی موظفند در حمل و نقل و حفظ و نگهداری و تقسيم و تخصيص بيت المال، كمال كوشش را انجام دهند و در محافظت از اين مانت سنگين، امانتدار خوبی باشند. امير مؤمنان علی عليه السلام در اين مورد فرمود: «والله ما هو بكد يدی ولا تراثی من الوالد ولكنها امانة اودعتها فانا اؤديها الی اهلها; (11) به خدا سوگند! اين مال (اموال حكومتي) حاصل دست رنج من و يا ميراث پدرم نمی باشد، بلكه اين امانت است و به من سپرده شده و من آنرا به اهلش می رسانم. »
مطمئنا علی عليه السلام اين شيوه امانتداری در بيت المال را از پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله آموخته بود. حضرت رسول صلی الله عليه وآله همچنانكه در مدت عمر خود بعنوان امانتدار مردم معروف بود، چه قبل از بعثت و چه بعد از آن، در آخرين لحظات حيات خويش بر اين خصلت نيكو و پسنديده اصرار ورزيده و به مسلمانان رسم امانتداری و به زمامداران آيين حكمرانی و عدالت گستری را می آموخت.
روش پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در تقسيم بيت المال چنين بود كه در نخستين فرصت آنرا به دست اهلش می رساند و از نگهداری و طول دادن در تقسيم آن شديدا خودداری می كرد. برای توضيح سخن و تبيين سيره حكومتی پيامبر، نقل روايتی در اين زمينه مناسب می نمايد:
عثمان بن عفان می خواست ابی ذر غفاری را به علت امر به معروف و نهی از منكر و خروش بر عليه ناعدالتيهای موجود جامعه، از مدينه به ربذه تبعيد كند، بدين جهت ابوذر را در حالی كه از ناتوانی بر عصايی تكيه كرده بود به دربار عثمان آوردند، ابوذر هنگام ورود، مشاهده كرد كه در مقابل خليفه، صد هزار درهم موجود است و ياران و بستگان و اطرافيانش گرد او ايستاده و با چشم طمع به آن پولها می نگرند و انتظار دارند كه عثمان آنها را در ميان آنان تقسيم كند.
ابوذر به عثمان گفت: اين پولها از كجا آمده است؟ عثمان پاسخ داد: عوامل حكومت اينها را از برخی نواحی آورده اند، صد هزار درهم است، منتظرم كه همين مقدار هم برسد، بعد در مورد آن تصميم بگيرم. ابوذر گفت: ای عثمان! آيا صدهزار درهم بيشتر است يا 4 دينار؟
عثمان گفت: خوب، معلوم است صدهزار درهم!
ابوذر گفت: ای عثمان! آيا به ياد می آوری هنگامی كه من و تو، با هم در يك شبی به حضور حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله رسيديم و آن حضرت را محزون و اندوهناك ديديم؟... آن شب گذشت، و ما صبح دوباره به حضور مبارك حضرت رسول صلی الله عليه وآله رسيديم، پيامبر را با لبی خندان و چهره ای شادمان يافتيم، من عرض كردم: پدر و مادرم فدای تو، شب گذشته به حضورت آمديم، غمگين و ناراحت بودی اما امروز تو را خندان و خوشحال می بينيم، علت چيست؟ پيامبرصلی الله عليه وآله فرمود: بلی درست است، شب گذشته از بيت المال مسلمين چهار دينار نزدم بود و آن را تقسيم نكرده بودم و بيم آن داشتم كه مرگم فرا رسد و حقوق مردم در گردنم باشد. اما صبح امروز آن پولها را بين اهلش تقسيم كردم و راحت شدم. (12)
داشتن خصلت امانتداری و عدالت گستري، آن حضرت را وادار می كرد كه در آخرين روزهای عمر شريف خويش با همه مشكلاتی كه داشت، در انديشه بيت المال و تقسيم عادلانه آن به اهلش باشد. رسول اكرم صلی الله عليه وآله در حالی كه در بستر بيماری و در آستانه مرگ قرار داشت، لحظاتی چشمانش را گشود، به يادش آمد كه چند دينار از بيت المال نزد يكی از همسرانش باقی مانده است. به سرعت همسرش را صدا كرده و فرمود: آنها كجاست؟ زود آنها را حاضر كن. وی دينارها را آورده و آنها را به دست مبارك پيامبرصلی الله عليه وآله داد. رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله در حالی كه آنها را در دست داشت فرمود: «ما ظن محمد بالله لو لقی الله وهذه عنده، انفقيها; (13) محمد در مورد خداوند چه خيال می كند، اگر خدا را ملاقات كند و اين چند دينار از بيت المال در نزدش مانده (و آنها را به اهلش نرسانيده باشد; و بعد به همسرش فرمود:) آنها را انفاق كن. »

