درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 29
بازدید دیروز : 13
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 29
بازدید کل : 52236
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









چرا که اصولاً ثبت «بسم الله» در متن قرآن مجید در آغاز همه سوره ها، خود گواه زنده این امر است، زیرا می دانیم در متن قرآن چیزی اضافه نوشته نشده است و ذکر «بسم الله» در آغاز سوره ها از زمان پیامبر تا کنون معمول بوده است. از نظر دانشمندان اهل تسنن، نویسنده تفسیر المنار جمع آوری جامعی از اقوال آنها بدین شرح کرده است: در میان علما گفتگو است که آیا بسم الله در آغاز هر سوره ای جزء سوره است یا نه؟ دانشمندان پیشین از اهل مکه اعم از فقها و قاریان قرآن از جمله ابن کثیر و اهل کوفه از جمله عاصم و کسائی از قراء و بعضی از صحابه و تابعین از اهل مدینه و همچنین شافعی در کتاب جدید و پیروان او و ثوری و احمد در یکی از دو قولش معتقدند که جزء سوره است، همچنین علمای امامیه و از صحابه ـ طبق گفته آنان ـ علی و ابن عباس و عبدالله بن عمر و ابو هریره و از علمای تابعین سعید بن جبیر و عطا و زهری و ابن المبارک این عقیده را برگزیده اند . سپس اضافه می کند مهمترین دلیل آنها اتفاق همه صحابه و کسانی که بعد از آنها روی کار آمدند بر ذکر «بسم الله» در قرآن در آغاز هر سوره ای ـ جز سوره برائت – است، در حالی که آنها متفقاً توصیه می کردند که قرآن را از آنچه جزء قرآن نیست پیراسته دارند و به همین دلیل «آمین» را در آخر سوره فاتحه ذکر نکرده اند .سپس از مالک و پیروان ابوحنیفه و بعضی دیگر نقل می کند که آنها بسم الله را یک آیه مستقل می دانستند که برای بیان آغاز سوره ها و فاصله میان آنها نازل شده است و از احمد (فقیه معروف اهل تسنن) و بعضی از قاریان کوفه نقل می کند که آنها بسم الله را جزء سوره حمد می دانستند نه جزء سایر سوره ها. از مجموع آنچه گفته شده چنین استفاده می شود که حتی اکثریت قاطع اهل تسنن نیز بسم الله را جزء سوره می دانند.

در اینجا بعضی از روایاتی را که از طرق شیعه و اهل تسنن در این زمینه نقل شده یادآور می شویم. «معاویه بن عمار» از دوستان «امام صادق (ع) می گوید از امام پرسیدم هنگامی که به نماز بر می خیزم «بسم الله» را در آغاز حمد بخوانم؟ فرمود بلی مجدداً سؤال کردم هنگامی که حمد تمام شد و سوره ای بعد از آن می خوانم «بسم الله» را با آن بخوانم؟ باز فرمود آری.

در جایی دیگر دار قطنی از علمای سنت به سند صحیح از حضرت علی(ع) نقل می کند که مردی از آن حضرت پرسید «السبع المثانی» چیست؟ حضرت فرمود: سوره حمد است. عرض کرد: سوره حمد شش آیه است؟ حضرت فرمود: بسم الله الرحمن الرحیم نیز آیه ای از آن است.

همچنین بیهقی محدث مشهور اهل سنت با سند صحیح از طریق ابن جبیر از ابن عباس چنین نقل می کند: مردم شیطان صفت، بزرگترین آیه قرآن بسم الله الرحمن الرحیم را سرقت کردند (شاره به اینکه در آغاز سوره ها آن را نمی خوانند).

گذشته از همه اینها سیره مسلمین همواره بر این بوده که هنگام تلاوت قرآن بسم الله را در آغاز هر سوره ای می خواندند و متواتراً نیز ثابت شده که حضرت محمد (ص) آن را نیز تلاوت می فرمودند. اما اینکه بعضی احتمال داده اند که بسم الله آیه مستقلی باشد که جزء قرآن است اما جزء سوره ها نیست، احتمال بسیار سست و ضعیفی به نظر می رسد، زیرا مفهوم و محتوای بسم الله نشان می دهد که برای ابتدا و آغاز کاری است، نه اینکه خود یک مفهوم و معنی جدا و مستقل داشته باشد. در حقیقت این جمود و تعصب شدید است که ما بخواهیم برای ایستادن روی حرف خود هر احتمالی را مطرح کنیم و آیه ای را همچون بسم الله را که مضمونش فریاد می زند سرآغازی است برای بحثهای بعد از آن، آیه مستقل و بریده از قبل و بعد بپنداریم.

تنها ایراد قابل ملاحظه ای که مخالفان در این رابطه دارند این است که می گویند در شمارش آیات سوره های قرآن (بجز سوره حمد) معمولاً بسم الله را یک آیه حساب نمی کنند، بلکه آیه نخست را بعد از آن قرار می دهند . پاسخ این سؤال را «فخر رازی» در تفسیر کبیر به روشنی داده است آنجا که می گوید: هیچ مانعی ندارد که بسم الله در سوره حمد به تنهایی یک آیه باشد و در سوره های دیگر قرآن جزیی از آیه اول محسوب گردد. بنابراین مثلا در سوره کوثر «بسم الله الرحمن الرحیم انا اعطیناک الکوثر» همه یک آیه محسوب می شود.

به هر حال مسأله آنقدر روشن است که می گویند: یک روز معاویه در دوران حکومتش در نماز جماعت بسم الله را نگفت ، بعد از نماز جمعی از مهاجران و انصار فریاد زدند: «اسرقت ام نسیت؟ آیا بسم الله را دزدیدی یا فراموش کردی؟».

منابع:

۱- شیخ محمد عبده، تفسیر المنار، ج ۱: ۳۹-۴۰٫

۲- کلینی، کافی، ج ۳: ۳۱۲٫

۳- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۱: ۱۷٫

۴- مکارم شیرازی، یکصد و هشتاد پرسش: ۱۰۸




برچسب ها :

بسم الله الرحمن الرحیم

کلمه اربعین چند جا در قرآن آمده است، از جمله اینکه برخی پیامبران در چهل سالگی به پیغمبری رسیدند و پیغمبر ما همین طور بود. حضرت موسی به کوه طور رفت که تورات را بیاورد. سی روز قرار اولیه بود، خدا فرمود سی روز کم است، چهل روز بشود، 10 روز تمدید کرد: "فاتممناها بعشر"

 
کلمه چهل در روایات و فرهنگ دینی نیز خیلی کاربرد دارد. حضرت علی می‌فرماید اگر چهل یاور داشتم، حقم را می‌گرفتم. امام زمان وقتی ظهور میکند، در هیبت یک مرد چهل ساله است. اگر یک مؤمنی از دنیا رفت و چهل نفر گفتند: خدایا ما بدی از او ندیدیم، خدا می‌گوید: من که می‌دانم این چه کاره بود، اما حالا که شما چهل مسلمان می‌گویید: ایشان آدم خوبی است، من به احترام گواهی شما از آنچه می‌دانم می‎گذرم.
کسی که چهل روز خودش را برای خدا خالص کند، همه کارهایش برای خدا باشد، بتواند از هوا و هوس، از طوفان غرائز، از حب و بغض‌ها، خودش را بیرون بکشد، دربست برای خدا باشد، خدا حکمت را از قلبش به زبانش جاری می‌سازد یعنی حکیم می شود. از هر طرف تا چهل خانه، همسایه است. اگر به چهل مومن در نماز شب دعا کنید، دعای خودتان هم مستجاب می‌شود. اگر کسی فلان خلاف را بکند تا چهل روز نمازش قبول نمی‌شود. هر کسی چهل حدیث حفظ کند روز قیامت با فقها محشور می‌شود. خیلی از کتاب‌های علما اسمش اربعین است. خود امام خمینی کتابی دارد به نام اربعین. اربعین‌ها در انقلاب خودمان نیز وجود داشت. اربعین شهدای قم بود که تبریز حرکت کرد، اربعین تبریز یزد به پاخاست. اینها برای فرهنگ و جایگاه کلمه اربعین بود.
 
اما اربعین امام حسین(ع):
نشانه ی مؤمن این است که روز چهلم شهادت امام حسین، خودش را به کربلا برساند. هیچ امام و پیامبری زیارت اربعین ندارد. زیارت اربعین مخصوص امام حسین است. علتش هم این است که جابر یک خط شکنی کرد. جابر مردی بود از اصحاب رسول الله(ص) آدم خوبی بود. پیغمبر هم به او گفته بود که تو عمرت طولانی خواهد شد. وقتی خبر شهادت را در مدینه می‌شنود، چون نابینا است با غلامش از مدینه تا کوفه می‌آید و به سراغ یک نفر به نام عطیه می‌رود. عطیه یک مرد دانشمند است. اولین کسی که تفسیر نوشته است، جناب عطیه است. به همراه عطیه به کربلا و قبر امام حسین می‌آیند. عطیه می گوید: جابر وارد شریعه فرات شد، غسل کرد، بعد به سوی قبر امام حسین(ع) رفت. به من گفت: دست مرا روی قبر بگذار. سه مرتبه به امام حسین سلام کرد. بعد گفت: چرا جواب سلام مرا نمیدهی؟ نباید هم جواب بدهی. چون سر در بدن نداری. بعد به اصحاب امام حسین سلام کرد و گفت: من پیرمرد نابینا هستم، در کربلا نبودم، اما در ثواب شما شریک هستم. عطیه گفت: کجا شریک هستی؟ اینها در خون خود غلطیدند. جابر گفت: هر کس هم‌فکر کسی باشد در اجر او شریک است. و این یک اصل در پیوند مکتبی است.
زیارت اربعین یک خط شکنی بود مثل کسانی که روزهای اول انقلاب گفتند: مرگ بر شاه و این خط شکنی گسترش پیدا کرد.
 
بنده حس میکنم که طراح این اربعین خود امام حسین است، وگرنه مسولان ما بعد از اینکه مردم راه می‌افتند اقدام می‌کنند. اول مردم می‌جوشند بعد یکی می‌گوید پزشک اش را بدهیم یکی می‌گوید موکب درست کنیم یکی می‌گوید هلال احمر یکی می‌گوید پلیس.  یعنی اول مردم از درون می‌جوشند بعد مسولان دنبال این هستند که کمبودها را برطرف کنند. به هر حال یک دست غیبی این حرکت را می‌چرخاند.
 
 اینها که پیاده می‌روند گاهی ممکن است برای صله رحم هم پیاده‌روی نکنند. خانه پدر و مادر و اقوام را پیاده نروند. اگر از ایشان مصاحبه کنی که شما پارسال تا حالا برای تحصیل علم چقدر پیاده‌روی کردی که پیاده فرسخ‌ها راه میروی؟ یک عشق حسینی شعله کشیده همه چیز را محو می‌کند. خدا که اراده می‌کند، حدیث داریم امام زمان که می‌خواهد ظهور کند یک شبه همه کارها درست می‌شود: (اصلح الله امره فی لیله) یعنی خدا یک شبه همه کارها را صاف می‌کند. برای زوار امام حسین، هر کس هر چه دارد در طبق اخلاص می‌گذارد، قصه قصه ی طبیعی نیست. این یک ریسمان غیبی است.
 
الان تمام رئیس جمهورهای کره زمین خواسته باشند یک راهپیمایی دو میلیونی راه بیندازند نمیتوانند. آنوقت راه‌پیمایی 10 میلیونی 20 میلیونی آن هم با این عشق و سوز و حماسه... امام حسین (علیه السلام) می‌خواهد بگوید من بعد هزار و 400 سال زورم از همه رئیس جمهورهای دنیا بیشتر است. این یک مانور معنوی است. یک نخ غیبی است.
بنده که طلبه نجف بودم، توفیق داشتم چند بار پیاده رفتم. البته یک حرکت دیگر هم باید راه بیفتد. قدم زدن در راه کربلا هرچه ثواب دارد قدم زدن در راه نجف دو برابر است. منتهی الان امام حسین در بورس است. خدا زیارت همه را قبول کند و برای همه آرزومندان قسمت شود.



برچسب ها :

۱. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۲۸.    
۳. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۱۹۸.    
۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۹.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۲۰۰.    
۷. بقره/سوره۲، آیه۲۰۳.    
۸. آل‌عمران/سوره۳، آیه۹۷.    
۹. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۱۰. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۱۱. برائت/سوره۹، آیه۳.    
۱۲. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۱۳. حج/سوره۲۲، آیه۲۹.    
۱۴. حج/سوره۲۲، آیه۳۰.    
۱۵. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۱۷. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۱۸. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۱۹. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۲۰. حج/سوره۲۲، آیه۳۲.    
۲۱. حج/سوره۲۲، آیه۳۴.    
۲۲. حج/سوره۲۲، آیه۳۶.    
۲۳. حج/سوره۲۲، آیه۳۷.    
۲۴. فتح/سوره۴۸، آیه۲۵.    
۲۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۲۶. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۲۷. بقره/سوره۲، آیه۱۹۷.    
۲۸. بقره/سوره۲، آیه۱۹۸.    
۲۹. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۳۰. برائت/سوره۹، آیه۱۹.    
۳۱. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۳۲. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۳۳. مائده/سوره۵، آیه۶۵.    
۳۴. مائده/سوره۵، آیه۹۶.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۳۶. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۲۵.    
۳۷. آل‌عمران/سوره۳، آیه۱۲۷.    
۳۸. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۳۹. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۴۰. انعام/سوره۶، آیه۱۲۳.    
۴۱. انفال/سوره، آیه۳۴.    
۴۲. انفال/سوره، آیه۳۵.    
۴۳. برائت/سوره۹، آیه۷.    
۴۴. برائت/سوره۹، آیه۱۹.    
۴۵. برائت/سوره۹، آیه۲۸.    
۴۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۱.    
۴۷. حج/سوره۲۲، آیه۲۵.    
۴۸. حج/سوره۲۲، آیه۳۳.    
۴۹. نمل/سوره۲۷، آیه۹۱.    
۵۰. شوری/سوره۴۲، آیه۷.    
۵۱. طور/سوره۵۲، آیه۴.    
۵۲. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۵۳. مائده/سوره۵، آیه۲.    
۵۴. حج/سوره۲۲، آیه۲۹.    
۵۵. فتح/سوره۴۸، آیه۲۷.    



