درباره

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ جهت آشنایی با اهل بیت(ع) می باشد و شعر هایی از کتاب «از خدا تا خدا» که نوشته خودم است در اینجا قابل رویت است
منوی اصلی
جستجو
مطالب پيشين
آرشيو مطالب
تدبیر در قرآن
آیه قرآن
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
لينک دوستان
پيوندهاي روزانه
نويسندگان
کاربردی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 121
بازدید دیروز : 706
بازدید هفته : 1454
بازدید ماه : 1478
بازدید کل : 62133
تعداد مطالب : 573
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

سایت خدماتی بیست تولز









 
غرور هدیه ی شیطان است و عشق هدیه ی خداوند. 
افسوس که ما هدیه ی شیطان را به هم میدهیم و هدیه ی خدا
را از هم پنهان می کنیم


کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :

هر سقوطی پایان کار نیست...
باران را ببین!
سقوط باران قشنگ ترین آغاز است...! 

کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است




برچسب ها :




برچسب ها :




برچسب ها :




برچسب ها :

 

بسم اللّه الرحمن الرحیم
هر که دید از آل پیغمبر (ص) اثر
جای پای جمله شان بگذاشت سر
شربتی کز دستشان نوشیده شد
تا ابد شیرینی اش در کام بُد


شربت دیگر کسان، فرداست زهر
بدء آن خیر و نهایت شر و قهر
از تنفس پی به صاحب می بری
قطع آن دیدی ز عبرت بگذری
ای خدا! واضح مرا مشکل مدار
مشکلات دهر بر من سهل دار
چون که در دست تو باشد کن فکان
چون به دیگر سو روم در هر زمان؟
گر فراموشم بداری خویش را
یاد چیزی کی کند دردم دواء؟
از مناجاتم اگر کردی برون
کی سعیدم می نمایی از درون؟
گر به من کردی جهنم را محل
گویم: ای اهل جهنم! لاحیل
من خدایی غیر حق نشناختم
با شماها در جهان ننواختم
دوست بودم با همه یاران حق
دشمن بدکار و بدداران حق
روسیاهی در عمل این جا براند
نقطه بیضاء من در جا بماند
گرچه من این جا سیه رو آمدم
متصل با حبل مولایم شدم
من نگفتم: روسفیدم در جهان
نامه ام نبود سیه با این و آن
صاحب ودّی بدم چون مو دقیق
هم چون بودم با اودّائش رفیق
چشم من با دشمنان، روحم لطیف
من نبودم خار ره سر هر شریف
حالیا! در دوزخم بگذاشتی
ساقیا! هر تلخ، شیرین داشتی
چون ز دستت آب ریزی بنگرم
بنگرم دست تو، آبش ننگرم
گفت لقمان: تلخ، شیرین شد مرا
چون ز دست منعمم دیدم ورا
ناخنی از دست تو در لقمه ای
گر ببینم باشد احلی طعمه ای
چند پرسی: تلخ بُد یا خوشگوار؟
نیست تلخ ار می رسد از دست یار
گرچه در یاری دروغم داخل است
با دروغ دوستان کالغافل است
گر بگویی: دوستی کامل نبود
گویمت، سلمان و بوذر دل که بود؟
گر تو را باب لقائش باز شد
»
یبصر ویسمع به« آغاز شد
در نمازت خویش را بیرون نما
اجنبی را ره مده در این سرا
تا بفهمی معنی «لاحول» را
کالعدم بینی تو صاحب قول را
از تجلّی غیر لفظ آشکار
آشکارا گر بدیدی تاجدار
عشق آن باشد که در آب فرات
تشنه تر بینی تو نور کاینات
عشق آن باشد که در میدان جنگ
خود برهنه سازد از هر لبس و رنگ
عشق آن باشد که می برّید دست
دید چون یوسف (ع) ز خودبینی برست
عشق آن باشد که چون تیری کشند
بی خبر باشند غرق مهوشند
عشق آن باشد که از تکرار ذکر
بشنود مذکور ذاکر شد به سفر
آن که در هر حال، برهانش بدید
غیر او نزدش سیه بُد یا سفید
زشت و زیبا در قبالش بی جلال
لایقاس، ور بود یوسف جمال
متّکی بر نور او، مسرور شد
آمن از نزدیک و از هر دور شد
هر که از قرآن و عترت دور شد
از حظوظ آدمی مهجور شد
گر تو را تمثیل باشد رهنما
عترت و اعداء مثالش را گشا
جمع عترت بر مثال انبیا
دیگران فرعون و جمع اشقیا
خود بده انصاف در این فرقتین
قلب سالم چه بگیرد؟ بین بین
یا بگو: فرعونیم همکار او
یا بگو با موسیم(علیه السلام) هم یار او
یا بکن کاری که فرعونش فزود
یا بکن کاری که موسی(علیه السلام) می نمود
قصد با عزم و اراده اعتقاد
قابل عفو است فعلش کم زیاد
دوستی با نوریان، جذبی به نور
دوستی با ناریان، ویل و ثبور
با معاوی گر شدی چون امس غد
با علی(علیه السلام) اندر بهشتی بی مردّ
این هم آمد اختصاص اهل حق
دفتر ایمان به ما داد این ورق