يك درس بهداشتی
از مهمترين تعاليم مكتب اسلام، توجه به مسائل بهداشتی است. يك مسلمان طبق آموزه های پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله بايد نظافت را مراعات كرده و با ظاهری آراسته در اجتماع ظاهر شود. يكی از نكات مهم بهداشتی كه شديدا مورد توجه پيامبر اسلام صلی الله عليه وآله بود، مسواك كردن دندانها می باشد.
به همين جهت آن حضرت همواره در موقع آماده شدن برای نماز مسواك می زد(14) و به مسلمانان در اين مورد تاكيد فراوان داشت. حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله در وصايای خود به علی عليه السلام می فرمايد: «وعليك بالسواك عند كل وضوء; (15) در هنگام هر وضو گرفتن مسواك دندانها را انجام بده. » در حديث ديگری فرمود: «لولا ان اشق علی امتی لامرتهم بالسواك مع كل صلوة (16) ; اگر برای مسلمانان سخت نبود، فرمان می دادم كه همراه هر نماز مسواك كنند. »
پيامبر گرامی اسلام صلی الله عليه وآله حتی در آخرين لحظات زندگی خويش از مسواك كردن دست نكشيد و در بستر بيماری دندانهای خود را پاك و پاكيزه نموده و با آن حال به ملاقات پروردگار شتافت. عبدالرحمن بن ابی بكر در يكی از آخرين روزهای حيات پيامبرصلی الله عليه وآله به عيادتش آمد، او كه همراه خود چوب مسواكی آورده بود، به علت علاقه زياد آن حضرت به مسواك نمودن، آن را به پيامبرصلی الله عليه وآله تقديم كرد و حضرت رسول اكرم صلی الله عليه وآله با آن مسواك نمود. (17)