برچسب ها :

۱- زندگی ساده به مفهوم اضافه کردن عناصر معنی‌دار به زندگی است که البته پیش از اضافه شدن این عناصر باید جای خالی برای آن‌ها باز کنید. در اطراف شما بسیاری اقلام غیر ضروری است که نه تنها از آن‌ها استفاده نمی کنید بلکه کماکان هزینه‌ای را صرف نگهداری آن‌ها می‌کنید. قاعدتا زندگی بدون پرداخت هزینه بابت اقلام غیرضروری نه تنها ممکن، بلکه دل‌پذیرتر خواهد بود.

۲- قرار نیست به بهانه ساده کردن زندگی، فقیرانه و یا در شرایط حادتر حقیرانه زندگی کنید. هدف ایجاد تفاوت در نگاه شما در خصوص زندگی است. شما یک بار زندگی می کنید و بنابراین زمان و عمر شما بسیار ارزشمند و تکرار نشدنی است در نتیجه باید وقت خود را صرف چیزهای ارزشمند در زندگی خود کنید.

۳- در کنار هنر «انجام دادن کارها» هنری فراموش شده هم وجود دارد: هنر «انجام نشده رها کردن کارها»! سادگی و بهره‌وری در زندگی به شدت متکی به حذف موارد غیر ضروری است.

۴- پر واضح است که باید در مقابل وسوسه‌ها که هر ثانیه به سراغ شما می‌آیند مقاومت کنید و اجازه ندهید که نحوه زندگی کردن اطرافیان و یا تبلیغات پر زرق و برق رسانه‌ها شما را از این مسیر خارج کند.

[اغلب، نوع زندگی ما به خصوص وقتی که در این گوشه از دنیا زندگی می‌کنیم بسیار تحت تاثیر اطرافیان و دوستان و آشنایان است. بسیاری از اقلامی که در خانه‌های ما نگهداری می‌شود و حتی هر از چندی به‌روزرسانی می‌شود، تنها برای قرار گرفتن در معرض دید اطرافیان است در حقیقت با نمایش دارایی‌های اغلب غیر ضروری خود تلاش داریم برای مخاطبین خود این دید را ایجاد کنیم که زندگی بسیار خوبی داریم و خوشبخت هستیم و عجب آن که متاسفانه موفق می‌شویم و دقیقا به همین صورت در نگاه مخاطب خود قضاوت می‌شویم.

 نکته جالب و البته قابل تامل آن است که اکثر هموطنان ما بعد از مهاجرت و دور شدن از جمع کثیری از دوستان و آشنایان،  زندگی متفاوتی را انتخاب می‌کنند و در خانه‌های‌شان دیگر از آن ویترین‌های کریستال و زرق و برق‌های غیر ضروری خبری نیست.

۵- اگر می‌توانید کاری را انجام دهید به این معنا نیست که باید آن را انجام دهید! آن‌چه که در ملاقات با اطرافیان‌تان می‌بینید یا می‌شنوید، آن چه در شبکه‌های مجازی در صفحات مختلف دنبال می‌کنید قطعا بسیار هیجان‌انگیز و وسوسه کننده است. اما بلافاصله تصمیم نگیرید آن‌ها را به زندگی خودتان هم اضافه کنید. پیش از آن‌که در دام آن اسیر شوید اجازه دهید به این فکر کنید که آن‌ها فضای زندگی شما را اشغال می‌کنند. فضایی که می‌تواندکمک کند ذهن‌تان حرکت کند و ایده‌های جدید و موثری را جایگزین وسوسه‌های شیطانی کند! تمرکز خود را بر روی موارد با اهمیت و حیاتی قرار دهید.

۶- چیزهایی که حواس ما را پرت می‌کنند بیش از آن‌چه فکر می‌کنیم اغواکننده و خطرناک هستند. این که ما زندگی‌مان را با این دل‌مشغولی‌های بی‌ارزش پر می‌کنیم، نشانگر ترسی است که از دنیای بدون آن‌ها (بدون تلویزیون، بدون شبکه‌های اجتماعی، بدون بازی‌های ویدیویی، بدون چت و موسیقی و …) داریم. خودتان را با شلوغی بیش از حد خسته نکنید. اجازه ندهید این دل‌مشغولی‌ها شما را از خود زندگی بازدارند. آن‌ها را کنترل کنید پیش از آن‌که شما را کنترل کنند.

۷- اگر به تغییر علاقه‌مند نباشید و همه‌چیز را به روال عادی رها کنید، نمی‌توانید زندگی ساده‌تری داشته باشید.

۸- همکار شما با مشغله کاری مشابه، آخر هفته به کوهنوردی می‌رود، در حال یادگیری یک نرم افزار تخصصی است و ایده‌های خلاقانه‌ای برای شروع کسب و کاری جدید دارد. شاید بارها برای شما پیش آمده باشد که خود را با چنین فرد یا افرادی در جمع همکاران و دوستان  خود مقایسه کنید. همواره در نظر داشته باشید که  اولویت‌ها خود به خود انجام نمی‌شوند. شما هستید که باید برای کارهای مهم‌تان وقت بگذارید. وقتی برای صرف کردن با بچه‌ها، وقتی برای کارهای خلاقانه، وقتی برای یادگیری و . . . برای ایجاد این وقت‌ها باید سایر چیزها را کنار بگذارید. با نه گفتن به چیزهای جذابی که چندان هم ضروری نیستند، می‌توانید وقت کافی برای کارهای واقعا مهم کنار بگذارید.

ساده‌زیستی

یک شبه نمی شود شیوه زندگی را عوض کرد

 

۹- سحرخیز باش تا کام‌روا باشی. زودتر از خواب برخاستن واقعا مفید است. داشتن صبحی بدون استرس و عجله یک نعمت است که نباید از آن غافل شد.

۱۰- برای آن که بتوانید کارهای جدید انجام دهید و در نتیجه سبک زندگی خود را عوض کنید باید عادت‌های جدید را جایگزین عادت‌های گذشته کنید. دور ریختن عادت‌ها و سیستم‌های قدیمی و ساخت عادات تازه کار دشواری است .

به عنوان یک پیشنهاد کارآمد برای ترک هر عادت چالشی ۳۰ روزه برای خودتان تعریف کنید شاید کار کمی ساده‌تر شود. مثلا ۳۰ روز دوری از سریال‌های تلویزیون. قطعا نمی‌شود به یکباره در تمام ابعاد زندگی تغییر ایجاد کرد، صبور باشید و کار را مرحله به مرحله و با آرامش به پیش ببرید.

۱۱- بیشتر و بیشتر خرید کردن، مشکلات ما را حل نمی‌کند. یک وعده خوراک بیشتر و یک برنامه تلویزیونی جدید صرفا حواس شما را پرت می‌کند و نه تنها مفید نیست بلکه می‌تواند بسیار مخرب باشد.

۱۲- خرید کردن یک سرگرمی نیست، و مسلما نمی‌تواند درمان چیزی هم باشد. خرید (بی‌خود) تنها تلف کردن وقت و پول است و به زندگی شلوغ‌تری منجر می‌شود.

 

۱۳- شاید برای شما در طول سال بارها موقعیت سفر پیش آمده باشد اما هر بار به دلیلی آماده رفتن نیستید. وقتی سبک‌تر سفر می‌کنید، آزادتر هستید، کمتر خسته می‌شوید و کمتر دچار استرس می‌شوید. این موضوع را می‌توانید به سفر زندگی هم تعمیم دهید.

۱۴- تعداد چیزهایی که داریم یا چیزهایی که نداریم مهم نیست. مهم این است که کدام‌ها برای ما مهم و مفید هستند. داشتن ۳ جلد کتابی که واقعا آن‌ها را بخوانید از داشتن ۳۰۰ جلد کتابی که به سراغ آن‌ها هم نمی‌روید بهتر است.

۱۵- خلوت کردن فضای فیزیکی اطراف‌تان می‌تواند به ساده کردن و خلوت کردن فضای ذهن‌تان کمک کند. این شلوغی‌های بصری بیش از چیزی که فکر می‌کنید حواس ما را پرت کرده و به ما فشار می‌آورند.

۱۶- زیادی فکر کردن یکی از شایع‌ترین منابع استرس و آشفتگی ذهنی است. نکته کلیدی این است که بفهمیم خود «مشکلی که داریم» مشکل ما نیست. مشکل اصلی ما زیاد فکر کردن به آن است. رهایش کنید و آزاد باشید.

۱۷- مثبت بودن همیشه نتایج خوبی در بر خواهد داشت. پس پیش از این‌که با عصبانیت، رنجش و حسادت آن را تلف کنید به این فکر کنید که زمان شما تا چه اندازه ارزشمند و غیرقابل بازگشت است.

۱۸- در رویاهای دیگران زندگی نکنید. و البته بدون دلیل و احتیاج برای خودتان رویای بی‌اساس نسازید.

۱۹- ذهنی ساده‌تر و مثبت‌تر در هر زمان و مکانی با تغییر دادن شیوه تفکر قابل دستیابی است. چرا که استرس و آشفتگی حاصل نحوه واکنش شما است نه نتیجه واقعیت چیزهایی که با آن‌ها روبرو می‌شوید.

داشتن زندگی ساده‌تر

قدرشناسی همواره برخورد با زندگی را ساده‌تر می‌کند

 

۲۰- ساده‌ترین راز شادی و آرامش در زمان حاضر این است که بگذارید همه چیز به همان شکلی که هست (و نه آن شکلی که شما ترجیح می‌دهید) باشد و از آن بهترین بهره را ببرید.

۲۱- قدرشناسی همواره برخورد با زندگی را ساده‌تر می‌کند. چرا که وقتی دست از گلایه از مشکلات بردارید و برای مشکلاتی که ندارید شکرگزار باشید، شادی ساده‌تر به سراغ شما می‌آید.

۲۲- اشتباه کنید، از اشتباهات‌تان درس بگیرید، به آن‌ها بخندید و به حرکت ادامه دهید. حتی یک دقیقه را هم برای چیزهایی که نمی‌توانید کنترل کنید به هدر ندهید.

۲۳- وقتی هیچ چیز را شخصی نکنید، آزادی تمام وجود شما را در بر می‌گیرد.

۲۴- صداقت ساده‌ترین مسیر پیشرفت است. اگر به دقت به ندای درون‌تان گوش دهید، همواره خواهید دانست که بهترین کار برای شما کدام است. همواره بهترین‌ها صادقانه خود را به شما نشان خواهند داد.

۲۵- احساسی که از انجام یک کار مهم (و صادقانه) خواهید داشت، بسیار بهتر و کم‌استرس‌تر از احساسی است که با نشستن و آرزو کردن به شما دست خواهد داد.




برچسب ها :

تبدیل زندگی به بندگی را دوست داریم چون می دانیم که بندگی آرامش دارد .

کلمة لااله الا الله حِصنی فمن دخل حِصنی امرنی عذاب یعنی از عذاب وجدان ،     وسوسه ها ، تشویش ها ، خاطره ها ، نگرانی ها ، ترس ها و طمع ها در امنیت هستم .

همه می دانیم که بندگی آرامش دارد موفقیت دارد و پشتیبانی دارد .

پس در تبدیل زندگی به بندگی ما مشتری زیاد داریم .

اما حکایت با دست پس می زند با پا پیش می کشد است .

وقتی سراغ هزینه ی تبدیل زندگی به بندگی می رویم ، آنجا کمی عقب نشینی می کنیم .

آیا شده فردی به دکتر برود و بگوید که من معتاد به سیگار هستم و چند وقت است که دارم آن را کنار می گذارم ، من آمده ام که شما به من کمک بکنید ولی فلان داروها را ننویسید. دکتر می گوید که اصلا چرا پیش من آمدی و من برای شما چه بنویسم ؟ اگر قرار است که من خوب بشوم خوب شدن یک هزینه دارد

فردی هوس کرد که نقش شیر را روی بدنش خال کوبی کند . ما با خال کوبی موافق نیستیم ولی این در داستان است . تا در حمام خال کوب شروع به زدن سوزن کرد ، طرف گفت که چقدر می سوزد  ، کجای شیر را داری خال کوبی می کنی ؟ گفت : یال شیر .گفت : یال نمی خواهد . بعد گفت که دم ، شکم و صورت هم نمی خواهد . در آخر فردی که خال کوبی می کرد گفت که بگو من اصلا شیر نمی خواهم .

اگر ما صد سال برای تبدیل زندگی به یندگی صحبت بکنیم باز کار تمام نمی شود . زندگی میلیونها مسئله است و بندگی میلیونها آمیزه است . بندگی یک کلمه ای نیست .

تبدیل زندگی به بندگی شیرین است ، مشتری زیاد د ارد زیرا همه آثار و برکات آن را می دانند و هر انسان عاقلی آنرا انتخاب می کند ولی هزینه ی تبدیل زندگی به بندگی گران است .

باید هزینه ی آنرا پرداخت کنیم . اگر قرار است که من گناه را کنار بگذارم ، اگر قرار است که به مسیر بندگی خدا بیایم اولین هزینه اش این است که من با نگاه ظاهری قضاوت نکنم .

زیرا همه بدبختی ما در زندگی این بود که نگاههای مان ظاهری و دنیایی بود .

انشاء الله تکرارهای ما بوی تکرارهای قرآن را بدهد . مثل تکرار فبای آلاء ربکما تکذبان سوره الرحمن که عروس قرآن است ، آیه 22 سوره ابراهیم که نقل قول شیطان بود ،

نوجوانی از من پرسید که اگر وعده های خدا توپُِر ، شیرین و قشنگ است است و اگر وعده های شیطان تو خالی و تلخ است پس چرا طرفداران آن زیاد است ؟

چون وعده های شیطان ظاهری ، دنیایی وغیبی است . اولین هزینه اش این است که نگاه ما ظاهری نباشد . الان این دوست ما می گوید که امان از دست این جامعه و به ما گفته اند که شما مشکلات جامعه را می دانید و نمی گویید .

در بحث ارزیابی یک نکته این است که قبل از اینکه من دیگران و جامعه را ارزیابی کنم ، آیا خودم را ارزیابی کرده ام ؟

حضرت علی (ع) می فرماید : کسانی که در خط ما هستند قبل از اینکه به عیب دیگران نگاه کنند به عیب خودشان نگاه می کنند .

همه ی ما می گوییم که جامعه دینی نشده است .

جامعه ی دینی مثل یک بسته نیست که به وسط جامعه بیفتد .

دینی بودن جامعه را خود ما باید بسازیم .