برچسب ها :

ویژگی اول: جامعیت در سلوک
سه روش در مورد سیر و سلوک وجود دارد: روش «معرفة النفس»، روش «ریاضت» و روش «عشق و دلدادگی به خدا و اهل بیت عصمت و طهارت:». بعضی از بزرگان ما یک روش داشتند و این روش را تا آخر رفتند؛ ولی ایشان هر سه روش را با هم داشتند. آیت الله بهاءالدینی(ع) فرموده بود که الآن ثروتمندترین مرد جهان آیت الله بهجت است. مقصود چیست؟ اشاره کرده بودند به همین مسئله که بعضی از یک مسیر به کمال رسیدند، بعضی از دو مسیر؛ اما ایشان از سه مسیر رفتند؛ یعنی میان «معرفة النفس»، «ریاضت» و «عشق و دلدادگی» جمع کرده بودند. و به عبارت دیگر، آیت الله بهجت(ره) بین ذکر و فکر و عشق جمع کردند. ناگفته پیداست سخن دربارة این روش ها در مجال این مقاله نیست از این رو تنها به گام های ریاضت بسنده می کنیم و اینکه در مباحث مربوط به شیوه های تربیت از عشق و دلدادگی سخن خواهد رفت.
گام های ریاضت
توضیح: در همة ادیان و ملل و نحله ها و رویکردهای معنوی ریاضت وجود داشته و دارد. حضرت امیر7 در نامة 45 می فرماید: «و اِنّما هِیَ نَفْسی اُروضُها بِالتَّقوی» این نفس من است که با پرهیزگاری و تقوا به او ریاضت می دهم. و کلمة ریاضت چند بار در همین نامه آمده است.
ریاضت، شش رکن عمده دارد:
1.
اولین رکن آن، دل کندن از جاذبه ها و دل بستگی های مادی است. که انسان از تعلقات دنیوی و جاذبه های مادی مانند مقام، شهرت، پول پرستی و دنیاداری بگذرد. البته بایستی زندگی انسان به طور آبرومند اداره شود؛ اما نباید بیش از اندازه و نیاز باشد و انسان را سرگرم کند و از خدا غافل شود. دنیا و وابستگی های آن آیت الله بهجت(ره) را آلوده نساخت و همواره سعی داشت افراد را از تعلقات دنیا پرهیز دهد.
2.
دومین گام، انس با اذکار است. انسان باید اهل ذکر باشد. ذکر زبانی، ذکر عملی و ذکر قلبی. چه خوب است که انسان به جای حرف های لغو و بیهوده و پوچ، ذکر بگوید. از ایشان سؤال شد که بهترین ذکر را چه می دانید؟ ایشان فرمودند: صلوات بر محمد و آل محمد؛ به این دلیل که توحید و نبوت و امامت و معاد در این ذکر جمع است. «اللهم» نشانه اعتقاد به خدا و توحید است. «صل علی محمد»، نبوت است. «و آل محمد»، امامت است. از آن طرف می گویید: «صلّ»؛ یعنی رحمت بفرست؛ این به معنای اعتقاد به پاداش است یعنی اعتقاد به قیامت است. ایشان می فرمود: من کسی را می شناسم که چون دید اطراف ضریح حضرت ثامن الحجج7 خیلی شلوغ است و دوست داشت که بوسه ای به ضریح بزند، با چند صلوات راه برای او باز شد و خیلی راحت رفت، بوسید و برگشت. از این سخن فهمیده شد که خودشان را می گویند.
3.
سومین رکن ریاضت این است که همه هدف ها، آرمان ها، خواسته ها و لذت ها در یک هدف و آرمان خلاصه بشود و آن بندگی خداست. این رکن ریاضت واقعاً مشکل است. بندة خدا شدن و دل دادن به خدا دشوار است.
4.
چهارمین گام، مهار وسوسه ها و تخیلات درونی است. مخاطرات درونی و وسوسه هایی که به ذهن انسان می آید، او را مغلوب خودش می کند. حضرت امام راحل1 برای مهار کردن این تخیلات در کتاب چهل حدیث چند راه را بیان کرده است.
5.
پنجمین رکن، از اجتماعات معنوی غافل نماندن است؛ مانند نماز جماعت. ایشان حتی در 96 سالگی، با وجود سن بالا در نماز جماعت حضور می یافت. برخی از همراهان بسیار نزدیک آقا می گفتند که ما بارها به ایشان می گفتیم امروز به نماز جماعت نروید؛ و گاهی با اینکه چند روز مریض بودند و ما برنامه ای برای رفتن به مسجد نداشتیم و می گفتیم امروز به جماعت نروید می گفتند امروز باید برویم.
6.