بذل عاطفه به فرزندان
از ويژگيهای مكتب تربيتی اسلام، گستردگی برنامه های تربيتی آن می باشد.
طبق اين مكتب متعالي، والدين وظيفه دارند برای پرورش صحيح فرزندان خود، تا پايان عمر روشهای تربيتی اسلام را در مورد فرزندانشان اعمال كنند و شايسته است كه از هر فرصتی برای رشد فكر و تعالی روح فرزندان بهره گرفته و برای رفع فقر فرهنگی فرزندان، با بذل عاطفه و ابراز محبت تلاش نمايند. سيره تربيتی رسول گرامی اسلام بويژه در واپسين لحظات زندگی اش دراين زمينه روشنترين الگوی ماست. آن حضرت در آن لحظات حساس و سرنوشت ساز با ابراز محبت و ارتباط عاطفی و كلامی با فرزندانش، يكی از موفقترين شيوه های تربيتی را پيش روی ما قرار داد.
در اينجا چند نمونه از رفتار پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله با فرزندان را در آستانه رحلتش با هم می خوانيم:
1 - يكی از همسران پيامبرصلی الله عليه وآله می گويد: فاطمه عليها السلام در رفتار و گفتار و سيمای ظاهری شبيه ترين فرد به رسول خداصلی الله عليه وآله بود. ارتباط اين پدر و فرزند آنچنان مستحكم بود كه او هرگاه بر پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله وارد می شد، پيامبر از جای خود برمی خواست و سر و دست دخترش را می بوسيد و او را در جای خود می نشاند و هرگاه پيامبرصلی الله عليه وآله به منزل فاطمه عليها السلام می آمد، فاطمه عليها السلام از جايش برخاسته و پدر گرامی اش را می بوسيد و آن گرامی را در جای خويش می نشانيد. اين ارتباط عميق عاطفی و معنوی بين پدر و دختر همچنان ادامه داشت تا اينكه رحلت رسول خداصلی الله عليه وآله نزديك شد. در يكی از آخرين روزهای حيات پيامبرصلی الله عليه وآله، فاطمه عليها السلام به حضورش آمد، او خود را روی سينه پيامبرصلی الله عليه وآله افكنده و صورت پيامبرصلی الله عليه وآله را بوسيد، پيامبرصلی الله عليه وآله با او آهسته سخن گفت، هنگامی كه سر برداشت به شدت گريست، دوباره با اشاره پيامبرصلی الله عليه وآله خود را به پدر بزرگوارش نزديك نموده و با رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله نجوا كرد، اما اين بار با چهره باز و سيمايی گشاده و خندان از پيامبرصلی الله عليه وآله جدا شد. حاضران از اين دو حركت متفاوت تعجب كردند، اما وقتی كه بعد از رحلت پيامبرصلی الله عليه وآله از حضرت زهراعليها السلام اين نكته را پرسيدند، فاطمه عليها السلام در پاسخ فرمود: بار نخست، رسول الله به من فرمود: من از اين بيماری نجات نخواهم يافت و به مرگ من خواهد انجاميد. از شنيدن اين سخن و تصور جدايی از آن حضرت اندوهگين شدم و گريستم، اما در مرتبه دوم فرمود: دخترم! تو به زودی و پيش از ساير خاندانم به من خواهی پيوست، و من خوشحال شدم. (18)
2 - با شنيدن خبر شدت بيماری پيامبرصلی الله عليه وآله، حسنين عليهما السلام در حالی كه به شدت گريه كرده و صيحه می زدند وارد خانه شده و خود را در آغوش رسول اكرم صلی الله عليه وآله افكندند. آنان كه نگران جدايی از دامان پر مهر سالت بودند، با حزن و اندوه فراوان روی سينه پيامبرصلی الله عليه وآله گريه می كردند.
علی عليه السلام خواست آن دو را از روی سينه پيامبرصلی الله عليه وآله دور كند، در اين حال پيامبر فرمود: «دعهما يتمتعان منی واتمتع منهما فستصيبهما بعدی اثرة; (19) (يا علي!) اين دو را بگذار (روی سينه من باشند،) تا از من بهره گيرند و من نيز از آنها بهره مند شوم. پس از من به آنها مصيبت و ناگواری خواهد رسيد. » لعنت خدا بر كسی كه به اين دو ستم كند، و اين جمله را سه بار تكرار كرد. (20)

امر به خواندن قرآن
حضرت زهراعليها السلام يگانه دختر پيامبرصلی الله عليه وآله در كنار بستر پدر گرامی اش نشسته و با حسرت به سيمای نبوت نظاره می نمود و در حالی كه از شدت ناراحتی قطرات اشك بر صورتش جاری بود، شعر ابوطالب را - كه در مورد حضرت رسول صلی الله عليه وآله سروده است - زمزمه می كرد:
وابيض يستسقی الغمام بوجهه ثمال اليتامی عصمة للارامل
«آن چهره روشن و نورانی كه (به بركت آن) از ابر طلب باران می شود، او كه دادرس يتيمان و پناهگاه بيوه زنان بود. »
رسول خداصلی الله عليه وآله در اين لحظه چشمانش را گشوده و با صدای ضعيفی به دخترش فرمود:
دخترم! اين گفتار عمويت ابوطالب است، شايسته است به جای آن، آيه زير از قرآن را بخواني:
«وما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل، افان مات او قتل انقلبتم علی اعقابكم و من ينقلب علی عقبيه فلن يضر الله شيئا وسيجزی الله الشاكرين » ; (21)
«محمدصلی الله عليه وآله فقط فرستاده خداست و پيش از او فرستادگان ديگری نيز آمده و رفته اند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود، به گذشته های خود برمی گرديد؟ و هر كس به گذشته خود باز گردد، هرگز به خداوند ضرری نمی زند، و خداوند به زودی شاكران را پاداش خواهد داد. (22) »

درسی ديگر برای مسلمانان
قرآن كريم در آيات متعددی از وفای به عهد و عمل به وعده سخن گفته و مردم رابه آن تشويق می كند. از منظر كلام وحی پايداری در عهد و پيمانها و جامه عمل پوشاندن به وعده ها از مهمترين صفات اهل ايمان است. قرآن در ضمن شمارش اوصاف نيكوكاران می فرمايد:
«والموفون بعهدهم اذا عاهدوا» ; (23) «آنان هنگامی كه با كسی عهدی بستند به عهد خود وفا می كنند. » و همچنين در مورد مؤمنين می فرمايد: «والذين هم لاماناتهم وعهدهم راعون » ; (24) «اهل ايمان امانتها و عهد و پيمانهايشان را مراعات می كنند. » رسول گرامی اسلام صلی الله عليه وآله نيز لازمه داشتن ايمان كامل را عمل به وعده و وفای به عهد می داند و می فرمايد: «من كان يؤمن بالله واليوم الاخر فليف اذا وعد; (25) كسی كه به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد به وعده خود عمل كند. »

پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله در روزهای آخر عمر خويش اين خصلت زيبا را عملا به نمايش گذاشت. ابن شهر آشوب می نويسد: در يكی از آن روزهای حزن آلود كه پيامبرصلی الله عليه وآله حال خوبی نداشت، به كمك فضل بن عباس و علی عليه السلام به ميان مردم آمده و فرمود: ای مردم! وقت رحلت من فرا رسيده است، اگر به كسی وعده ای داده ام بيايد و به من بگويد تا به وعده ام عمل نمايم و اگر به كسی بدهكارم، آن را به من خبر دهد. در اين حال مردی از ميان حاضرين بلند شده و گفت: يا رسول الله! من پيش شما وعده ای دارم، هنگامی كه می خواستم ازدواج كنم به من وعده داديد كه مبلغی ياری نماييد! پيامبرصلی الله عليه وآله به فضل بن عباس فرمود: مبلغی را كه او می گويد برايش بپردازيد. (26)
سر و زر و دل و جانم فدای آن ياری // كه حق صحبت و عهد و وفا نگه دارد

آخرين لحظات عمر
ابن عباس می گويد: در آن لحظات كه پيامبر شديدا بيمار بود، دقايقی آن حضرت بيهوش شد، در آن هنگام در خانه كوبيده شد، فاطمه عليها السلام به پشت در رفته و فرمود: كيستي؟ از پشت در صدا آمد كه من شخص غريبی هستم و با رسول خداصلی الله عليه وآله كاری دارم، آيا اجازه هست كه به حضورش برسم؟ فاطمه عليها السلام فرمود: خدا تو را بيامرزد، هم اكنون پيامبرصلی الله عليه وآله بيمار است و حال ملاقات با كسی را ندارد. آن شخص رفته و پس از لحظاتی دوباره آمد و اجازه ورود خواست و گفت: آيا به افراد غريب اجازه می دهيد به حضور پيامبر بروند؟! در اين موقع پيامبر اكرم صلی الله عليه وآله صدای وی را شنيده و به حضرت فاطمه عليها السلام فرمود: فاطمه جان! آيا می دانی كه او كيست؟ او جمعيتها را پراكنده و لذتها را به هم می زند. او پيك مرگ، عزرائيل است. به خدا قسم قبل از من از كسی اجازه نخواسته و پس از من هم از احدی اجازه نخواهد گرفت و اين بخاطر مقام ارجمندی است كه خداوند به پدر تو عنايت كرده است. فاطمه عليها السلام به عزرائيل اجازه ورود داد و او همچون نسيم ملايمی وارد خانه پيامبرصلی الله عليه وآله شده و گفت: السلام علی اهل بيت رسول الله صلی الله عليه وآله، و آنگاه پيامبرصلی الله عليه وآله به علی عليه السلام وصايايی را متذكر شد. (27)

فاطمه عليها السلام در سوگ فراق
با نقل چند جمله از سخنان و اشعار حضرت فاطمه زهراعليها السلام در سوگ حضرت خاتم الانبياءصلی الله عليه وآله اين مقاله را به پايان می بريم.
حضرت فاطمه عليها السلام در فراق پدر آنچنان غمگين و مصيبت زده شد كه الفاظ و عبارات را يارای بيان مكنونات قلبی آن دخت رسالت نبود. آن حضرت گاهی خود را چنين تسلی می داد:
ماذا علی من شم تربة احمد ان لايشم مدی الزمان غواليا
«كسی كه (عطر) تربت پيامبر9 را ببويد، اگر در طول زمان، عطر ديگری را استشمام نكند چه می شود؟»
صبت علی مصائب لو انها صبت علی الايام صرن لياليا (28)
«(بعد از رحلت پدرم) آنچنان مصيبتها بر من ريخت كه اگر بر روزها می آمد، به شبهای ظلمانی تبديل می گشت. »
آن حضرت در سخن ديگری در عزای پدر اين چنين شيون كرده و ناله سر می دهد:
نفسی علی زفراتها محبوسة ياليتها خرجت مع الزفرات
«(بابا!) غم و غصه جانم را در سينه حبس كرده، ای كاش به همراه اين همه اندوه جانم از بدن خارج می شد. »
لا خير بعدك فی الحياة وانما ابكی مخافة ان تطول حياتی (29)
«(پدر جان!) بعد از تو ديگر در زندگی خير و اميدی نيست، گريه من بخاطر بيم از طولانی شدن عمرم (بعد از تو) می باشد. »