خدا بیامرزد امام معلم این جامعه را و بقول آن نویسنده این عصر را واقعا باید عصر امام نامید . امام وقتی دو نفر را عقد می کردند ، می فرمودند که بروید بسازید ، بسازید و بسازید .

 من از این بسازید سه معنا برداشت کردم .

اول اینکه با هم بسازید . یک زن و شوهر هر چه هم که تلاش بکنند معلوم نیست که تمام علایق و سلایق منطبق بر هم باشد ، پس باید با هم سازش بکنند . علی و فاطمه یگانه ای در عالم بودند که معلوم نیست که دیگر تکرار بشوند . همدیگر را بپوشانید ، گرم کنید و زیبا کنید . زیباترین وجه مرد این است که زن از او راضی باشد و زیباترین وجه زن این است که مرد از او راضی باشد . دیگر اینکه یک زندگی قشنگ مطابق بندگی بسازید ، عون فی طاعة الله . قدم به قدم زندگی مان را مواظب باشیم که در بندگی خدا باشیم . و  هوای همدیگر را داشته باشید . الان خانم هوای شکم آقا را دارد و مراقب است که حتما غذایی بخورد ، پس مراقب دین همدیگر هم باشیم . پس زندگی دینی بسازید .

دیگر اینکه اولاد صالح بسازید . سقف خانه خراب نمی شود و اولاد صالح پایین بیفتد . اگر قرار است که جامعه دینی باشد ، همه ی ما باید شروع به دینی شدن بکنیم . دین به ما می گوید که اول انگشت اتهام را به سمت جامعه نبر به سمت خودت ببر . در زمان قبل از انقلاب با اینکه حکومت طاغوت بود و بندگی خیلی سخت بود ولی آنهایی که می خواستند  بنده ی خدا باشند بودند . در خاطرات پدر آیت الله سیستانی آمده که در زمان رضاخان که چادرها را از سر می کشیدند ، او چندین سال از خانه بیرون نرفت تا چادر را از سرش بیرون نیاورند . حضرت آسیه هزینه ی بندگی در کارخ فرعون را پرداخت کرد . و جزء چهار زن برتر شد و نتیجه اش این بود که او را کشتند و هزینه ی بندگی را پرداخت .اگر قرار است که ما جامعه را اسلامی کنیم اول باید خودمان را اسلامی کنیم ، دوم خودمان و سوم خودمان . بعد خودبخود جامعه خوب می شود . من که  خوب بشوم بچه هایم خوب می شوند  و بچه هایم که خوب بشوند دوستانشان هم خوب می شوند مثل یک موج است . هم خوبی موج است و هم بدی موج است .

چرا خانواده ها فکر می کنند که اثر بد می آید ولی اثر خوب نمی آید ؟

البته اثر بد زودتر می آید ولی اثر خوب هم می آید و اثرش هم زیباتر است زیرا این الهی است . اگر من خوب بشوم چند نفری که در اداره با من کار می کنند خوب می شوند . خوبی فطری است .

حالا اگر همه می خواهیم صبر کنیم تا دیگران خوب بشوند چه اتفاقی می افتد ؟ پیرمردی که عالم بزرگواری بود در نجف زندگی می کرد . یک بقچه ای داشت که همه ی زندگی اش در آن بود . جوانی گفت که می خواهی به تو کمک کنم و بقچه را برداشت و فرار کرد .

اطرافیان به پیرمرد گفتند که بقچه ات را گرفت و رفت ، آیا چیز قیمتی در آن داشتی ؟ عالم گفت که شما خجالت نمی کشید ، جوان مردم می خواست به من کمک کند و من را در شلوغی بازار گم کرده است ، چرا به او تهمت می زنید ؟ این نوع نگاه هزینه ی بندگی است .

اگر می خواهیم آدم بشویم باید عالم را خوب بینیم . اصل بر خوب بودن است مگر اینکه خلافش ثابت بشود .

من قبول دارم که جامعه ی ما مشکلات دارد ولی این را قبول ندارم که جامعه نمی گذارد ما خوب بشویم .

وقتی ما می خواهیم بگوییم که در جامعه اشکالی هست ، نگوییم که اشکالی دارید بگوییم : اشکالی داریم . اگر بگویم اشکالی دارید خودم را مبرا کرده ام ولی اگر بگویم که اشکالی داریم خودم را هم قاطی کرده ام . این دینی تر است . قبل از اینکه به دینی شدن جامعه فکر کنیم و اظهار نظر و قضاوت کنیم اول به خودمان بپردازیم .

مقدس اردبیلی در بین نجف و کربلا پیاده می آمد .آقای اسب سواری که امام زمان (عج) بود او را سوار کرد ولی خودش خبر نداشت که این آقا کیست . حضرت از مقدس اردبیلی پرسید که فلان آقا چطور هستند ؟ گفت : که خیلی آقای خوب است . حالا اگر از من بپرسند که فلان روحانی چطور است حداقلش این است که چیزی نمی گویم ولی پیش خودم یک پرونده برایش درست می کنم . یا می گوییم خوب است ولی بگذار دهانم بسته باشد یا حالا ... مقدس اردبیلی گفت که او عالم بسیار متقی و والایی است .

نفر دیگری را پرسید و او باز هم تعریف کرد و خلاصه هر کس که آقا از او پرسید او تعریف کرد .

بالاخره آقا پرسید که شیخ احمد اردبیلی چطور مردی است ؟ آدم خوبی نیست ، اصلا به درد نمی خورد . و از خودش بدی گفت .

امام فرمود : چگونه انسان بدی است در حالیکه الان پشت سر امام زمان (عج) روی مرکب نشسته است .

فردی پیش امام سجاد (ع) آمد و گفت که من دعا می کنم که خدا من را امتحان نکند .امام فرمود که این دعا اصلا مستجاب نمی شود . بگو : خدایا من را در امتحانات قبول کن .

اینجا مدرسه است . مگر می شود که در مدرسه امتحان نباشد . مدرسه ای که امتحان نداشته باشد دیگر رتبه ای نیست . کسی از امتحان خسته می شود که از رتبه خسته بشود ولی کسی نیست که از رتبه خسته بشود ، پس نباید کس هم از امتحان خسته بشود . همه رتبه را می خواهند ولی حاضر به امتحان نیستند .  بعضی ها می گویند : بی امتحان مرا به غلامی قبول کن . این امکان ندارد .

می شود که ما مثل شیخ مقدس اردبیلی بشویم ؟ اگر قرار است که جامعه مان دینی بشود باید اول خودمان دینی بشویم .

چرا همه توقع داریم که اول دیگران درست بشوند و بعد ما درست بشویم ؟

زن و شوهر می آیند ، زن می گوید که من همه ی وظایف خودم را انجام   می دهم ولی او وظایفش را انجام نمی دهد و حاضر نیست که یک مقدار خودش را متهم کند . وقتی با آقا صحبت می کنیم می گوید که من همه ی وظایف خودم را انجام داده ام او به   وظیفه اش عمل نمی کند .

اما باقر (ع) به اسحاق فرمود : از خدا بخواه که تو را از حال تقصیر بیرون نکند . یعنی دائما احساس کنی که داری کوتاهی می کنی .

من باید اعلام کنم که در این مدتی که در برنامه بوده ام  احتمالا کوتاهی هایی کرده ام و عذر می خواهم .

 بقول حضرت امام قبل از اینکه بگویید انقلاب برای ما چکار کرده ، بپرسید  که ما برای انقلاب چکار کردیم .

من برای اسلامی شدن جامعه چکار کردم ؟

 در اداره چکار کردیم ؟

من مدیر و معلم خواستیم که فقط مبلغ باشیم ولی نه برای خودمان.

بندگی شیرین است و هزینه ی آن هم گران است ، سعی نکنیم شیرینی بندگی را بدون امتحان بدست بیاوریم  زیرا به ما نمی دهند .

اگر هم چیزی به ما بدهند قلابی است .

اولین قدم این است که باور کنیم خدا دوست دارد که ما هدایت بشویم و باور کنیم که هدایت باید از من شروع بشود .

امام علی (ع) می فرماید : هر کس می خواهد ولی کسی باشد باید اول از خودش شروع کند .اگر روح الله توانست معلم امروز عصر ما باشد ، اول خودش را تربیت کرد




برچسب ها :

قرار نیست که ما مقطعی با خدا رفیق بشویم و قرارداد بنویسیم .قرار نیست که هنگام کنکور یا هنگام بیماری یا تنگدستی به یاد خدا بیفتیم . خدا برای همه ی زندگی ما، قانون و نفشه داده است .اگر ما به آیین نامه ی خدا عمل کنیم آرامش آن نصیب همه ی ما خواهد شد. همه ی زندگی ما کنکور و امتحان است .مگر ازدواج، انتخاب دوست و کار کنکور نیست ؟ مگر کسانی که مبتلا به طلاق شده اند در کنکور زندگی شکست نخورده اند ؟مگر کسانی که دائم شغل شان را عوض می کنند در کنکور کار شکست نخورده اند ؟

اگر ما می خواهیم مسائل زندگی مان را به بندگی تبدیل کنیم سه تا سوال راجع به آنها از منابع دینی بپرسیم : چیستی ، چرایی و چگونگی .ماهیت ،فلسفه و راه کار آنرا بپرسیم .اگر قرار است که کنکور ما بر اساس مسیر دین و بندگی باشد باید ببینیم که کنکور چیست .

کنکور یک امتحان است. آیا مطالبی که من خوانده ام قابلیت این را دارد که من را وارد مرحله ی بعدی که دانشگاه است بکند. آیا شما به جوانان مجرد مطالبی را گفته اید که وارد کنکور متاهلی بشوند ؟ آیا آموزه های ما برای حاجی شدن حجاج کافی بوده است ؟پس چیستی کنکور، امتحان است . حالا چرا باید کنکور باشد؟ زیرا تا کنکور نباشد همه خودشان را قبول می کنند و تا امتحان نباشد فرقی بین قبول و مشروط وجود ندارد. معمولا ما در مسائل خودمان را بر حق می دانیم ولی وقتی محکی به میان می آید متوجه کمبودهای مان می شویم .خدا جهاد را قرار داده است تا مجاهد ازغیر مجاهد تشخیص داده بشود، کنکور ابتلاء گذاشته شده است تا صابر از غیر صابر مشخص بشود. در این کنکور یک عده اهل شکایت می شوند وعده ای صابر و عده ای شاکر می شوند. مثلا نقصی در اموال پیش می آید تا ظرفیت انسان مشخص بشود . حالا چگونه باید این کنکور را بخوانیم؟ یکی از مراحل آن خواندن درست درس ها است مثل مطالعه ی عمومی، خلاصه برداری، تست زنی، مباحثه، مرور خلاصه ها، فرمول بندی خلاصه ها  و مرحله ی عمده ی دیگر نیت خانواده و بچه ها است.بیشتر بچه ها بخاطر پدر ومادرهایشان برای کنکور استرس دارند . پدرو مادرها باید بگویند : خدایا رتبه ی بچه ی ما در محضر تو مهم است ، نیت بچه ی ما مهم است ، روحیه خدمت داشته باشد چه در رشته ی پزشکی یا مهندسی یا انسانی یا هنری.

ما نباید به بچه مان بگوییم که باید در فلان رشته قبول بشوی زیرا این باعث استرس می شود و این دستور دین ما نیست .شاید بچه ی شما ظرفیت آن رشته را ندارد .من دعا می کنم که تمام بچه هایی که نیت خدمت کردن را دارند در کنکور قبول بشوند. ما می خواهیم در کنار درس خواندن نیت های مان را درست کنیم. اعمال ما به نیت ماست. توصیه ی دین این است که ما در سحر درس بخوانیم. ما باید در این زمان خوراک مقوی داشته باشیم و ساعات خواب منظم داشته باشیم ،تلاوت قرآن داشته باشیم ،حتما نمازمان را اول وقت بخوانیم ،هنگام رفتن به امتحان ،چهار قل و آیت الکرسی را بخوانیم ،صدقه بدهیم و بگوییم :خدایا فهم ما را زیاد کن. در آخر ما نتیجه را به خدا واگذار می کنیم که اگر قبول نشدیم حتما حکمتی داشته است. اگر نیت ما درست باشد حتی اگز نتیجه هم به دلخواه نباشد ما ناراحت نیستم .شما در کنکور تلاش تان را بکنید و خدا نتیجه اش را به شما می دهد.

فرمول بعدی این است که از خودمان بپرسیم محدودیت(قانونمندی)عادلانه است یا محرومیت .عقل می گوید که خودت را در خوردن آب محدود بکن تا محروم از سلامتی نشوی ،هر آبی را نخور، آب سالم بخور وهر غذایی را نخور. ما درعرصه ی زندگی مان این محدودیت ها را قبول کرده ایم . مثلا کسانی که مشکل قند یا چربی خون دارند، قبول کرده اند که بعضی از غذاها برایشان خوب نیست زیرا سلامتی شان به خطر می افتد و از  آنها پرهیز می کنند. در سیستم رانندگی همه ی ما محدویت سرعت و خوب رانندگی کردن را قبول کرده ایم تا از سلامتی محروم نشویم، در سیستم دانشگاه هم این محدودیت ها را قبول می کنیم تا از اداره ی تحصیل محروم نشویم، در سیستم سیاسی احزاب هم محدودیت ها را قبول کرده ایم.

عقل ما می گوید که محدودیت های قانون را قبول کن تا از بهره ی آن محروم نشوی .تبدیل زندگی به بندگی یعنی من قانون هایی که خدا برایم گذاشته است را قبول می کنم تا از وعده های خدا محروم نشوم .ما محدودیت هایی که دست ساز بشر است را قبول می کنیم بنابراین باید محدودیتی که دست ساز خدا است را هم قبول کنیم. کنکوری ها محدودیت هایی دارند مثلا نمی توانند با خودکار بنویسند یا با خودشان موبایل ببرند یا باید سرموقع بروند و این محدودیت را سازمان سنجش گذاشته است و هیچ کس نمی پرسد که چرا باید سر ساعت هشت در سالن ها بسته بشود ولی ما می پرسیم که چرا باید نماز صبح را قبل از طلوع سپیده ی فجر بخوانیم .اگر ما خلافی بکنیم عذرخواهی می کنیم و اعتراض نمی کنیم . پس ما به قانون پلیس اعتماد داریم . اگر ما این اعتماد را به خدا داشته باشیم کمتر اعتراض می کنیم و می پذیرم که خطا کرده ایم و عذرخواهی می کنیم .