ششمین رکن ریاضت، بهره گیری از فرصت های درست در ایّام الله است. ماه رجب، شعبان، رمضان و دیگر مناسبت ها از ایام الله به شمار می روند. بعضی از بزرگان این سه ماه را پشت سر هم روزه می گرفتند؛ ولی متأسفانه اینها فراموش شده. حضرت آیت الله بهجت در حالی روزه می گرفت که 96 سال داشت، کهولت سن و ضعف مزاج و ضعف بنیه مانع از این کار نمی شد.
ویژگی دوم: عمیق و وثیق بودن تهذیب باطن
دومین ویژگی سلوکی آیت الله بهجت(ره) این بود که او معتقد بود که تهذیب نفس، باید از درونْ وثیق و عمیق باشد زیرا درمان واقعی این نیست که مثلاً در هفته، دعای کمیلی بخواند و حالت خوشی پیدا کند سپس به زندگی همراه با گناه خود ادامه دهد. لذا ایشان می گفتند اولین قدم ترک حرام و انجام واجب است. اگر انسان همة نمازها و نوافل و دعاها را بخواند، ولی گناه کند، اثر نمی کند. گناه مانند علف هرزه است. اگر در باغ وجودمان علف هرزه داشته باشیم، در آن گل رشد نمی کند.
ویژگی سوم: سلوک تدریجی
ایشان معتقد بودند که سیر و سلوک تدریجی و مرحله ای است. نباید انسان بپندارد که با یک ریاضت و عبادت در مدت کوتاهی، می توان نتیجه گرفت. می گفتند راه طولانی است و باید استواری و صبوری کرد تا به نتیجه رسید. ایشان از صاحب مکتبشان آسید علی قاضی1 و او از ملاحسینقلی همدانی1 نقل می فرمودند که تا انسان گناه می کند، درهای ملکوت به روی او باز نمی شود. راه رسیدن به ملکوت، ترک گناه است.
ویژگی چهارم: توجه به ظرفیت ها
مسئلة دیگری که در واقع از ارکان مکتب تربیتی ایشان است، توجه به ظرفیت ها و استعدادهاست. افراد متفاوت اند و ظرفیت وجودی بعضی با دیگری فرق می کند، که اگر در عبادات و دستورالعمل ها از تفاوت در ظرفیت ها و استعدادها غفلت شود، سالک آسیب می بیند. ایشان بین افراد تفاوت قائل بود و به بعضی از آنها مسائل را می گفتند و به بعضی دیگر نمی گفتند.
ویژگی پنجم: عمل به دانسته ها
ایشان می فرمودند: آنچه را می دانید عمل کنید. راه کمال از اینجا آغاز می شود مثلاً می دانید که نماز اول وقت، باب عرفان است و برکاتی را به دنبال دارد. نماز را اول وقت بخوانید می دانید گناه مانع کمال است؛ ترکش کنید. روش بزرگان عمل به دانسته ها بود. این همان روشی است که قرآن کریم به آن توجه داده است و در مورد عالمان بی عمل می فرماید: «کمثلِ الحِمارِ یَحْملُ اسفاراً». و در روایات با تعابیر متعدد آمده است: «مَنْ عَمِل بِما عَلِم عَلَّمَه اللهُ عِلْمَ مَا لَمْ یَعْلَمْ؛1 هر کس به آنچه می داند عمل کند خدا آنچه را که نمی داند به او می آموزد». از این رو عمل به دانسته ها، بسیار بسیار مورد تأکید و توصیة آیت الله بهجت(ره) بود.
ویژگی ششم: عشق به اهل بیت: و توسل به آنها
آیت الله بهجت(ره) می گفتند توسل راه کمال را باز می کند البته این اندیشه را از استادش گرفته بود. حضرت آیت الله سید علی قاضی1 فرموده بود که من هر چه دارم، از دو چیز است: یکی تلاوت قرآن، دیگری زیارت عاشورا و توسل. آیت الله بهجت(ره)، شیفته و عاشق اهل بیت: بود. به حضرت سید الشهداء(ع) عشق می ورزید. یک عمر برنامة هر روزه اش این بود که بعد از نماز صبح به حرم حضرت معصومه3 مشرف شود. در زمانی که در نجف هم بودند برنامه روزانه ایشان تشرف به حرم حضرت امیرمؤمنان7 بوده است و زمانی که به مشهد نیز مشرف می شدند، زیارت حرم هر روز انجام می گرفت.
ایشان از سابق روزهای جمعه در منزلشان مجلس روضه داشتند که این برنامه بعدها در مسجد برگزار می شد، و هرگز ترک نشد. بارها دیده بودم که ایشان قبل از درس فقه و اصولشان مخصوصاً صبح ها، دل ها را به ساحت مقدس قطب عالم امکان حضرت ولی عصر(ع) توجه می دادند، و همیشه در صحبت هایشان به امام زمان7 توجه ویژه ای داشتند.
پی نوشت ها
1.
بحار الانوار، ج75، ص189.