برچسب ها :


آنچه با روحیه ساده زیستی سازگاری ندارد و مانع تحقّق آن می‌شود، تجمّل‌گرایی است. فرهنگ رفاه‌زدگی و تجمّل‌گرایی، پیامدهای مخرّب و نگران کننده‌ای دارد که به برخی از آنها می‌پردازیم.

•••
آثار تجمّل‌گرایی
1.
گسترش فساد: با گرایش به زندگی تجمّلی، هزینه‌های مصرف بالا می‌رود و طبیعی است که راه‌های مشروع، کفایت نمی‌کند؛ بنابراین مردم برای دست یابی به خواسته‌های روزافزون خود، از شیوه‌های نامشروع مانند چاپلوسی، رانت خواری، ربا و... بهره می‌جویند.
پیامبر اکرم(ص) در گفت‌وگو با ابوذر از این نوع گرایش، ابراز نگرانی کرده و می‌فرمایند: «به زودی مردمی از امّت من خواهند بود که در دامن نعمت‌ها تولّد می‌یابند. همّتشان غذاها و نوشیدنی‌های گوناگون و رنگارنگ است و مورد ستایش نیز قرار می‌گیرند. ایشان بدترین افراد امّت من هستند.»
ابن خلدون، متفکّر و جامعه‌شناس مسلمان، تجمّل و رفاه‌زدگی را دشمن شهرنشینی می‌داند و می‌گوید: تجمّل‌خواهی و ناز پروردگی برای مردم، تباهی‌آور است. چه در نهاد آدمی، انواع بدی‌ها و فرومایگی‌ها و عادات زشت، پدید می‌آورد و خصال نیکی را که نشانه و راهنمای کشورداری است، از میان می‌برد و انسان را به خصال مناقض نیکی متّصف می‌کند.
2.
سقوط و نابودی: «قرآن کریم»، خوش‌گذرانی را عامل سقوط می‌شمارد و می‌فرماید:
«
وَ كَمْ أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعیشَتَها؛
چه بسیار قریه‌ها را از میان بردیم که از زندگی خود گرفتار سرمستی بودند
در آیه‌ای دیگر، خداوند متعال اتراف و ترفه را باعث سقوط و نابودی شمرده است:
«
وَ إِذا أَرَدْنا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنا مُتْرَفیها فَفَسَقُوا فیها فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْناها تَدْمیرا؛
و چون اراده کردیم که جمعیت و دیاری را نابود کنیم، توانگران خوش‌گذران را وادار به فساد می‌کنیم و وقتی به فسق پرداختند، سزاوار عذاب می‌شوند. آنگاه آنجا را زیر و زبر می‌کنیم و نابودشان می‌سازیم
این آیه به یکی از سنّت‌های قطعی پروردگار درباره هلاکت مردم و ارتباط آن با رفاه‌زدگان و تجمّل‌گرایان اشاره دارد.
همیشه اشراف و مرفّهان بی‌درد، نخستین کسانی بوده‌اند که با پیامبران و منادیان عدالت، مخالفت کرده‌اند. قرآن مجید می‌فرماید:
«
وَ ما أَرْسَلْنا فی‏ قَرْيَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاَّ قالَ مُتْرَفُوها إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ كافِرُون‏؛
ما به هیچ جمعیت و دیاری پیامبری نفرستادیم؛ مگر آنکه اشراف و خوش‌گذرانان آن جامعه گفتند: ما به آنچه شما مأمور شده‌اید، کافریم
3.
انحطاط اخلاقی: امام علی(ع) از رفاه زدگی به سکر نعمت، یعنی مستی ناشی از تجمّل و رفاه یاد می‌کنند که متأسّفانه پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، امّت اسلامی به آن مبتلا شد. آن حضرت می‌فرمایند:
«
ثُمَّ إِنَّكُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ أَغْرَاضُ بَلَايَا قَدِ اقْتَرَبَتْ فَاتَّقُوا سَكَرَاتِ النِّعْمَةِ وَ احْذَرُوا بَوَائِق‏؛
شما مردم عرب، هدف مصائبی هستید که نزدیک است. همانا از مستی‌های نعمت بترسید و از بلای انتقام بهراسید
در این شرایط است که امام(ع) می‌فرمایند: «در زمانی هستید که خیر، همواره واپس می‌رود و شر به پیش می‌آید و شیطان، هر لحظه بیشتر به شما طمع می‌بندد. آیا جز این است که یا نیازمندی می‌بینی که با فقر خود دست و پنجه نرم می‌کند یا توانگری کافر نعمت یا کسی که امساک حقّ خدا را وسیله ثروت اندوزی قرار داده است یا سرکشی که گوشش به اندرز بدهکار نیست. کجایند نیکان و شایستگان شما؟ کجایند آزادمردان و جوان‌مردان شما؟ کجایند پارسایان شما در کار وکسب؟»
4.
اسراف: بسیاری از مخارج و مصارف، بر اساس میل‌ها و نیازهای واقعی صورت نمی‌گیرد. یکی از نتایج دوری از ساده زیستی و تجمّل‌گرایی، ابتلا به اسراف و زیاده‌روی است و دلیلش عادات ناپسند، چشم و هم‌چشمی‌ها و تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه و... می‌باشد. و این همان چیزی است که اسلام، آن را حرام کرده است. قرآن مجید می‌فرماید: «بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خدا اسراف کنندگان را دوست ندارد.» و در جای دیگر، اسراف‌کاران را از اصحاب آتش دانسته است.
بدیهی است که با ساده زیستی و قناعت می‌توان از اسراف و ریخت و پاش‌های بیهوده و خرج‌های اضافی جلوگیری کرد و نیازمندان را از فقر و نداری نجات داد. اسراف علاوه بر ضربه زدن به نظام اقتصادی جامعه، خسارت بزرگ معنوی محسوب می‌شود. رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «آنکه بخورد و بپوشد و سوار شود، از روی لذّت و اشتهای نفسانی، خداوند بر او نظر نمی‌افکند تا جان دهد یا ترک نماید.»
5.
کم‌رنگ شدن ارزش‌ها و سنّت‌ها: یکی از آثار تجمّل‌گرایی در جامعه، متروک شدن سنّت‌های الهی و آداب اسلامی است. وجود تشریفات زائد و رسوم و آداب گوناگون باعث شده است ازدواج که سنّت پیامبر اعظم(ص) است و موجب آرامش خانواده و سلامت روح و روان افراد و عفّت عمومی در جامعه می‌شود، به تأخیر افتد و جوانان عزیز، نتوانند در وقت مناسب تشکیل خانواده دهند؛ در حالی که با حذف تشریفات و رو آوردن به ساده زیستی که اسلام به ویژه در امر مهمّ ازدواج، خواهان آن است، می‌توان اسباب ازدواج بسیاری از جوانان را فراهم کرد.
نمونه دیگر از آثار تجمّل‌گرایی، کم‌رنگ شدن روابط عاطفی، دید و بازدید و صله رحم و اکتفا به ارتباط از راه دور و روابط سرد و خاموش از طریق تلفن، نامه یا اینترنت و... می‌باشد. بدیهی است علاوه بر مشغله‌های روزمرّه، مهم‌ترین عامل این اثر را باید در تجمّل‌گرایی و به تکلّف افتادن خانواده‌ها جست‌وجوکرد




برچسب ها :