ما محدودیت های الهی را رعایت نمی کنیم و هوس وعده های الهی را هم داریم ومی خواهیم که تا خدا را خواندیم، خدا ما را اجابت کند.

اربابی به رعیت خودش گفت که امسال گندم نکار و بجای آن جو بکار .بعد از مدتی ارباب دید که رعیت گندم کاشته است و به او اعتراض کرد .رعیت گفت : من گندم کاشته ام و دعا می کنم که جو در بیاید. ارباب تعجب کرد و خندید. رعیت گفت : من می بینم که توحرام می خوری و دروغ می گویی و قانون خدا را راعایت نمی کنی ولی دعا می کنی که به بهشت بروی، اگر با این کارها تو به بهشت بروی ، با دعا، از این گندم ها هم جو بوجود می آید.

اگر شما قانون اسلام را در زندگی پیاده بکنید بنده می شوید.حضرت یوسف برای احترام به پدرش دیر از اسب پیاده شد، خدا نسل او را از پیامبری محروم کرد. پیامبران بعد از یوسف از نسل بنیامین است. خدا با کسی تعارف ندارد .اگر ما محدودیت ها را بپذیریم زندگی مان به بندگی تبدیل می شود.پس ما نباید فقط موقع امتحانات و کنکور نماز بخوانیم و دعا بخوانیم. ما عهد بسته ایم که بنده ی خدا باشیم و خدا هم ما را اجابت کند ولی ما به عهدمان عمل نکردیم و نتیجه اش این است که دعای مان اجابت نمی شود. نتیجه ی دست زدن به سیم لخت برق،برق گرفتگی است .اگر کسی این کار را انجام بدهد نتیجه ی کار خودش است. دکتر پرهیز می دهد یا توصیه می کند ولی بیماری یا سلامتی نمی دهد.

ما باید در افکارمان محدودیت داشته باشیم .فکر ما باید قانونمند باشد .از فکر رها اندیشه های الحادی در می آید، از توی فکر رهای بدون کنترل ،سوء ظن به مردم و خدا از آن درمی آید. ما باید فکرمان را با قانون خدا تنظیم کنیم. دل و اعضای و جوارح ما هم باید کنترل بشود. اگر افکار، احساس و رفتار ما طبق قانون خدا باشد ، ما بنده می شویم. اگر من بزبان بگوییم که ای خدا، من بنده ی فقیر و ذلیل تو هستم ولی افکار و رفتار خودم را کنترل نکنم ، در واقع خودم را مسخره کرده ام. ما گیج شده ایم و در طول سال با دستهای مان گناه می کنیم و می خواهیم در روز عاشورا با همین دستها سینه بزنیم. کسانی که قانون های دیگر را قبول دارند، باید قانون خدا را هم قبول داشته باشند زیرا خدا خالق همه ی عقل هاست، چرا ما ملتزم به این قانون نمی شویم ؟ ما همه دنبال آرامش هستیم ،الابذکر الله تطمئن القلوب .




برچسب ها :

ومن كسي است كه برنامه ي زندگي خود را از قرآن و روايات برگرفته است و به آن عمل مي كند و هميشه در برابر امر الهي تسليم است.
برخي ازويژگي هاي مومن:
- مومن از ديدگاه قرآن:
1. اهميت دادن به نماز است؛
الف.مؤمن اهل اقامه نماز است. «الذين يقيمون الصلوة» »( سوره بقره، آيه،2)
ب. نسبت به نمازهايش مراقبت دارد. «و الذين هم على صلواتهم يحافظون»(سوره مؤمنون، آيه ،9)
2.خشوع وخضوع در برابر پروردگار
« مردم مؤمن كسانى هستند كه چون ياد خدا شود ، از جلال و بزرگى حق دلشان ترسان و لرزان گردد و چون آيات الهى را بشنوند بر ايمانشان افزوده گشته و در هر كارى بر خداى خويش تكيه كنند . نماز را با حضور قلب به پا دارند و از آنچه روزى آنان شده انفاق نمايند . به راستى چنين مردمى اهل ايمانند و مصداق حقيقى مؤمن ، و اينان نزد خداوند از مرتبه ى بلند و آمرزش و رحمت و روزى نيكو برخوردارند .»( انفال :2 ـ 4 )
3. تقوي‌؛ (انفاق‌،29)
4. هجرت‌، جهاد و شهادت‌؛ (آل‌عمران‌،195)
5. توبه و استغفار؛ (تحريم‌،8)
6. انفاق و بخشش‌؛ (بقره‌،271)
7. دادن قرض الحسنه‌؛ (تغابن‌،17)
8. دوري از گناه و آلودگي‌؛ (نسأ،31)
- مومن از ديدگاه روايات:
امام رضا ( عليه السلام ) فرمود: « شِيعَتُنا الْمُسَلِّمُونَ لِأمْرِنا الْآخِذُونَ بِقَولِنا، الْمُخالِفُونَ لِأعْدائِنا فَمَنْ لَمْ يَكنْ كذالِك فَلَيْسَ مِنّا---شيعيان ما كساني هستند كه در برابر «امر» ما تسليم اند به «قول» ما گردن مي نهند و با دشمنان ما مخالف هستند، پس كسي كه اين چنين نباشد، او از ما نيست») وسائل الشيعه، ج 18، ص 83(
سه ويژگي برجسته مومن:
1.«لايكـون المـومـن مـومنـا حتـى تكـون فيه ثلاث خصـال:1ـ سنه من ربه. 2ـ وسنه من نبيه.
3ـ و سنه من وليه. فـاما السنه مـن ربه فكتمان سـره. و امـا السنه من نبيه فمـداراه الناس . و امـا السنه مـن وليه فـاصبـر فـى البـاسـاء و الضـراء---مـومـن , مـومـن واقعى نيست, مگـر آن كه سه خصلت در او بـاشــد:سنتـى از پـروردگـارش و سنتـى از پيـامبـرش و سنتـى از امـامـش. اما سنت پروردگارش , پـوشاندن راز خود است, اما سنت پيغمبرش , مدارا و نرم رفتارى با مردم است, اما سنت امامـش صبر كردن در زمان تنگدستـى و پريشان حالى است.» ( اصـول كـافـى, ج 3,ص 339 و تحف العقـــول, ص 442)
2.حضرت رضا (عليه السلام) فرمود :« خويشتندار باشيد و به پاكدامنى روى آوريد ، از كوشش در راه حق بازنايستيد ، امانت مردم را به مردم بازگردانيد ، راستگو باشيد ، و با همسايگان خوش رفتارى كنيد ، اينها برنامه هايى است كه رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) به خاطر آن مبعوث به رسالت شد .
در قبيله ى خود نماز بخوانيد تا الگوى آنان شويد ، به اقوام رسيدگى كنيد ، از مريض عيادت نماييد ، از تشييع جنازه غفلت نورزيد ، براى ما در ميان مردم آبرو باشيد ، از اين كه با ديدن شما نسبت به ما بدبين شوند بپرهيزيد ، ما را در جامعه با عمل خود محبوب جلوه دهيد و از اين كه با ديدن شما با ما دشمن شوند دورى كنيد ، عشق و علاقه ى جامعه را متوجه ما سازيد و نارواييها را از ما دفع كنيد . آنچه خوبى درباره ى ما بگويند اهل آنيم و هر چه بدى نقل نمايند از آن مبرّا و پاك هستيم . شكر مخصوص خداى جهانيان است »(بحارالانوار : 87 / 348 )
3.امام صادق (ع) به ابن جندب مي فرمايد: «مومنان كساني اند كه خوف الهي در دل دارند»
4.به امام صادق عليه السلام عرض شد، نشانه هاي مومن چيست؟ فرمودند:« چهار چيز است، 1-خواب او مانند خواب غريق 2-غذا خوردنش مانند آدم بيمار 3-گريه او مانند گريه شخص مادر مرده 4-نشستن او مانند نشستن مردم هراسان است كه از جاي خود مي جهند.
5. امام حسن عسكري عليه السلام : پنج چيز از علامت هاي انسان مومن است : 1- پنجاه و يك ركعت نماز در طول شبانه روز (هفده ركعت نماز واجب و سي و چهار ركعت نماز مستحب)2- انگشتر در دست راست كردن 3- بر روي خاك سجده كردن 4- بسم الله الرحمن الرحيم نماز رابلندگفتن 5- زيـــــارت اربـــــعــــــيـــــن ســــيــــد الــشــهـــداء عليه السلام
6.امام باقر (ع):«به خدا سوگند٬ شيعه ما نيست مگر آن كس كه از خداي پروا كند و از وي فرمان برد٬ و اينان شناخته نمي شوند مگر به تواضع٬ خشوع٬ اداي امانت٬ زيادي ياد خدا٬ روزه٬ نماز٬ نيكي به پدر و مادر و رسيدگي به همسايگان مستمند٬ زمين گير٬ و بدهكاران و يتيمان٬ و نيز راستگويي در سخن٬ تلاوت قرآن و باز داشتن زبان از مردم جز نيكي.» ( تحف العقول، ٣٣٨)
7.امام باقر ( عليه السّلام )مي فرمايند:نصيحت و خير خواهي مومن٬ بر مومن واجب است.
(اصول كافي،ج٢،ص٢٢٠)
8.امام باقر (ع) مي فرمايند: «يَجِبُ لِلمُومنِ عَلَي المُومنِ اَن يَستُرَ عليهِ سبعينَ كبيرةً ---بر هر موٴمني واجب است٬ هفتاد گناه كبيره را در برادر مومن خود بپوشاند.»( اصول كافي٬ج٢،ص٢٠٧ ٬حديث٨)
در نتيجه رعايت و به كار گيري توصيه ها ي فردي و اجتماعي، كه در قرآن وروايات معصومين (عليه السلام ) آمده است ؛براي مومن لازم و واجب است. و اجبات فقهي موجود در اين دو منبع به صورت چكيده در رساله ها ي عملي مراجع عظام تقليد آمده است كه هر انسان مومن وظيفه دارد با مراجعه به رساله ي عملي مرجع تقليد خود از واجبات الهي آگاه گشته و به آن عمل كند .




برچسب ها :

مقدمه

بـدون تـردید آسیب پذیرترین و در عین حال پر انرژى ترین و با ارزش ترین قشر از اقـشـار جـامعه ، جوانان هستند. جوانان به مثابه آینده سازان و گردانندگان آینده جامعه ، اصلى ترین سرمایه هر كشور محسوب مى شوند.

فـرایـنـد تـغییر در نگرش و رفتار جوانان در مقایسه با بزرگسالان راحت تر انجام مى پذیرد، چرا كه بعد احساسى نگرش و بینش جوانان نسبت به افراد و پدیده هاى مختلف ، بسیار مهم و در عین حال سریع التغییر است ؛ در حالى كه بزرگسالان پاى بند و مقاومت فـكـرى بـیـشـتـرى نـسـبـت بـه باورها، ارزشها و اعتقادات از خود نشان مى دهند. بنابراین بـسـیـار طـبـیـعـى و مـنـطـقـى بـه نـظـر مـى رسـد كـه مـخـاطـبان اصلى دشمنان فرهنگى ، نسل جوان جامعه باشد.

بـراى مـصـونـیت بخشى جوانان از آسیب هاى فردى و اجتماعى و هدایت و راهنمایى آنان لازم اسـت كـه بـا جـوانـان ارتـبـاط مـؤ ثـر و مـفـیـد بـرقـرار كـنـیـم یـعـنـى در دل جوانان جایى براى خود باز و محبت آنان را جذب كنیم . بدون ارتباطات مؤ ثر اجتماعى جـوانـان نـمـى تـوانـند به رشد و شكوفایى مطلوب شخصیت برسند. اگر فرماندهان ، مـدیـران ، مـربـیـان و مـبـلغـان با راهبردهاى یارى بخش رفتار ارتباطى با جوان آشنایى كافى داشته باشند قطعا مى توانند با ارائه رفتار ارتباطى كار آمد، سازنده و مؤ ثر، مسائل جوانان را به نحو شایسته اى حل نمایند.

1. بررسى مفهومى

روش ((Method)): مـجـمـوعـه شـیـوه هـا و تدابیرى كه براى شناخت حقیقت و بركنارى از لغزش به كار برده مى شود.213

روش شـناسى ((Methodlogy)): مطالعه منتظم و منطقى اصولى است كه تفحص علمى را راهبرى مى كنند.214

جوانان و جوانى : جوانى ، مرحله اى بى بدیل از عمر انسان است كه پس از پایان دوره ى نـوجـوانـى ، یـعنى از 16 سالگى آغاز مى شود و بیش از دوره بزرگسالى در حدود 24 سالگى پایان مى یابد. شرایط و ویژگى هاى خاص دروه جوانى ، آن را از دیگر دوره ها جدا مى سازد.215

چـیستى ارتباط: ارتباط عبارت است از ((فن انتقال اطلاعات ، افكار و رفتارهاى انسانى از یـك شـخـص بـه شـخـص دیـگـر))216 و یـا: ((جـسـت و جـو بـراى دسـت یـافـتـن به كلیه وسایل و امكانات موجود براى ترغیب و اقناع دیگران .))217

كُلودْشنِنْ در كتاب ((نظریه هاى ریاضى ارتباط)) مى نویسد:

ارتـبـاط عـبـارت اسـت از تـمـام روش هـایـى كـه از طـریق آن ممكن است ذهنى بر ذهن دیگرى تـاءثـیـر بـگذارد. این عمل نه تنها با نوشته یا صحبت كردن ، بلكه حتى با موسیقى ، هنرهاى تصویرى ((تئاتر)) و عملا تمام رفتارهاى انسانى عملى است .218

پس ارتباط پدیده اى است كه باعث شكل گیرى نظام نگرشى ، فكرى ، عاطفى و رفتارى مى گردد.

انـواع ارتـبـاط:219 بـه طـور كـلى پـیـام دهـنـدگـان مـى تـوانـنـد بـه چـهـار شكل با مخاطبان خود ارتباط برقرار نمایند.

گـفـتـارى (كـلامـى ): در ایـن نـوع ارتـبـاط اطـلاعـات و افكار از طریق زبان و گفتار به دیگران منتقل مى شود.

شـنـیـدارى : ایـن نـوع ارتـبـاط بـیـشتر از روش گوش دادن به حرف دیگران صورت مى گیرد. از میان چهار راه ارتباطى (خواندن ، نوشتن ، حرف زدن و گوش دادن ) 75 ارتباطات افراد از طریق گفتارى و شنیدارى صورت مى گیرد.