 




برچسب ها :

فضیلت و خواص سوره های ناس و فلق

سوره ناس یکصد و سیزدهمین سوره و فلق آخرین سوره قران کریم است که هر دو در مکه نازل شده اند و ناس 5 ایه و فلق 6 آیه دارد. این دو سوره را «معوذتین»  می نامند.

در علت نامگذار ی این دو سوره به معوذتین گفته اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم همواره حسینین علیهم  السلام را با این دو سوره تعویذ می نمود و با قرائت این دو سوره دو فرزندش را در پناه خداوند قرار می داد.(1)

هم چنین از امام صادق نقل شده است: لبید بن اعصم یهودی رسول خدا صلی الله علیخ وآله وسلم را سحر کرد و ایشات تحت تأثیر سحر بود مثلا وقتی می خواست از در برود در را نمی دید و با دست خود لمس می کرد. خداوند برای دفع سحر این دو سوره را نازل نمود.(2)

از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: هر کس این دو سوره را بخواند مانند این است که همه کتابهای پیامبران الهی را قرائت کرده باشد.(3)

آثار و برکات معوذتین

1) تعویذ کردن و خود را در پناه خدا قرار دادن

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: چرا مردم خود را با این دو سوره تعویذ نمی نمایند برای تعویذ بهتر از این سوره ها یافت نمی شود.(4)

 با سوره های فلق و ناس می توان بهترین امنیت را برای خود و خانواده خود به وجود آورد و شر حسودان و بدخواهان را خنثی نمود.

در روایتی آمده است: هر کس سوره فلق را قرائت نماید برای او مایه شفا و امنیت از سحر و موجب رحمتی برای ثابت ماندن بر عافیت است و هر کس سوره ناس را بخواند باعث امنیت او از مکرها و حیله های شیطان و سبب رحمتی برای ثبات بر الهام است. (5)

امنیت در خواب نیز از آثاری که در پناه قرائت معوذتین می توان به آن رسید.

امام باقر علیه السلام می فرمایند: هر کس در خواب چیزی موجب ناراحتی او می شود وقتی به رختخوابش می رود سوره های فلق و ناس و آیة الکرسی را قرائت نماید.(6)

2) درمان بیماری و دفع سحر

در روایت آمده است: رسول خدا هر گاه یکی  از اعضای بدنش درد می گرفت سوره های توحید و فلق و ناس را بر کف دست راستش می خواند آنگاه بر موضع درد ست می کشید.(7)

از امام باقر علیه السلام نیز نقل شده است: همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم درد شدیدی داشت و بسیار ناراحت بود جبرئیل و میکائیل به نزد او آمدند. جبرییل نزدیک سر او نشست و میکائیل نزد پای او. جبرئیل او را با سوره فلق و میکائیل او را با سوره ناس تعویذ کرد. (8)

هر کس سوره های «فلق» و «ناس» را هر شب قرائت نماید از شر جن و و وسوسه های شیطانی در امان خواهد بود و هر که آن را نوشته و بر کودکی بیاویزد از شر جن و آزار دهنده ها مصون است.(9)

3) بخشش گناهان

در سخنی از رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم آمده است: هر که سوره های توحید و ناس و فلق را هر شب 10 مرتبع بخواند مانند این است که تمام قران را قرائت کرده و از گناهانش خارج می شود مانند روزی که از مادر متولد شده است و اگر در آن روز یا شب بمیرد به مرگ شهادت مرده است.(10)

4) فرزند دار شدن

هر یک از فاتحة الکتاب و آیه الکرسی و اخلاص و ناس و فلق و کافرون را 70 مرتبه بر آب نیسان بخواند به روایتی قدر را هم بخواند بعد از ان اذکار تکبیر و لا اله الا الله و صلوات را هم به همین اندازه بگوید بعد از این کارها به مدت هفت روز پی در پی صبح و شام قدری از آن آب را بیاشامد خداوند او را شفا می دهد و اگر ناتوانی جنسی دارد درمان می شود و و اگر فرزند دختر یا پسری بخواهد خداوند به او عطا می کند...(11)

____________________

پی نوشت:

(1) المناقب ابن شهر آشوب،ج3، ص155

(2) طب الائمه، ص114

(3) مجمع البیان، ج10، ص491

(4) الدر المنثور، ج6، ص415

(5) مستدرک الوسائل، ج4، ص370

(6) من لا یحضره الفقیه، ج1، ص469

(7) مستدرک سفینة البحار، ج7، ص476

(8) بحارالانوار، ج18، ص71

(9) المصباح کفعمی، ص461

(10) البلد الامین، ص33

(11) زادالمعاد، ص479

منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»




برچسب ها :

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

بگو: پناه می ‏برم به پروردگار مردم، (۱)

به مالك و حاكم مردم، (۲)

به (خدا و) معبود مردم، (۳)

از شر وسوسه‏گر پنهانكار، (۴)

كه در درون سینه انسانها وسوسه می كند، (۵)

خواه از جن باشد یا از انسان! (۶)

 




برچسب ها :

برای عقل طبق مشربها و مبانی مختلف تعاريف گوناگونی ارائه شده است، اما طبق آنچه در منابع دينی آمده است، گاهی به عنوان «اَلْعَقْلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحْمانُ؛ عقل چيزی است كه خدا به وسيله آن بندگی می شود.» و گاهی به عنوان حجت باطنی خداوند معرّفی شده است. (4)
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در تعريف آن می فرمايد: «اِنَّ الْعَقْلَ عِقالٌ مِنَ الْجَهْلِ وَالنَّفْسَ مِثْلُ اَخْبَثِ الدَّوابِّ فَاِنْ لَمْ تُعْقَلْ حارَتْ فَالْعَقْلُ عِقالٌ مِنَ الْجَهْلِ؛(5)همانا عقل زانوبندی است بر ناداني. و نفس (اماره) مانند پليدترين جانوران است كه اگر پايش بسته نشود، به بيراهه می رود و سرگردان می شود. پس عقل زانوبند نادانی است. » اين تعريف به نوعی همان تعريف اولی است؛ منتها با اين توضيح كه انسان زمانی خدايش را بندگی می كند كه نفس اماره تحت كنترل عقل قرار گرفته باشد.
در جای ديگر فرمود: «اَلْعَقْلُ نُورٌ خَلَقَهُ اللّهُ لِلاِْنْسانِ وَجَعَلَهُ يُضيءُ عَلَی الْقَلْبِ لِيَعْرِفَ بِهِ الْفَرْقَ بَيْنَ الْمُشاهَداتِ مِنَ الْمُغَيَّباتِ؛(6) عقل نوری است كه خداوند آن را برای انسان آفريد و آن را روشنگر قلب (و روح) قرار داد تا در پرتو آن فرق بين آنچه كه آشكار است و آنچه كه پنهان است را بشناسد.»
شايد مراد اين باشد كه با عقل آنچه از ديده نهان است، درك می شود، مانند وجود خداوند متعال، واقعيت داشتن عالم آخرت و بهشت و جهنم، و.... آري، وقتی عقل بر نفس و هواهای نفسانی تسلّط يافت، روح و قلب انسان نيز روشن و بينا می شود و با واقعيات ناديدنی آشنا خواهد گشت.

ب. جايگاه و عظمت عقل
ارزش و عظمت عقل و خرد بر هيچ كسی پوشيده نيست. بشر در هر امری با هم اختلاف نظر داشته باشد، در ارزش عقل اتفاق نظر دارد. و از مهم ترين عوامل برتری انسان بر موجودات ديگر همين دارا بودن عقل بالنده و انديشه زاينده اوست.

1. عظيم ترين خلقت
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در كلام ژرف و عميق خويش به ارزش و قيمت عقل اين چنين اشاره دارد: «وَ اِنَّ اللّهَ خَلَقَ الْعَقْلَ فَقالَ لَهُ اَقْبِلْ فَاَقْبَلَ وَ قالَ لَهُ اَدْبِرْ فَاَدْبَرَ فَقالَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالی وَ عِزَّتی وَ جَلالی ما خَلَقْتُ خَلْقا اَعْظَمَ مِنْكَ وَ لا اَطْوَعَ مِنْكَ بِكَ اُبْدِءُ وَ بِكَ اُعيدُ لَكَ الثَّوابُ وَ عَلَيْكَ الْعِقابُ؛(7) و به راستی خداوند عقل را آفريد و به او فرمود: رو كن! پس او رو كرد. سپس فرمود: برگرد! پس او برگشت. آن گاه خدای تبارك و تعالی فرمود: به عزت و جلالم سوگند كه من آفريده ای از تو بزرگوارتر و فرمانبردارتر نيافريدم. به تو آغاز می كنم و به تو برمی گردانم. معيار ثواب و كيفر تويي.»