آسودگی
همه اضطراب‌ها و نگرانی‌ها از دنیا و مظاهر آن است که با ساده‌زیستی، می‌توان آنها را برطرف کرد و به آسودگی دست یافت. امام علی(ع) می‌فرمایند:
«الرَّغْبَةُ مِفْتَاحُ النَّصَب‏ ِ وَ مَطِيَّةُ التَّعَبِ؛
شیفتگی دنیا، کلید دشواری و مرکب گرفتاری است
امام صادق(ع) نیز می‌فرمایند: «شیفتگی در دنیا، مایه غم و اندوه است و زهد در دنیا، آسایش جسم و جان را در پی دارد.»
ممکن است تصوّر شود که ساده زیستی، ملتزم نوعی ریاضت و به زحمت انداختن جسم است؛ در حالی که چنین نیست. راحتی و آسایش روحی در زندگی، آسان و ساده به دست می‌آید. امام علی(ع) گنجی را بی‌نیاز کننده‌تر از قناعت و مالی را بابرکت‌تر از بسنده کردن به روزی روزانه نمی‌دانند.
زندگی پرهزینه و تجمّلی است که خاطر انسان را به خود مشغول می‌کند؛ زیرا لازمه این زندگی، درآمد بالاست که تحصّل آن، سعی خستگی‌ناپذیر می‌خواهد و همین تلاش بی‌وقفه، استراحت و لذّت‌بردن از زندگی را از انسان سلب می‌کند.
از طرفی، خواسته‌های انسان، محدود و تمام ناشدنی است. از این رو، در هیچ مرحله‌ای از زندگی، رضایت کامل حاصل نمی‌شود. عدم رضایت از زندگی و قید و بندی که با تجمّل و تشریفات پدید آمده، آسودگی را از انسان سلب می‌کند. از این جهت، بعضی برای رهایی از تجمّلات، به هیپی‌گری رو می‌آورند.

2. موفّقیت در زندگی
یکی از آثار ساده زیستی، کامیابی و توفیق در زندگی است. این سخن نیاز به استدلال ندارد. تجربه نشان داده است که بیشتر مخترعان، مکتشفان و نخبگان جامعه که به بشر خدمت کرده‌اند، از قشر محروم یا متوسّط بوده‌اند.

3. سرمایه‌گذاری
ساده‌زیستی، یک نوع سرمایه‌گذاری است. با توجّه به زندگی محدود و نیازهای گوناگون بشر، باید انسان برای نیازهای ماندگار خود، سرمایه‌گذاری کند. در سیر الی الله که هدف نهایی، خلقت انسان است، بهترین زاد و توشه، سبکبالی است؛ زیرا هرچه آدمی، خود را وابسته کند، از طيّ طریق باز می‌ماند. امام علی(ع) می‌فرمایند:
«تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا؛7
سبک‌بار شوید تا زودتر برسید
شخصی که خود را در این جهان پهناور چون مسافری می‌بیند که سفری طولانی در پیش دارد، سعی می‌کند زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته باشد تا از آن هدف باز نماند. او می‌داند برای پیمودن راه درازی که در پیش دارد، باید امکانات و سرمایه لازم را فراهم کند و عاقلانه‌تر آن است که چیزی را برگزیند که کم‌وزن‌تر و پرارج‌تر باشد و این کاری است که هر انسان عاقل و دوراندیشی انجام می‌دهد.

4. قدرت
امام علی(ع) راز قدرتمندی، تصمیم و اراده پیامبران را در ساده زیستی و بی‌پیرایگی آنان می‌دانند و می‌فرمایند:
«وَ لَكِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ أُولِی قُوَّةٍ فِی عَزَائِمِهِمْ وَ ضَعَفَةً فِیمَا تَرَى الْأَعْيُنُ مِنْ حَالاتِهِمْ مَعَ قَنَاعَةٍ تَمْلَأُ الْقُلُوبَ وَ الْعُيُونَ غِنًى وَ خَصَاصَةٍ تَمْلَأُ الْأَبْصَارَ وَ الْأَسْمَاعَ أَذًى؛
لکن خدای سبحان، فرستادگان خود را در اراده و تصمیم‌هایشان نیرومند و توانا گردانید و در حالاتشان که به چشم دیگران می‌آید، ضعیف و ناتوان قرارشان داد؛ با قناعتی که دل‌ها و چشم‌ها را از بی‌نیازی پر می‌کرد و با تنگ دستی و فقری که چشم‌ها و گوش‌ها را از رنج پر می‌نمود
حضرت موسی(ع) در سایه همین ساده زیستی به این قدرت روحی دست یافت که با آن لباس پشمی و عصای چوبی، در مقابل فرعونی می‌ایستد که ادّعای خدایی دارد و با صلابت با او سخن می‌گوید. امام علی(ع) می‌فرمایند: «موسی با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند؛ در حالی‌که لباس‌های پشمین بر تن داشتند و در دست هر کدام عصایی بود. با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان پروردگار شوی، حکومت تو باقی می‌ماند و عزّت و قدرتت دوام می‌یابد.»
5. آزادگی
نیاز و وابستگی به دنیا، انسان را برده و مطیع خود می‌سازد؛ زیرا قید و بند‌ها و تعلّقات مادی و تجمّل‌گرایی، آزادی عمل را می‌گیرد. امام علی(ع)می فرمایند:
«الدُّنْيَا دَارُ مَمَرٍّ إِلَى دَارِ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلَانِ رَجُلٌ بَاعَ نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا؛
دنیا گذرگاه است؛ نه ایستگاه. مردم در این دنیا دو دسته‌اند: برخی خود را می‌فروشند و برده دنیا می‌شوند و خود را تباه می‌سازند و برخی خویشتن را می‌خرند و آن را آزاد می‌کنند
استاد مطهری(ره) دلبستگی نداشتن به دنیا را شرط لازم برای آزادی می‌داند؛ امّا می‌گوید: این شرط کافی نیست. عادت به حدّاقل برداشت از نعمت‌ها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد، شرط دیگر آزادگی است.