 

نـوشـتـارى : ارتـبـاطـى اسـت كه در آن ، اطلاعات از طریق قلم بر كاغذ نقش مى بندد و از طریق مطالعه ، به خواننده منتقل مى شود.

 

دیدارى : ارتباطى است كه اطلاعات میان افراد از طریق دیدن و خواندن صورت مى گیرد. جامعه شناسان ارتباطى معتقدند كه 25 ارتباطات افراد از طریق نوشتن و خواندن صورت مى گیرد، یعنى 11 از راه نوشتن و 14 از راه خواندن .220

2. فرایند ارتباط با جوان

1 ـ 2. پیام دهنده

پیام دهنده فردى است كه پیام خود را با استفاده از روش ها و ابزارهاى مشروع به مردم مى رسـانـد. هـر فـردى تـوانـایـى و صلاحیت ارتباط با جوانان را ندارد. جز اینكه داراى دو ویژگى مهم باشد كه عبارتند از:

 

الف . اعـتـبـار:

اعـتـبـار بـه ایـن مـعـنـاسـت كـه چـقـدر جـوانـان پـیـام دهـنـده را قبول دارند و حرف او را مى پذیرند. اعتبار و محبوبیت پیام دهنده تحت تاءثیر عواملى است از جمله :

یـك . تـخـصـص : هـر چـقـدر پـیام دهنده ، در پیامى كه مى دهد تخصص علمى داشته باشد، پیامش ‍ براى مخاطبان خود اعتبار بیشترى دارد و زمانى كه پیام گیرندگان به تخصص و تبحر علمى فرد پیام دهنده اعتماد پیدا كردند، سخنان او را مى پذیرند.

دو. مهم بودن : به هر میزان شخصیت پیام دهنده براى پیام گیر مهم باشد، به همان میزان پـیـام دهـنـده را مـى پـذیـرد و وقـتـى او را بـپـذیـرد، حـرفـهـایـش نـیـز قابل قبول تر است . مهم بودن فرد پیام دهنده بستگى به پایگاه اجتماعى ، میزان نفوذ او در بـیـن مـردم و تـجـربـیـاتـش دارد. اصولا رهبران هر گروه در هر جامعه براى اعضاى آن گروه ، در شمار افراد مهم هستند.

 

سـه . بى غرض بودن : پیام دهنده در صورتى در رساندن پیام و القاى آن به مخاطبان خـود مـوفـق اسـت كـه پیام خود را بدون هیچ غرض و نفع شخصى به پیام گیرنده ارائه نـمـایـد و اگـر ایـن اعـتـمـاد بـراى پـیـام گـیـرنـدگـان (جـوانـان ) حـاصـل شـود زمـیـنـه ارتـبـاطـات بـیـشـتـر را بـراى مـربـیـان بـا نسل جوان فراهم مى كند.

چـهـار. قـانـع سـازى به طور غیر مستقیم : اگر تلاش مبلغان و مربیان آموزشى و دینى ، رسـانـدن پـیـام خود به جوانان به طور مستقیم باشد و بخواهند آنان را بدین شیوه تحت قـرار دهـنـد در بـاورانـدن پـیـام خـود به جوان ، چندان موفق نخواهند بود، لكن اگر پیام دهـنـدگـان در تـبـلیـغ و پـیـام خـود به نسل جوان طورى وانمود كنند كه قصد متقاعد كردن مـستقیم جوانان را ندارند و تنها براى آشنا كردن آنها به پیامهاى دین تلاش مى كنند، در ارتباطات خود موفق خواهند بود.221

پـنـج . بـصـیـرت و آگـاهـى : روش بـیـنـى ، دانـایـى ، هـوشـمـنـدى ، عقل ، درایت و معرفت عمیق از مهم ترین اركان شخصیت پیام دهندگان است . مربیان ، معلمان و مـبـلغـانـى كـه ایـن ویـژگـى هـا را نـدارنـد، نـبـایـد گـام در عرصه تبلیغ و ارتباط با نـسل جوان بنهند، زیرا اگر پیام دهنده ناآگاهى ، پیام گیرندگان متعددى را از روى بى بـصـیـرتـى و نـاآگـاهـى راهـنـمـایـى كـنـد، خـسارت جبران ناپذیرى به عمر و زندگى نـسـل جـوان وارد سـاخته است . فرجام اقدام كننده بى بصیرت در روایتى چنین ترسیم مى شود:

اَلْعـامـِلُ عـَلى غـَیـْرِ بـَصـیـرَةٍ كـَالسـّائِرِ عـَلى غَیْرِ الطَّریقِ، لایَزیدُهُ سُرْعَةُ السَّیْرِ اِلّا بُعْدا222

عـمـل كـنـنده بى بصیرت چون رونده خارج از جاده است كه سرعت راهپیمایى ، او را از مقصد دور مى كند.

شـش . خـیـرخـواهـى و خـلوص نیّت : به راستى مبلغان و مربیان ، به عنوان پیام دهندگان باید از اعماق قلب خویش ، خیرخواه نسل جوان بوده و از سر احسان و خلوص نیّت با آنان مـواجه شوند، چون خیرخواهى و خلوص نیت حقیقى پیام دهندگان براى جوانان اثر وضعى مـعجزه آسایى دارد. خیرخواهى و اخلاص مبلغان اكسیر گرانبهایى است كه همه زحمات مبلغ و ارتـبـاط گـر را بـارور مـى سـازد و چنان تاءثیرى در گفتار و كردار او مى گذارد كه نـسـل جـوان را شـیـفـتـه خـود مـى كـنـد و آنـان را بـه پـذیـرش پـیـام انـقـلاب و عمل به آن وا مى دارد. مقام معظم رهبرى در این باره مى فرماید:

اخلاص ، شرط اصلى تبلیغات است ، اگر از بالاترین سطوح تا پایین ترین سطوح ، ذرهّ اى اغـراض ‍ شـخـصـى بـه مـیـان آمـد تـبـلیـغـات خـراب مـى شـود. ركـن اوّل تـبـلیـغـات و سـرآغـاز آن به نام خدا و اتمام آن براى خداست والّا اگر بر خلاف این بـاشد دیگر تبلیغ نیست ... در صورتى مى توانیم كیفیت كار تبلیغاتى را بالا ببریم كه تبلیغ واقعا براى خدا و در راه خدا باشد.223

هـفـت . ایـمان به هدف و محتواى پیام : ایمان و باور قلبى به پیام و اهداف آن ، پشتوانه مـحـكـمى است كه پیام دهنده و مبلغ را در امر رساندن پیام یارى مى رساند. از همین رو پیام دهـنده پیش از اقدام به ارتباط و رساندن پیام باید ایمان و باور خود را نسبت به پیام و اهـداف آن بـسـنـجـد و آنگاه كه مطمئن گردید خود به محتوا و اهداف پیام باور قلبى دارد، بـه ارتـبـاط بـا جـوان و ابـلاغ پـیـام مـبـادرت ورزد. بـدیـهـى اسـت كـه ((سـخـنـى كـز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.))

هـشـت . ایـمـان بـه تـوانـایـى هاى جوان : در كنار ایمان به هدف و پیام ، پیام دهنده باید ایـمـان قاطع و باور حقیقى به توانایى ها و شایستگى هاى جوان هم داشته باشد. باید بـه قـدرت انسانى جوان كه توانایى ها و استعدادها و صلاحیت هاى فراوانى در او پدید مـى آیـد اعـتـراف كرد و به منزلت و شخصیت جوان ایمان و اذعان داشت . تا به جوان حرمت ننهیم و او را به رسمیت نشناسیم ، نمى توانیم با او ارتباط برقرار كنیم .224

ده . شـنـاخـت زمـان و مكان : شناخت زمان و مكان یعنى موقع شناسى ، تشخیص وضع و مقام و محل در هر مكان و هر زمان به مقتضاى آن عمل كردن ، یكى از ویژگى هاى اصلى فرد پیام دهـنـده ، مـوفـق اسـت . شـنـاخـت عـامـل زمـان و مـكـان بـیـان مـطـالب را در پـذیـرش و استقبال فراوان مواجه مى كند. استاد مطهرى در این زمینه مى فرماید:

عـلمـاى امـت اسـلامیه بر حسب وظیفه و مسئولیتى كه دارند، عالم ترین مردم به زمان خویش خـواهند بود، زیرا تشخیص مقتضیات واقعى زمان از مقتضیات انحراف اخلاقى و انحطاطات روحـى انـسـانـهـا، بـدون آشـنـایـى بـا روح زمـان و عـوامـل دسـت انـدركـار سـاخـتـمـان زمـان و جـهـت سـیـر آن عوامل ، امكان پذیر نمى باشد.225

استاد در ادامه مى افزاید:

بـدون شـك مهم ترین مسئله اى كه ادیان به و بالاخص اسلام دراین عصر با آن مواجه است همین مسئله است . نسل جدید جز درباره تحول و دگرگونى و نوطلبى و درك مقتضیات زمان نمى اندیشد. در مواجهه با این نسل ، اولین سخنى كه به گوش مى رسد همین است .226

 

نـه . هـمـاهـنگى كردار و گفتار: پیام دهنده بیش از همه و پیش از آن كه به تبلیغ و دعوت نـسـل جـوان قـیـام كـنـد، بـایـد بـه یـافـتـه هـاى خـویـش عـمـل كـنـد تـا نـسـل جـوان پیش از شنیدن گفتار و پیام او، كردار نیك او را مشاهده كنند. چنین كـارى كـه نتیجه ایمان پیام دهنده به پیام خود است ، از نظر روانى بر تاءثیر پیام مى افـزایـد و نـسل جوان با دیدن هماهنگى گفتار و كردار مبلغ ، بهتر به گفته هاى او ایمان مـى آورد و بـه درسـتـى آن مـطـمـئن مـى شـود. در فـرهـنـگ اسـلامـى پـیـام دهـنـده اى قـابـل تـقـدیـر و تـجلیل است كه پیش از راهنمایى دیگران ، خود راه ایمان ، هدایت و انجام عمل صالح را بپیماید؛ كه گفته اند: ((دو صد گفته چون نیم كردار نیست !))

ده . فروتنى و برخورد نیك : در فرایند پیام رسانى میان پیام دهنده و پیام گیر، ارتباط فـكـرى و عـاطـفـى یـك ضـرورت اسـت كـه بـایـد پـیـام دهـنـده ارتـبـاط خـود را بـا نـسـل جـوان در فـضایى صمیمى برقرار كند.لذا هر ارتباط موفقى میان پیام دهنده و پیام گـیـرنـده مـسـتـلزم فـروتـنـى و بـرخـورد خـوش ‍ پـیـام دهـنـده مـى بـاشـد. رسـول گـرامـى اسـلام مـدارا و خـوش بـرخـوردى بـا مـردم را یـك دسـتـور كلى براى همه پیامبران دانسته مى فرماید:

اِنّا اُمِرْنا مَعاشِرَ اَلْانبِیاء بِمُداراةِ الناس 227

ما گروه پیامبران دستور یافته ایم كه با مردم مدارا كنیم .

استاد مطهرى در این باره مى فرماید:

كـسـى كـه مـى خـواهـد پـیـامـى را بـه مـردم بـرسـانـد، بـایـد در مـقـابـل مـردم ، در نـهایت درجه فروتن باشد، یعنى پرمدعایى نكند، اظهار انانیّت و منیّت نكند و مردم را تحقیر نكند.228

فروتنى و برخورد نیك پیام دهنده با نسل جوان اثر مستقیم در عملكرد تبلیغاتى او دارد و ضـمـن خـوشبین كردن مخاطبان نسبت به پیام دهنده ، زمینه باور بیشتر پیام را براى جوان فراهم سازد. در منابع دینى براى تواضع پیام دهنده (مبلغ ) فواید و نتایجى بیان شده است از جمله محبت و دوستى ، رفعت و سربلندى ، گسترش خوبى ها...229

ب . جذابیت جسمانى و ظاهرى :

آراسـتـگـى و زیـبـایـى را خـداونـد دوسـت دارد، زیـرا خـداوند خود زیباست و دین اسلام بر زیـبـایـى و پـاكـیـزگـى بـنا نهاده شده است . مردم نیز به صورت فطرى به پاكى و نـیـكـویـى و زیـبایى ظاهرى نیز گرایش دارند. پیامبر اسلام ، این برترین و بالاترین پـیـام رسـان عـالم هـسـتـى هـمـواره آراسـته و پاكیزه و معطر بود و همین صفات ، بر پیام رسانى ایشان تاءثیر فوق العاده داشت . از همین رو اولین گام براى موفقیت پیام دهنده ، آراستگى ، پیراستگى و جذابیت ظاهر است .

بـنـابـراین فرمانده ، مدیر، مبلغ ، مربى و هر كس كه مى خواهد با جوان ارتباط برقرار نـمـایـد بـایـسـتـى در اولیـن بـرخـورد خـود، با دلپذیرى نوع و رنگ پوشاك حتى نوع اصـلاح سـر و صـورت و طـرز حـركـاتـش ، رخـنـه در دل جـوان نـوگـراى صـاحـب ذوق و داراى روح لطـیـف بـیـفـكـنـد و بـتـوانـد در هـمـان مواجهه اول جـوان را بـه خـود جلب و جذب كند. اگر پیام دهنده رعایت جاذبه هاى صورى را بكند، ناخودآگاه نسل جوان میل به برقرارى ارتباط با او را در خود احساس خواهد كرد. لذا پیام دهـنـدگـان بـراى آراسـتـگـى و جـذابـیـت ظـاهـرى بـایـد بـه پـاكـیـزگى بدن ، لباس ، مـحـل كـار و زنـدگـى ، رعـایت بهداشت دهان و دندان ، پیراستن و شانه كردن موهاى سر و صـورت ، پـوشـیـدن لبـاسـهـاى مـتناسب با شاءن و شخصیت خویش و به كاربردن عطر توجه خاصى نماید.230

2 ـ 2. پیام

پـیـام دومـیـن مـرحـله ارتـبـاطى است كه باید از محتوا، جذابیت ، كارآیى و درك فرهنگ زمان برخوردار باشد. یك پیام بایسته و شایسته داراى ویژگى هاى زیر است :

یـك . كـارآیـى : گـسـتـره نـفـوذ مـعـنـوى پـیـام صـرف نـظـر از حـق بـودن ، جـامـع و كـامـل بـودن و عـقـلانى بودن مى تواند محك ارزشمندى در فرایند ارتباطى محسوب شود. بـه ایـن معنا كه هر چه پیام از محتواى بهترى برخوردار باشد، كاربرد و نفوذ بیشترى خـواهـد داشـت . كـارآیـى سـریـع و عـمـیـق و گـسـتـرده هـر پیامى در دو بعد افقى و عمودى قابل بررسى و مطالعه است .