كلمات ژرف حضرت جايی برای توضيح نمی گذارد و به خوبی روشن است كه عظيم ترين موجود الهي، فرمانبردارترين خلقت خداوند، و معيار و ميزان تكليف و عقاب و ثواب، عقل خدادادی است.

2. قوام انسان به عقل اوست
ركن اساسی انسانيت انسان و ستون نگه دارنده دين انسان، عقل و خرد اوست؛ لذا آن پيامبر رحمت صلی الله عليه و آله فرمود: «قِوامُ الْمَرْءِ عَقْلُهُ وَ لا دينَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛(8) قوام (ركن نگه دارنده) مرد، خرد اوست و كسی كه خرد ندارد، (در واقع) دين ندارد.»

3. عامل تقرّب
عده ای در محضر پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله از مردی تعريف و تمجيد می كردند تا آنجا كه تمام صفات نيك او را برشمردند. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ؛ عقل اين مرد در چه پايه ای است؟ » در پاسخ گفتند: ای رسول خدا! ما از تلاش او در عبادت و كارهای نيك او گزارش می دهيم و شما درباره عقل او از ما پرسش می كني! «فَقالَ اِنَّ الاَْحْمَقَ يُصيبُ بِحُمْقِهِ اَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفاجِرِ وَاِنَّما يَرْتَفِعُ الْعِبادُ غَدا فِی الدَّرَجاتِ وَ يَنالُونَ الزُّلْفی مِنْ رَبِّهِمْ عَلی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛(9) پس حضرت فرمود: شخص احمق به خاطر حماقتش بيشتر ضربه می خورد تا شخص فاجر (و بدكار) به خاطر فجورش و همانا مردم در فردای قيامت به اندازه خردشان به درجات برآيند و به پروردگارشان تقرب يابند.»
به اين نكته نيز بايد توجه نمود كه رفتار نيك انسان در ازدياد و شكوفايی خرد نقش تعيين كننده ای دارد؛ چنان كه رفتار نادرست در عدم رشد آن سهيم می باشد. به همين جهت، پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «وَالْعَقْلُ يُلْهِمُهُ اللّهُ السُّعَداءَ وَ يَحْرِمُهُ الاْشْقِياءَ؛(10) خداوند عقل را به نيك بختان دهد و از بدبختان (بر اثر رفتار شقاوت آورشان(دريغ نمايد.»

ج. موجب كمال و سعادت
از مطالب پيش گفته، اشاراتی به كمال زايی و سعادت آفرينی عقل به دست آمد، ولی از آنجا كه نقش عقل در كمال و سعادت انسان نقش كليدی است، نكات بيشتری را از كلمات رسول اعظم اسلام صلی الله عليه و آله در اين باره بيان می داريم.

1. منشأ تمام خوبيها
آن حضرت در اين باره می فرمايد: «اِنَّما يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ؛(11) همانا هر خيری با عقل درك می شود.»

2. سرچشمه صفات نيك
تمام صفات اخلاقی شايسته و رفتارهای نيك و بايسته ريشه در عقل و خرد انسانی دارد. راز اينكه پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله دارای خُلق عظيم و رفتار نيكو بوده، اين است كه برخوردار از عقل كامل بود، و اين حقيقت در رفتار او تبلور يافته و در گفتار آن حضرت نيز منعكس شده است، آنجا كه فرمود: از عقل، بردباری نشأت گرفت و از بردباري، دانش و از دانش، هوشياری و از هوشياري، پاكدامنی و از پاكدامني، خويشتن داری و از خويشتن داري، حياء و از حياء، وقار و از وقار، پايداری بر كار خوب و از پايداری بر كار خوب، بيزاری از كار بد، و از بيزاری از كار بد، پيروی از اندرزگو. پس اين ده نوع از انواع اخلاق نيك است و هر كدام از اين ده دسته، ده نوع ديگر را در بردارند.» (12)
و ارزش اصلی آن اوصاف اخلاقی اين است كه ريشه در عقل و خرد دارد، وگرنه صرف بروز اوصاف نيك نمی تواند مظهر ارزش باشد.
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «اَلْحَياءُ حَياءانِ حَياءُ عَقْلٍ وَ حَياءُ حُمْقٍ فَحَياءُ الْعَقْلِ الْعِلْمُ وَحَياءُ الْحُمْقِ الْجَهْلُ؛(13) حياء دو گونه است: حياء خردمندانه، و حياء احمقانه. پس حياء خردمندانه (نشانه (دانش است و حياء احمقانه (از سر (نادانی است.»