برچسب ها :

حضرت موسی(ع) در سایه همین ساده زیستی به این قدرت روحی دست یافت که با آن لباس پشمی و عصای چوبی، در مقابل فرعونی می‌ایستد که ادّعای خدایی دارد و با صلابت با او سخن می‌گوید. امام علی(ع) می‌فرمایند: «موسی با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند؛ در حالی‌که لباس‌های پشمین بر تن داشتند و در دست هر کدام عصایی بود

 

1- ساده‌زیستی مسئولان جامعه

یکی از عواملی که در ساده‌زیستی مردم مؤثّر است، بی‌پیرایه بودن زندگی رهبران و کارگزاران و الگو‌های جامعه است. مدل برداری از زندگی کسانی که نقش هدایت و راهنمایی را بر دوش دارند و الگوگیری از آنان، موضوعی است که در آموزه‌های دینی و روان‌شناسی، مورد توجّه قرار گرفته است. از امام علی(ع) نقل شده است که فرمودند:
«
مردم به حاکمان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان
آن حضرت با مطرح کردن روش زندگی پیامبر(ص) به عنوان برجسته‌ترین الگوی تربیتی، مردم را به ساده زیستی دعوت کرده و فرمودند:
«
برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام(ص) را الگو قرار دهی.»1
آن حضرت در جایی دیگر، زندگی خود را که نمونه عالی بی‌رغبتی به دنیا و ساده زیستی است، به عنوان الگو معرفی می‌کنند و می‌فرمایند:
«
بدانید که هر پیروی را امامی است که او را الگوی خود می‌شناسد و از نور دانشش روشنی می‌گیرد. بدانید که امام شما از دنیای خود به دو پاره تن پوش و از خوردنی‌هایش به دو قرص نان بسنده کرده است.»2
2.
دنیاشناسی: ساده‌زیستی، با نحوه نگرش انسان به دنیا ارتباطی مستقیم دارد. کسی که دنیا را همه چیز و منتهای آمال و آرزوهای خود می‌پندارد، نمی‌تواند ساده زیست باشد. در جهت اصلاح همین نگرش است که امام علی(ع) می‌فرمایند: «از فرزندان آخرت باشید؛ نه از فرزندان دنیا.»3
3.
خودشناسی: یکی از روش‌هایی که در تقویت ارزش‌های اخلاقی، به ویژه ساده زیستی مؤثّر است، توجّه دادن انسان به منزلت خویش است. کسی که بداند دنیا ابزاری بیش نیست، هرگز خود را به دنیای پست و زودگذر نمی‌فروشد و اسیر مظاهر دنیوی نمی‌شود.
4.
فرهنگ‌سازی: فطرت انسان‌ها به سمت و سوی خوبی‌ها گرایش دارد. پس مهم آن است که ساده زیستی به عنوان یک ارزش معرفی گردد. دستگاه‌های تبلیغاتی، به ویژه صدا و سیما با ساخت برنامه‌های گوناگون، می‌توانند ساده زیستی را در جامعه به عنوان یک فرهنگ ترویج کنند و مردم را به تهاجم فرهنگی دشمن که در جهت دگرگونی ارزش‌ها قدم بر می‌دارد، متوجّه سازند




برچسب ها :