مـنـظـور از كـاربـرد و كـارآیـى افـقـى پیام ، گستره نفوذ پیام در زمان و مكان است كه در سطوح مختلف جوامع و اقشار گوناگون مردم ، جریان مى یابد.

كـاربـردى و كـارآیـى عـمـومـى بـیـانـگـر مـیـزان نـفـود آن پـیـام در اعـمـاق فـكـر و دل انسانها و تاءثیر آن در اندیشه و عمل جوامع است كه بدون شك ، پیام الهى در این بعد نـیـز مـقـام برتر را به خود اختصاص ‍ داده و عمیق ترین اثر را در جامعه بشرى بر جاى گذاشته است .231

دو. محرك عواطف بودن : پیام مبلغان در عین عقلانى و كارآیى و با نفوذ بودن ، باید محرّك عـواطـف و احـسـاسـات نـسـل جـوان بـاشـد. لذا ارتـبـاط مـؤ ثـر بـرقـرار كـردن بـا نسل جوان بدون شناخت كانون عواطف و احساسات او میسر نیست . بنابراین مربیان آموزشى در فـرایـند ارتباطى با جوان باید پیام خود را به صورت ساده و آسان و عاطفى مطرح نماید تا فرصت ارتباط نزدیك و صمیمى بیشتر ایجاد شود.

سـه . تـنـاسـب بـا نـیاز مخاطبان (نیاز سنجى ): پیام باید متناسب با قدرت فراگیرى ، طـرز تـفـكر، شایستگى ، فرهنگ و پرسشهاى اصلى مخاطبان تنظیم شود. نیاز سنجى در پـیـام بـه قـدرى مهم مى باشد كه تمام پیامبران الهى در راه تبلیغ دین ماءموریت یافته اند كه به این امر مهم توجه نشان دهند. پیامبراكرم (ص ) مى فرماید:

 

اِنّا مَعاشرُ الْانبیاءُ اُمِرْنا اَنْ نُكَلّمَ النّاسَ على قَدر عُقُولِهِم .232

ما پیامبران ماءموریم كه در سطح درك مردم سخن بگوییم .

استاد مطهرى مى فرماید:

بـراى ایـن كه محتواى یك پیام غنى باشد، باید با احساسات بشر انطباق داشته باشد. توافق با احساسات و تا حدى اشباع احساسات عالى بشر و هماهنگى با نیازهاى زندگى و نـیازهاى عملى و عینى بشر از دیگر شرایط غنى بودن محتواى یك پیام است . اگر پیام با نیازهاى طبیعى بشر ضدیت داشته باشد نمى تواند موفق باشد.233

تـوجـه بـه نـكـاتى چون ، سن ، جنس ، سطح ، تحصیلات ، ویژگى هاى روحى و روانى مخاطبان و توجه به زمان و مكان ارائه پیام مى تواند پیام دهندگان را در شناسایى نیاز مخاطبان كمك شایانى نماید.

چـهـار. روشـن و گـویا بودن : ویژگى دیگر پیام ، روشن و گویا بودن است . امروز از نـخـسـتـیـن واجـبـات بـراى مـربـیـان و مـبـلغـان بـراى ارتـبـاط مـؤ ثـر بـا نـسـل جـوان بـه كارگیرى ادبیات دلنشین و فراخور طبع و سطح جوان ، و به عبارتى ، اسـتـفـاده از ادبـیـات صـحـیـح و روشـن بـه جاى ادبیات مخلق و واژه هاى پیچیده است . همه پـیـامـبـران الهـى نـیـز مـاءمـور بـودنـد كـه پیام خود را صریح و روشن به گوش ‍ مردم برسانند. از على (ع ) نقل شده كه مى فرماید:

اگـر پـیـامـى مـزین به اسلوب و بینش خاصى شود به گونه اى كه همگان آن رابفهمند جزء برترین پیام ها و گفتار خواهد بود.234

اسـتـاد مـطـهـرى در شـمـار مـوفـق تـرین متفكرانى است كه ساده گویى و ساده نویسى از مشخصات بارز او بود و تاءثیرى كه در نسل جوان گذاشت ناشى از ارائه تفكر مكتبى و اسـلامـى بـه صـورت مـجـمـوعـه مـنـسـجـم ، واحـد، غـنـى ، روشـن و در عـیـن حال ، ساده و گویا بود. استاد مطهرى معتقد است :

آن دعوت كننده اى در دعوت خودش به نتیجه مى رسد كه بلاغش مبین باشد و بیانش در عین اینكه در اوج حقایق است ، ساده و روشن باشد.235

پـنـج . كـاربـردى بـودن : اگـر پـیـامـى بـا عـبـارت سـاده ، كـوتـاه ، پـربـار و در عین حـال عـلمـى در قـالب ادبـیـات روز جـهـت گـره گـشـایـى بـه پـیـام گـیـرنـده مـنتقل شود، آن پیام كاربردى خواهد بود. در مسائل آموزشى و تربیتى براى تقریب ذهن و زدودن آثـار خـسـتـگـى مـخاطبان ، یكى از ابزارهاى كارآمد، استفاده از كلمات روان و ساده ، تمثیل است .

پـیـام ـ بـه ویژه پیامها با بارى علمى ـ اگر به جا و مناسب و به طور روشن ، كوتاه و همراه باتمثیل و تشبیه بیان شود عمق مطلب را مجسم كرده ، تاریكى هاى آن را مى زداید و افق نگرش پیام گیرندگان را بازتر مى سازد.236

شـش . هـمـاهـنـگـى بـا فـطرت : پیامى كه هماهنگ با فطرت بشر باشد پیامى جاودانه و فـراگـیـر خـواهـد بـود و اسـلام در وضـع قـوانـیـن و مـقـررات خود رسما احترام فطرت و وابستگى خود را به قوانین فطرى اعلام نموده است .

استاد مطهرى بر این باور بودند كه :

اگـر جـمال حقایق و معارف دین بر جان پاك و خرد سالم بشر عرضه شود و احساس نیاز انـسـانـهـا بـه دیـن زنـده شود، خود، به دین روى خواهند آورد... و وظیفه ما این است كه این احساس احتیاج به دین (فطرت ) را در بشر بیدار كنیم و این امر مورد نیاز را به این بشر محتاج عرضه بداریم .237

بـزرگـتـریـن پـشـتـوانـه پـایـدار در مـبـارزه حـق عـلیـه بـاطـل تـكـیه گاه فطرت است . رمز موفقیت امام حسین (ع ) به عنوان یك پیام دهنده دین این بـود كـه مردم را به توحید و عدالت دعوت كرد و چون این دعوت با فطرت آنها هماهنگى داشت ، توانست انسانهاى هدایت پذیرى چون حرّبن یزید ریاحى را جذب كند.238

3 ـ 2. كانال ها و ابزارهاى ارتباطى

ابزار ارتباطى یكى دیگر از اركان پیام گزارى است كه امر ارتباط بدون آن سامان نمى یابد و توجه بدان یكى از رمزهاى موفقیت مدیران ، مربیان و مبلغان دینى است . امروزه از جمله ضرورى ترین وظایف مدیران تبلیغاتى و ارتباطى ، شناخت انواع ابزارهاى تبلیغى كـاربـرى آنـهـا شـنـاخـت و نـحوه تاءثیر گذارى این ابزارها بر مخاطبان است . پیشرفت صـنعتى ، تخصصى شدن و تكامل روز افزون زندگى بشر و برخورد افكار و عقاید در جـوامـع مـخـتـلف ، بـه كـارگـیـرى ابـزارهـاى ارتـبـاطـى ، تـنـوع سـاخـتـارى و تـحـول روزمـرّه ابـزارهـا، هـمـگـى بیانگر این مطلب بسیار حیاتى است كه پیام دهندگان بـایـسـتى هر چه بیشتر خود را به اطلاعات جدید در مورد ابزارهاى ارتباطى مجهز كنند و تـوانمندى خود را در به كارگیرى و استفاده مطلوب از آنها افزایش دهند. استاد مطهرى در زمینه به كارگیرى ابزار تبلیغاتى مناسب مى فرماید:

 

دومـیـن شـرط بـراى كـسى كه حامل یك پیام است این است كه ... باید بداند چه ابزارى را مورد استفاده قرار بدهد و چه ابزارى را مورد استفاده قرار ندهد.239

امروزه ضرورت هدایت جامعه بویژه نسل جوان از اهم وظایف عالمان دینى است . اسلام براى رهـبـرى و هـدایـت نـسـل جـوان وسـیله و روش ثابتى معین نكرده است ، بلكه یافتن روشهاى رهـبـرى نـسـل جـوان مـى تـوانـد بـا توجه به عامل زمان و مكان ، فرهنگ ، شرایط و افراد دگـرگـون شـود. از سـوى دیـگـر نـیـك اسـت بـدانـیـم كـه وسـیـله هـدایـت ایـن نـسل با نسلهاى گذشته بسى متفاوت است . هر زمانى وسیله ارتباطى خاص آن زمان را مى طـلبـد. به طور حتم ، به كاربردن ابزار ارتباطى جدید، هم بر سرعت پیام رسانى مى افزاید و هم به دلیل آشنایى نسل جوان با آن ، بر تاءثیر محتواى پیام مى افزاید.

مـتـاءسـفـانـه باید اذعان كرد كه امروزه دشمن در بهره گیرى از ابزارهاى جدید و بسیار پیشرفته ارتباطى ، از مسلمانان جلوتر است .

الف . انواع ابزارهاى ارتباطى :

یـك . ابـزارهـاى ارتباطى سنتى : ابزارهاى ارتباطى كه بشر از گذشته هاى بسیار دور براى ارتباط با همنوعان خود به كار گرفته است عبارتند از: بلند كردن صدا، استفاده از جارچى ، طبل ، آتش ، دود.

دو. ابزارهاى ارتباطى پیشرفته : مهم ترین ابزارهاى ارتباطى پیشرفته و امروزى به قرار زیر است :

اول . ابزارهاى گفتارى : ارتباط از طریق گفتار، مى تواند با صحبت رودرو، سخنرانى ، كنفرانس ‍ و مانند آن باشد اما در همه این موارد، گفتار باید ساده ، صمیمى و رسا باشد.

تـلاش بـراى قـانـع كـردن جـوانـان و القـاى فـكـر و اندیشه خود به آنان نیازمند بیان فـصـیـح و بـلیـغ اسـت .در طول تاریخ ، متفكران ، سیاستمداران ، شعرا و... با فن سخن روان ، قـابـل فـهـم و رسـاى خـود قادر بوده اند ضمن جلب توجه و برانگیختن احساسات مردم ، عالى ترین پیام هاى آسمانى را به آنان برسانند.

حضرت على (ع ) به ویژگى هاى كلام نیكو اشاره كرده و مى فرماید:

اَحْسَنُ الْكَلامِ ما لا تَمُجُّهُ الْاذانُ وَ لا یَتْعَبُ فَهْمَهُ الاَفهام 240

بهترین سخن آن است كه بر گوشها ناهنجار نیاید و اذهان از درك آن خسته نشوند.

 

و یـكـى از دلایـل مـوفـقـیـت حـضـرت على (ع )، فصاحت ایشان بود كه مقدارى از آن در نهج البلاغه منعكس شده است .241

در این زمینه كلام افلاطون درباره سخن سقراط شنیدنى است :

هـنـگـامـى كـه سخنان او را مى شنوم قلبم به شدت به تپش مى افتد و اشك از دیدگانم جارى مى شود و مى بینم كه گروه كثیرى از مردمان نیز همان تاءثیرات را در خود حس مى كنند.242

بنابراین فرماندهان ، مدیران ، مربیان و مبلغان دینى باید با استفاده از سخن گفتن زیبا و بـه كـارگـیـرى بـه مـوقـع كـلام و مـفـاهـیـم مـنـاسـب بـا نـسـل جـوان روبـرو شوند و ضمن مجهز بودن به زبان زمان و لهجه عصر، پیام جوان را بشنوند و متناسب با نیازهایشان سخن بگویند.

در تعریف بلاغت نیز گفته اند:

بلاغت ، سخن فصیحى است كه به مقتضاى حال مخاطب گفته شود.243

كـلام بـلیـغ را گـویـنـده اى القـا مـى كـند كه شرایط زمانى ، مكانى ، روحى فرهنگى ، جـسـمانى و... مخاطبان را درك كرده و از گذشته و آینده زندگى آنان آگاه باشد. آن گاه بـا زیـبـاتـریـن و پـرمـغـزتـریـن كلمات پیام خویش را به آنان ابلاغ نماید. به عبارت دیگر، سخن مبلغان و مربیان آموزشى و تربیتى باید ضمن استوارى ، روانى و زیبایى ، درجاى خود و متناسب با موقعیت و حال و هواى مجلس و مخاطبان بیان شود.

پیغمبر اسلام (ص ) و امام على (ع ) این گونه بوده اند كه در سخنان گوهربارشان همه كـسـانـى كـه در مجلس نشسته بودند، به اندازه ظرفیت خودشان از این سخنان استفاده مى كردند.244

استاد مطهرى از جمله اندیشمندان اسلامى موفقى بود كه از شرایط لازم براى آشنا ساختن نـسـل جـوان امـروز بـا اسـلام بـرخـوردار بـود، چـون زبـان نـسـل جـوان را خـوب مـى دانـسـت و مـى فـهـمـیـد و پـیـام ایـن نـسـل را مـى شـنـیـد و مـتـناسب با نیازهایشان كتاب مى نوشت و در عین ساده گویى و ساده نـویـسـى مـعـتـقـد بـه ((زبـان زمـان )) و ((لهـجـه عـصر)) بود. و براى ایجاد ارتباط با نسل جوان فراگرفتن منطق و زبان او را ضرورى مى دانست زیرا:

 

اگـر عـالم دیـنـى زبـان و مـنـطـق نـسـل جـوان خـود را نـدانـد اولا نـمـى تواند آنچه را كه نـسـل جـوان مـى گـویـد و مـى خواهد بفهمد و به سئوال و نیاز او پاسخ گوید ثانیا به خاطر همین ندانستن و نفهمیدن ممكن است كه با او به مخاصمه برخیزد و او را تكفیر و طرد كند و در نتیجه نمى تواند او را رهبرى و هدایت نماید.245

مـطـالعـه كـتـب ادبى قدیم و جدید، شنیدن سخنان سخنوران نامدار و حفظ آیات ، روایات ، سـخـنـان نـغـز و اشـعـار و استفاده به جا از آنها، بر بلاغت و فصاحت مبلغ و پیام دهنده مى افزاید.