3. راهنمای انسان
عقل حجت باطنی الهی است كه دست انسان را در بسياری از امور گرفته، به سوی حقيقت و راستی رهنمون می سازد، و اينكه می بينيم بسياری از انسانها با داشتن عقل به بيراهه می روند، رازش اين است كه عقل آنها در گرو هوس قرار گرفته است كه «كَمْ مِنْ عَقْلٍ اَسيرٍ تَحْتَ هَوی اَميرٍ؛(14) چه بسيار عقلی كه زير سلطه هوس به گرو رفته است.»
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله درباره نقش هدايتی عقل فرمود: «اَلْعِلْمُ خَليلُ الْمُؤْمِنِ وَالْحِلْمُ وَزيرُهُ وَالْعَقْلُ دَليلُهُ؛(15) دانش (به عنوان ثمر عقل) دوست صادق مؤمن است و بردباری وزير اوست و عقل راهنمايش.»
در حديث ديگر فرمود: «اِسْتَرْشِدُوا الْعَقْلَ تُرْشَدُوا، وَ لا تَعْصُوهُ فَتَنْدِمُوا؛(16) از عقل ارشاد بخواهيد كه هدايتتان می كند و از فرمان عقل سرپيچی نكنيد كه پشيمان می شويد.»

د. برترين عقلها
عقل انسان دارای مراتب و درجاتی است. برترين عقلها، آن است كه انسان را به سوی اهداف نورانی هدايت كند. و شناخت انسان را نسبت به خالق هستي، جهان شناسي، و انسان شناسی بيشتر سازد. در اين ميان، شناخت خداوند و درك عظمت او و در نتيجه، اطاعت و فرمانبری او، از جايگاه ويژه برخوردار است. حضرت ختمی مرتبت صلی الله عليه و آله با توجه به اين نقش عقل، می فرمايد: «اَكْمَلُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلّهِ وَاَطْوَعُهُمْ لَهُ وَ اَنْقَصُ النّاسِ عَقْلاً اَخْوَفُهُمْ لِلسُّلْطانِ وَ اَطْوَعُهُمْ لَهُ؛(17) كامل ترين مردم از لحاظ خرد، خداترس ترين و فرمانبردارترين آنان از خداست و كم خردترين مردم، بيمناك ترين و فرمانبردارترين آنان از سلطان (ستمگر) است.»
عقل هر چه بيشتر با خدا آشنا شود و از او اطاعت و پيروی نمايد، رشد بيشتری خواهد كرد و به اوج كمال خود خواهد رسيد. امام حسين عليه السلام فرمود: «لا يَكْمُلُ الْعَقْلُ اِلاّ بِاتِّباعِ الْحَقِّ؛(18) عقل كمال نخواهد يافت، جز با پيروی كردن از حق (و خداوند متعال حق مطلق است) .»
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در اين زمينه فرمود: «قَسَّمَ اللّهُ الْعَقْلَ ثَلاثَةَ اَجْزاءٍ فَمَنْ كُنَّ فيهِ كَمَلَ عَقْلُهُ وَمَنْ لَمْ يَكُنْ فَلا عَقْلَ لَهُ: حُسْنُ الْمَعْرِفَةِ بِاللّهِ وَ حُسْنُ الطّاعَةِ لِلّهِ وَ حُسْنُ الصَّبْرِ عَلی اَمْرِ اللّهِ؛(19)خداوند عقل را سه قسمت كرد كه هر كس همه آنها را داشته باشد، عقل او كامل است و هر كس همه را دارا نباشد، از عقل بی بهره است: خوب شناختن خدا، و نيكو اطاعت كردن برای خدا، و خوب پايداری نمودن بر فرمان خدا.»

ه. نشانه های خردورزان
بسيارند كسانی كه ادعای خردورزی می كنند و گاه خود را برترين خردورز معرّفی می كنند، در حالی كه هر مدعی خردي، نمی تواند خردورز باشد. چه بسيار كسانی هستند كه به جای عقل، از شيطنت و حيله گری برخوردارند و همچون عمروعاص برای هر كاري، حيله ای و برای هر حقّي، باطلی و برای هر راستي، دروغ پيش ساخته ای دارند؛ اين افراد هرگز از نظر دينی خردمند و عاقل به حساب نمی آيند. برای تشخيص اين امر، رسول هدايت، حضرت محمد صلی الله عليه و آله نشانه های خردمندان را به جامعه و مردم معرّفی كرده است كه به نمونه هايی اشاره می شود.