دوم . ابـزارهـاى نـوشـتـارى : امـروزه بـیـشـتـر پـیـام هـا از طـریـق نـوشـتـه بـه دیـگـران مـنـتـقـل مـى شود. خواننده پیام مى تواند نوشته را همراه خود داشته باشد و در زمان مناسب بـارهـا آن را مـرور كـنـد. ایـن نـوشـتـه هـا مى تواند در قالب كتاب ، مقاله و نشریه و با وبلاگ ها در دسترس پیام گیران قرار گیرند.

1. كـتـاب : كتاب خوب هنوز هم ارزشمندترین و مهم ترین عنصر در عرصه علم و فرهنگ و از بـهـتـریـن ابـزارهـا بـراى پـیـام رسانى است . كتاب نقش برجسته ممتازى در پیدایش ، تـكـمـیـل ، تـصحیح و هدایت آگاهى هاى جوانان دارد؛ امروزه بیان و شرح عقاید و باورهاى دیـنـى ، مـوضـوعـات اخلاقى ، مفاهیم علمى و هر آنچه یك پیام رسان و پیام دهنده مسلمان در صـدد رسـانـدن آن بـه مـخـاطـب جـوان اسـت ، مـى تـوانـد از طـریـق كـتـاب ، منتقل شود.

 

2. مـطـبـوعـات : بـه وسـیـله مـطـبـوعـات مـى تـوان مـسـائل اسـلامـى را بـه نـسـل جـوان آمـوخـت و مـطـابـق با نیازها و مناسبت ها، به تدریج آنان را با فرهنگ اسلام و انـقلاب آشنا نمود. ارتباط با نسل جوان به وسیله مطبوعات نسبت به ابزارهاى نوشتارى دیـگـر بـرتـر و آسـان تـر اسـت زیرا مطبوعات نسبت به كتاب ها، ظرفیت تنوع پذیرى بـیـشـتـرى دارند و ارزان تر، سریع تر و آسان تر در دسترس علاقه مندان و عموم مردم قـرار مـى گـیـرنـد. مـهـم آن اسـت ، این كه مطالب ارائه شده در مطبوعات باید به زبان مـطـبـوعـات و گـونـه اى بـاشـد كـه جـوان آن را درك كـند و ضمن بهره مندى از آن هدایت و راهـنـمـایـى شـود. بـنـابـرایـن مـبـلغـان و مـربـیـان آمـوزشـى كـه بـه نـحـوى بـا نسل جوان سر و كار دارند مى توانند با ارائه مطالب منطقى و زیبا و نوآورى و ظرافت در ارائه پیام ، ارتباط خود را با جوان مستحكم تر و تنگ تر نمایند.

 

3. وبـلاگ : شـایـد بـهـتـر بـاشد این بحث در بخش معرّفى اینترنت مطرح گردد، امّا به اختصار آن كه :

وبـلاگ ، مـحـیطى است كه به پیام رسان امكان انتشار ایده ها و پیام هاى خود را همانند یك روزنـامـه نـگـار مـى دهـد. عـامـل مـحـبـوبیّت و رشد سریع پدیده وبلاگ در میان كاربران ایـنـتـرنـت ، راحتى استفاده از این ابزار است . امروزه جوانان بسیارى از طریق اینترنت ، در اتـاق هـاى مـنـزل خـود بـه وبـلاگ هـایـى كـه آن سـوى دنـیـا نـوشته مى شود به راحتى دسترسى دارند و به همین دلیل مى توان آن را در زمره مهم ترین ابزارهاى پیام رسانى ، از نوع نوشتارى (در محیط دیجیتالى ) به شمار آورد.

سوم . ابزارهاى دیدارى و شنیدارى : از ابزارهاى مهم دیدارى و شنیدارى كه قدرت بسیار زیادى در جذب مخاطبان خود دارند، موارد زیر را مى توان نام برد:

1. تصاویر: در میان تصویرها نقش فیلم از همه برجسته تر است زیرا دیدراى ـ شنیدارى اسـت و بـا جـذابـیت خود بیشترین تاءثیر را در بینندگان مى گذارد. استفاده هنرمندانه از این ابزار ارتباطى ، مى تواند پیام هاى دینى را از طریق تصویر و صدا، در ذهن جوانان جاى دهد و آن را ماندگار سازد.

2. رایـانه : رایانه ها در عصر حاضر كه عصر انفجار اطلاعات است مى توانند نقش مهمى در تـبـلیـغ و تـبـیـیـن مـعـارف بـشـرى ایـفـا كـنـنـد. امـروزه بـه دلیل حجم گسترده اطلاعات ، كمبود فرصت ها و تهاجم فرهنگى استعمارگران باید پیام دهـنـدگـان دینى و مراكز فرهنگى ، خود را به سلاح پیشرفته رایانه مجهز كنند و از آن در راستاى نیاز جوانان بهره گیرند.

3. ایـنـتـرنـت : ایـنـترنت شبكه اطلاع رسانى گسترده اى است كه براى ایجاد ارتباط میان شـبـكـه هـاى دولتـى و خـصوصى در سطح جهان تاءسیس شده است .246 امروزه بر اثر گـسـتـرش عـلم و فـنـّاورى ، جـهـان به دهكده اى تبدیل شده كه هر نقطه اى از آن از نقطه دیـگـر اثـر مـى پـذیـرد و بـا تـوجـه بـه ایـن ویـژگـى اسـت كـه صاحبان آراء و عقاید گوناگون با توسل به ابزارهاى ارتباطى پیشرفته از جمله اینترنت در صددند افكار جـهـانیان خصوصا نسل جوان را تسخیر كرده و به منافع خود دست یابند در چنین وضعیتى ضـرورت دارد كـه متولیان علم و فرهنگ اسلام و انقلاب نیز با استفاده از این ابزار پیام انقلاب و اسلام را به گوش جهانیان برسانند. از سوى دیگر تهاجم فرهنگى دشمن به نـسل جوان نیز ایجاب مى كند كه پیام دهندگان از شگردها و شبهه هاى القا شده در سطح جهان آگاه باشند و در صدد مقابله و پاسخ گویى به آنها بر آیند.247

 

4. مـاهـواره : رشـد و تـوسـعـه تـكـنـولوژى بـویـژه مـاهواره تحولى عمیق و گسترده ، در ارتباطات جهانى بوجود آورده است . امروزه ماهواره هاى پیشرفته چون ((لاكروس )) و ((ك . اچ . 11)) كه یكى از ماهواره هاى فعال در جنگ خلیج فارس بود به ابر قدرت ها امكان مـى دهـد كـه با كسب اطلاعات دقیق و به موقع در مورد دشمن ، به موازات جنگ نظامى ، به یـك جـنـگ روانـى دسـت بـزنـند. به كارگیرى و استفاده صحیح و به موقع از این رسانه تاءثیر معجزه آسایى بر شنوندگان باقى مى گذارد و متولیان فرهنگى نظام اسلامى بـایـد خود را به سیستم ماهواره مجهز كرده ، صداى اسلام و انقلاب را به گوش ‍ جوانان جهان برسانند.248

البـتـه در كـنـار ایـن وسـایـل ارتـبـاطـى دیـدارى و شـنـیـدارى ، ابـزارهایى چون رادیو و تـلویـزیـون ، سـیـنـمـا و ویـدئو مـى بـاشـد كـه بـه دلیل آشنایى مخاطبان با آنها و نیز اطاله كلام از تبیین آنها صرف نظر مى كنیم .

4 ـ 2. پیام گیرندگان (مخاطبان )

یـكـى از اركـان مهم و ارتباطى ، پیام گیرنده مى باشد كه با نبود او پیام رسانى معنى پیدا نمى كند. به عبارت دیگر فرایند ارتباطى ، چرخه اى عملیاتى و فرایندى است كه از پـیـام دهـندگان آغاز و به مخاطبان ختم مى گردد و پس از ارتباط با مخاطب از طریق یك بـازخـورد مـجـددا بـه پـیـام دهـنـده بـاز مـى گـردد. ارتـبـاط مـیـان پـیـام دهـندگان و پیام گـیـرنـدگـان همواره از راه فكر و اندیشه برقرار مى شود كه عالى ترین نوع ارتباط انسانى بوده ، شناخت نسبى طرفین از یكدیگر، لازمه چنین ارتباطى است .

مخاطب شناسى داراى چنان اهمیتى است كه فرایند ارتباطى بدون آن نه تنها توجیه پذیر نـیـسـت بـلكـه سـبـب نـاكـامـى از مـوفـقـیـت قـطـعـى در ارتـبـاط بـا نسل جوان خواهد شد.

در بـرقـرارى یـك ارتـبـاط صـحـیـح و مـؤ ثـر بـا جـوانـان و انتقال پیام به آنها توجه به عوامل زیر اجتناب ناپذیر و بسیار حیاتى است :

یـك . ویـژگـى هـا و نـیـازهاى مخاطبان : توجه به ویژگى ها و نیازهاى همه مخاطبان به طـور اعـم و نـیازهاى اساسى جوانان به طور اخص از اهم موضوعات روان شناسىِ ارتباط بـا جـوانان است . در برقرارى یك ارتباط قوى ، پایدار و سازنده ، شناخت ویژگى هاى زیـسـتـى ، ذهـنـى ، عـاطـفـى و اجـتماعى ، تمایلات ، انگیزها بازخوردها، نگرشها، سلسله نـیـازهـاى روانـى جـوانـان و نظام ارزشى حاكم بر اندیشه و افكار آنها اولین و اساسى ترین گام در جهت برقرارى ارتباط با نسل جوان است .249

 

بنابراین مبلغان و مربیان باید با جدا كردن و متمایز ساختن مخاطبان ، با آنان با زبان خودشان سخن بگویند و پیام مورد نیاز گروه را به آنان برسانند.

دو. آشـنـایـى بـا سـطـح آگـاهـى جـوان : پـیـام دهـنـدگـان قـبـل از هـر چـیـز بـایـد سـطـح علم و آگاهى جوانان را مورد توجه قرار دهند. اصولا اگر ارسـال پـیـام بر اساس معرفت و آگاهى جوانان صورت نگیرد تلاش پیام دهندگان بى ثمر خواهد ماند.

سـه . تـوجـه به باورهاى جوان : دقت و توجه اساسى به باورهاى دینى مخطبان همواره بـایـد مـورد عـنـایـت پـیـام دهـنـدگـان قـرار گـیـرد، زیـرا این باور مذهبى جوانان است كه شكل و كیفیت پیام مبلغان را مشخص مى سازد. در یك نگرش كلى مى توان مخاطبان خود را بر حسب باورها به سه گروه تقسیم نمود:

گـروه اول كسانى اند كه ضمن پاى بندى به مبانى دینى ، خود از اطلاعات دینى كافى بـرخـوردارنـد و زمـیـنـه مـنـاسـبـى بـراى پـذیـرش پـیـام دارنـد. گـروه دوم كـه شـامـل بـیـشتر مخاطبان مى شود تا حد قابل قبولى به مبانى دینى پاى بند بوده ، ولى ایـمـان و عـمـل آنان عمق كافى ندارد و همواره نیازمند به راهنما هستند. و گروه سوم حاضر به شنیدن پیام نیستند.250

بـنابراین گاه جوان براى پذیرش پیام تنها به یك جرقه نیاز دارد گاه به یك موج و تـلاطـم شـدیـد. گـاه نـیـز اصـلا آمـادگـى نـدارد و بـراى برقرارى ارتباط با او باید اول سنگلاخ ‌ها را هموار كرد.

چـهـار. شـرایـط و مـوقعیت برقرارى ارتباط با جوان : انتخاب شرایط و موقعیت و فضاى مـنـاسـب و مـطـلوب بـراى برقرارى ارتباط آرام سالم و سازنده با جوان بسیار مهم است . بـرقـرارى یـك ارتباط مؤ ثر و پویا و كارآمد با جوانان مستلزم آن است كه آنان از آرامش خـاطـر و آسـودگـى خـیال برخوردار باشند. بدیهى است كه بهترین و مناسب ترین زمان بـراى بـرقـرارى یـك ارتـبـاط مـتـقابل و خوشایند با جوانان در جهت دستیابى به اهداف اخـلاقـى و تربیتى ، اصلاح رفتار و ایجاد انگیزه تلاش و تفكر متعالى و خلّاق ، اوقات فـراغـت اسـت . در ایـن زمـان جـوانـان بـه دور از فـشـارهـاى ذهـنـى و خـسـتـگـى جسمى ، با مـیـل و رغـبـت ، آگـاهـانـه و آزادانـه آمـادگـى روانى و اجتماعى لازم را براى برقرارى یك ارتباط سالم و گفت و شنودى صمیمانه با مربیان ، فرماندهان ، مدیران و مبلّغان دارد. در شـرایـطـى كـه هـیـجـان ، اضـطراب ، نگرانى و ترس بر وجود جوان ما حكم است و یا در مـوقـعـیـتى كه گرسنگى ، تشنگى ، بى خوابى و خستگى جسمانى و روحى بر او غالب اسـت ، پـیـام دهـنـدگـان نمى توانند یك ارتباط مؤ ثر و سودمند برقرار كنند. بنابراین مـوقـعـیـت شـنـاسـى جـوانـان تـوسـط پـیـام دهـنـدگـان در بـرقـرارى ارتـبـاط و انتقال پیام به جوانان بسیار حائز اهمیّت است .251

پـنج . جایگاه اجتماعى جوان : پایگاه و جایگاه اجتماعى جوانان برگرفته از موقعیت كلى آنـان در جـامعه مى باشد. جایگاه و پایگاه اجتماعى نشان دهنده اعتبار، ارزش و موقعیت فرد مـى بـاشـد و سـبـب مى شود كه افراد در رده هاى گوناگون قرار گیرند. پیام دهندگان بـایـد بـدانـند كه جوانان داراى جایگاهها و پایگاههاى متفاوت هستند و بر این اساس پیام آنها به مخاطب نشان باید با ابزارها، شیوه ها و روشهاى متفاوت انجام گیرد.