1. حلم و تواضع و تدبر
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: صفت خردمند اين است كه در برابر برخورد جاهلانه، بردباری پيشه سازد و از كسی كه به او ستم كرده، درگذرد و نسبت به زيردست خويش فروتن باشد و بر بالادست خود در دست يافتن به كار نيك، سبقت گيرد و هرگاه بخواهد سخن گويد، تدبر كند، اگر خير است، بگويد و سود برد و اگر آن سخن بد است، خاموشی گزيند تا سالم بماند و چون با فتنه ای مواجه شود، به خدا پناه برد و دست و زبانش را نگاه دارد و چون فضيلتی بيند، آن را غنيمت شمارد. شرم و حياء از او جدا نشود و حرص و آزمندی از او بروز نكند. پس اينها ده خصلت است كه خردمند به وسيله آنها شناخته می شود. »(20)

به راستی اگر در فردی اوصاف دهگانه فوق جمع شود، آن فرد از هر جهت ساخته شده است و اگر جامعه ای از چنين افرادی تشكيل شود، قطعا جامعه ای سعادتمند و خوشبخت خواهد بود.

2. اطاعت خدا
يكی از مشكلات جدی جوامع بشري، مخصوصا جوامع ديني، منحرف شدن واژه ها از مفهوم و معنای خود است. با انحراف واژه ها و ارائه تفسير ناصحيح از آنها مردم نيز به انحراف كشيده می شوند.
نقل شده كه مردی مسيحی اهل نجران وارد مدينه شد كه دارای زبان گويا و رفتاری باوقار و پرهيبت بود. كسی گفت: ای رسول خدا! اين مرد مسيحی چه خردمند است! پس آن حضرت گوينده را از اين سخن منع كرد و فرمود: «خاموش باش! خردمند كسی است كه خدا را يگانه شمارد و در طاعت او كوتاهی ننمايد. »(21)

3. فراگيری علم و نشر آن
يكی ديگر از نشانه های خردمندان، فراگيری علم و دانش است. پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله در همين راستا فرمود: «اَرْبَعَةٌ تَلْزَمُ كُلَّ ذی حِجی وَ عَقْلٍ مِنْ اُمَّتي، قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ ما هُنَّ؟ قالَ: اِسْتِماعُ الْعِلْمِ وَ حِفْظُهُ وَ نَشْرُهُ وَ الْعَمَلُ بِهِ؛(22) چهار چيز است كه هر هوشمند و خردمندی از امت من بايد به آنها پايبند باشند. عرض شد: ای پيامبر خدا! آنها چيست؟ فرمود: شنيدن علم، حفظ آن، نشر آن، و عمل نمودن به آن.»

4. مدارای با مردم
قطعا زندگی در جوامع امروزی با تنشها و برخوردهای ناروا همراه است، مخصوصا برای كسانی كه در رأس هرم هدايت مردم قرار دارند. نيشها و انتقادهای تند و زننده، هميشه انسان را آزار می دهد. آنچه رنج اين گونه برخوردها را كم می كند، مدارا و گذشت است. از اين رو، يكی از اوصاف خردمندان اين است كه اهل مدارا و سازگاری با مردم هستند.
پيامبر اكرم صلی الله عليه و آله فرمود: «رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الاْيمانِ بِاللّهِ مُداراةُ النّاسِ فی غَيْرِ تَرْكِ حَقٍّ؛(23) سرلوحه عقل پس از ايمان به خدا، مدارا كردن با مردم بدون فاصله گرفتن از حق می باشد. »
و چه زيباست سروده حافظ كه می گويد:
آسايش دو گيتی تفسير اين دو حرف است

با دوستان مروّت با دشمنان مدارا

5. دوری از دنيا و آمادگی برای آخرت
بی شك هر انسانی كه كمترين بهره ای از عقل داشته باشد، منافع خود را تشخيص می دهد و سعی می كند هميشه راهی را انتخاب كند كه به بيشترين و بهترين و بادوام ترين منفعت منتهی شود. اين مطلب در منافع مادی به خوبی برای همه قابل تشخيص و انتخاب است؛ اما آنچه كه به عقل ژرف انديش نياز دارد، تشخيص برتری آخرت بر دنيا و بی بها دانستن دنيا در مقابل بهشت و نعمتهای جاودان آن است. اين را فقط خردمندان راستين درك می كنند و از خدا نيز تمنا دارند.
رسول اكرم صلی الله عليه و آله در اين زمينه فرمود: «اَلا وَ اِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْعَقْلِ التَّجافِی عَنْ دارِ الْغُرُورِ وَ الاْنابَةَ اِلی دارِ الْخُلُودِ وَ التَّزَوُّدَ لِسُكْنَی الْقُبُورِ وَ التَّأَهُّبَ لِيَوْمِ النُّشُورِ؛(24) بدانيد به راستی از نشانه های خرد دوری كردن از (دنيا و) خانه غرور و بازگشت به سوی خانه جاودان (آخرت) و زاد و توشه فراوان تهيه كردن برای سكونت در قبر و آمادگی برای روز حساب (و قيامت) است.»




برچسب ها :



صفحه قبل 1 ... 19 20 21 22 23 ... 58 صفحه بعد