شـش . روش بـرقـرارى ارتـبـاط و انـتـقـال پیام به جوان : اتخاذ روش مناسب و مؤ ثر در بـرقـرارى ارتـبـاط بـا جـوان از مـهـم تـریـن عـوامل برقرارى و استمرار یك ارتباط مفید، سـازنـده و كـارآمـد بـا نـسـل جـوان اسـت . هـر قـدر روش ارتـباطى ما از گیرایى و جذابیت بـیـشـتـرى بـرخـوردار بـاشـد، زودتـر و سـهـل تـر مـى تـوانیم به اهداف ارتباطى خود نـائل آیـیـم . بـه عـبـارت دیـگـر مـؤ ثـرتـریـن روش ارتـبـاطـى و انـتـقـال پـیام به جوان روشى است كه در آن به طور غیر مستقیم حوزه شناختى و احساسى جوان به صورت جدى متاءثر شود و باور و بینش تازه اى در او بارور گردد كه نتیجه آن بالطبع تبلور رفتار مطلوب خواهد بود.252

تـوجـه بـه نـقاط قوت ، نیازهاى عاطفى و انگیزه هاى روانى ، ایجاد شرایط مناسب براى مـخـاطـب ، كـسـب اطـلاعـات و مـعلومات پیرامون موضوع مورد علاقه جوان تعریف و تمجید و تـكـریـم ابـعـاد مـثـبـت شـخـصـیـت جوان 253، هم اندیشى با جوان ، رعایت ادب و نزاكت در ارتـبـاط254 و... مـؤ ثـرتـریـن روش براى آغاز برقرارى یك ارتباط سازنده ، پویا و موفق است .




برچسب ها :

خوب است بدانید كه جذب دیگران به نماز ارتباط نزدیكی به نوع شخصیت افراد دارد ؛ چراكه براساس روان شناسی تربیتی شخصیت انسان ها از تیپ های گوناگونی است مثل شخصیت خودكار، سازش پذیر، بدگمان، افتاده، مبارزه طلب، تعدیل نیافته، ماجراجو، مشتاق، اخلاقی كه برای هر یك می توان از به یك یا چند روش از روش های متعددی كه در این زمینه وجود دارد استفاده نمود.

با در نظر داشتن نكته گفته شده برای اینكه بتوانید با موفقیت دیگران را به نماز خواندن تشویق نمائید دو پیشنهاد عمده را به شما هدیه می نمائیم:

پیشنهاد اول :
از بین بردن موانع این گونه افراد كه این موانع عبارتند از:

1- عدم اعتماد به نفس

بعضاً ممكن است فردی كه ( به خوصوص نوجوان ها ) اقدام به خواندن نماز می‌كند توسط دیگران مورد تمسخر قرار بگیرد در چنین شرایطی اگر اعتماد به نفس نداشته باشد از میدان بدر رفته و نماز را ترك كند.

در خصوص این افراد باید اعتماد سازی نمود و آن ها را به این نكته تذكر داد كه نباید انسان با حرف مردم زندگی كند و به قول معروف دم دروازه را می شود بست اما دهان مردم را نمی شود بست.

2- گناه

راه برطرف نمودن این مانع، آشنا نمودن این گونه افراد با پیامدهای منفی گناهان و تشویق به ترك گناه و معاصی كوچك و بزرگ از جمله ترك تماشاى فیلم ها و صحنه هاى مبتذل و آلوده به گناه و همین طور حضور در محیط هاى ناسالم می باشد .

شما می توانید برای شناساندن گناهان وی را به خواندن كتاب گناهان كبیره شهید دستغیب و همین طور كتاب گناه‏شناسى، محسن قرائتى تشویق نمائید.

گاهی پدر و مادرها می‌گویند: آقا من به او گفتم گوش نداد. دیگر حوصله‌ام نمی‌رسد. خدا گفته: به بچه‌ات كه سفارش نماز می‌كنی باید حوصله كنی. «وَ أْمُرْ أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» ، «وَ أْمُرْ» امر كن، «أَهْلَكَ بِالصَّلاةِ» یعنی بچه‌ات را وادار كن نماز بخواند، بعد می‌گوید: «وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها» آیه‌ی قرآن است كه خواندم. یعنی مقاومت كن. نگو: ده بار گفتم گوش نداد.

3- دوستان ناباب

وجود دوستان ناشایست درانحراف آدمی به سمت ناهنجاری های اخلاقی بسیار موثر است. چه بسا جوانانی كه در مسائل دینی علاقمند و به دینداری خود را غبند و لیكن در محیط های مختلف از قبیل محل هایی كه در آن زندگی می كنند یا محیط كار و تحصیل كه در آن ساعاتی را سپری می سازند با افرادی آشنا شوند كه كارهاى نادرست انجام مى‏دهند یا حرف هاى لغو و بیهوده مى‏ زنند به مرور زمان موجب مى‏ گردد كه حالات و رفتار آنها در روح انسان تأثیر بگذارد و حال نماز و دعا و مناجات از انسان سلب شود و به تدریج او را در دام بی دینی و لاابالی گری گرفتار می كنند.

راهی كه در خصوص چنین افرادی توصیه می شود كنترل دوستان پیرامون خانواده می باشد ؛ لذا اگر دوستانى دارد كه اهل نماز نیستند و نسبت به مسائل دینى و شرعى توجه ندارند و از خانواده هاى لاابالى هستند باید به نحوى او را از آن ها جدا شد و دوستانى مناسب را جایگزین آنها نمود.

4- نا امیدی

احتمال دارد كه به دلیل انجام گناهان ؛ چنین شخصی از درگاه الهی نا امید شده و به همین دلیل دیگر نماز نمی خواند لذا به رحمت و مغفرت الهى امیدوارش نمائید به گونه ای كه گناهان و اشتباهات احتمالى كه ممكن است قبلا یا هم اكنون مرتكب شده باشد باعث یاس و ناامیدى وی نشود و به او اطمینان بدهید كه خداوند توبه پذیر است و در صورت توبه همه گناهان را هر چند خیلى بزرگ باشند مى آمرزد.

5- برآورده نشدن حاجت

برخی از افراد نیز بدلیل اینكه به خواسته های خود نمی رسند با خدا لجبازی نموده و به وسیله ترك نماز با خدا قهر می كند .

اگر كسی با خدا قهر كرده باید به او یادآوری شود كه : چه بسا چیزهایى كه انسان به آن دست می یابد ، ولى سرانجام بلاى جان و مایه اندوهش مى ‏گردد؛ و چه بسیار اموری كه در نظر انسان ناگوار و ناخوشایند است و گاه مورد نفرت او است ولی باطن و سرانجام آن برای او خیر و مبارك است ، قرآن كریم بر این حقیقت ریشه ‏دار انگشت گذاشته و می فرماید : و عسى ان تكرهوا شیئاً و هو خیر لكم و عسى ان تحبّوا شیئاً و هو شرّ لكم ؛ چه بسا چیزى را ناگوار بدانید ولى در واقع مایه خیر شما است و چه بسا به چیزى دل ببندید كه در واقع برایتان زیانبار است.( بقره:6 21 )

فطری بودن تشكر و سپاسگذاری در انسان
از ویژگی های فطری هر انسانی این است كه در مقابل نعمتی كه دیگران به وی عطا می كند سپاسگذار بوده و تشكر می نماید .

فطرت انسان خواهان تشكر از ولى نعمت است.

پیامبرخدا فرموده اند : «جبلّت القلوب على حبِّ من احسن الیها قلب‏ها »( بحار الأنوار ؛ ج‏74؛ ص 142) ؛ « بر اساس دوستى و محبت كسى كه به انسان احسان كند، آفریده شده است » و از آنجا كه در اصل خداى سبحان خالق و هستى بخش ماست و از سویى همه نعمت‏ها و بركاتى كه در زندگى ما وجود دارد از آن اوست. بنابراین لازم است به اقتضاى تكلیف فطرى خودمان از قادر منّان تشكر كنیم. حال این تشكر باید به چه شكل و كیفیتى باشد؟

انبیاى الهى روشنگر این حقیقت بوده‏اند و نبىّ مكرّم اسلام نیز به نوبه خویش نماز را با این شكل و هیئت خاص به ما معرفى فرموده‏ اند.

بنابراین همان گونه كه پروردگار مهربان هر شب و روز، ما را رهین الطاف و بركات خویش گردانیده است، ما بندگان نیز موظّفیم هر چند ساعت یك بار در برابر محبوب قلب و عزیز دلمان بایستیم و از او نهایت سپاسگزارى و تشكر را بنماییم.

بهترین روش برای جذب دیگران به راه خدایی
بهترین روشی كه از سوی معصومین علیهم السلام برای جذب دیگران به راه خدا معرفی شده این است كه خودمان با اشتیاق و علاقه به احكام دینى اسلام عمل كنیم و همیشه به دستورات دینى پایبند باشیم و در واقع با عمل خود دیگران را به دستور دینى دعوت كنیم به عبارت دیگر احكام دینى را با عمل خود تبلیغ كنیم.

قرآن در سوره بقره مى‏فرماید: « أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُم »( البقرة 44) ؛ «آیا دیگران را به نیكى دعوت مى‏كنید در حالى كه خودتان را فراموش كرده‏اید.»

امام سجاد می‌گوید: خدایا یك حالتی به من بده، كه هركس پشت سر من بد می‌گوید، من خوبی‌اش را بگویم :«مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّكْر» یعنی كسی غیبت مرا می‌كند من خوبی‌اش را بگویم.

حضرت صادق علیه السّلام فرمود: مردم را با غیر زبان خود (با اعمال و رفتار خود) براه حق دعوت نمائید . باید مردم از شما ورع و كوشش و نماز و اعمال خیر ببینند ؛ كه این روش كاملا جلب‏ كننده است. (بحار الأنوار ،ج‏67 ،ص 303)

البته علت اتخاذ چنین رویكردی نیز كاملا روشن است ؛ چراكه اگر اهل عمل نباشید ولو به ظاهر خود را متعبدهم جلوه دهید تأثیرگذارى شما خیلى كم می شود.

گذشته از اینكه چه بسا اگر حساسیت خاصى به شما پیدا كرده باشند دعوت زبانى شما نه تنها آنها را بیدار و هدایت نمى‏ كند بلكه لجاجت و سرپیچى دیگران را ولو بخاطر ناراحت كردن شما بیشتر خواهند كرد .

حضور افراد فرهیخته و سرشناس در مساجد
یكی از چیزهایی كه اثر دارد این است كه افراد سرشناس به مسجد بروند.

اگر شاگرد اول‌ها در مسجد بروند، باقی شاگردها هم می‌روند. اگر مدیریان و دبیران بروند، این حضور افراد سرشناس خیلی مهم است. یك فوتبالیست معروف اگر نمازش را در مسجد بخواند، تمام علاقه‌مندان فوتبال یاد می‌گیرند. آنها هم می‌روند و مسجدی می‌شوند. این یك مسأله است كه افراد فرهیخته و افراد سرشناس شركت كنند.

خدا در قرآن می‌گوید: زن‌های پیغمبر اگر شماخلاف كنید، عذابتان دو برابر است. چون می‌گویند: زن پیغمبر خلاف كرده است.

امام صادق(علیه السلام) به یك نفر گفت: هر گناهی از هركس بد است، ولی از تو بدتر است. گفت: چرا؟ فرمود: برای اینكه تو منسوب به ما هستی. آن كسی كه سید است با غیر سید فرق می‌كند. می‌گویند: تو از ذریه‌ی پیغمبر هستی. آن كسی كه روحانی است فرق می‌كند با غیر روحانی، تو روحانی هستی. تو تحصیل كرده هستی. بچه مسلمان باید در جریان باشد.

نقش خانواده در نماز و تربیت دینی فرزندان
مسأله‌ی دیگر توجه پدر و مادرها است. قرآن یك آیه دارد می‌گوید: «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ» (نور/37) مردانی هستند كه تجارت و داد و ستد اینها را از نماز سرگرم نمی‌كند. یعنی اگر وسط تجارت هم هست، صدای «قد قامت الصلاة» را شنید، مغازه را می‌بندد و مسجد می‌رود. این رجال كجا هستند؟ قبل از این «رِجالٌ» می‌گوید: «فىِ بُیُوت‏»(نور/36) آنها در خانه‌هایی هستند كه «أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَع‏»(نور/36) چرا كه اگر خانواده، خانواده‌ی خوبی باشد، بچه هم خوب و نماز خوان می شود.

وسایل غفلت را در خانه‌ها می‌آورند. انواع ماهواره‌ها و نمی‌دانم وسایل عیش و نوش، اینها نمی‌فهمند، متوجه نیستند، كه نسلشان را دارند از خدا جدا می‌كنند.

نقش مادر خیلی نقش مهمی است. در قرآن می‌فرماید: «مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ» (الرحمن/19) بعد می‌گوید: «لَّا یَبْغِیَانِ» (الرحمن/20) دو تا دریا آب شور و شیرین كنار هم اینها به هم تجاوز نمی‌كنند، بعد می‌گوید: «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّۆْلُۆُ وَ الْمَرْجَانُ» (الرحمن/22)، «بَغی» با غین یعنی ظلم. «لَّا یَبْغِیَانِ» چون ظلم نمی‌كنند، تجاوز نمی‌كنند یعنی آب شیرین در شور نمی‌آید، آب شور در شیرین نمی‌رود، چون این آب‌ها به هم تجاوز نمی‌كنند، «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّۆْلُۆُ وَ الْمَرْجَانُ»

در خانه هم همینطور است، اگر زن و شوهر اهل تجاوز نبودند، مادر و پدر خوب بودند «یخَْرُجُ مِنهُْمَا اللُّۆْلُۆُ وَ الْمَرْجَانُ» بچه‌هایشان لۆلۆ و مرجان می‌شوند.

از ویژگی های فطری هر انسانی این است كه در مقابل نعمتی كه دیگران به وی عطا می كند سپاسگذار بوده و تشكر می نماید . فطرت انسان خواهان تشكر از ولى نعمت است

 




برچسب ها :

عشق چه آسمانی باشد چه زمینی , عاقبتش به سمت خداست

دکتر علی شریعتی / کتاب ویژگی های قرون جدید / صفحه
223

 




برچسب ها :